امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - سلوک کاربردی - قسمت سیزدهم

13 آذر 1404 -   4:37 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
 یا نور
متن سخنرانی
سید محمد انجوی‌نژاد
موضوع: سلوک کاربردی
قسمت سیزدهم
تاریخ: 1401/08/21
 
 
»عرفان اگر بخواهد نفس بکشد هیچ راهی ندارد الا اینکه از اهل‌بیت(ع) مثال بزند
»آداب و احکام دینی ضمانت مانایی اعتقادات ماست
»خدا در امام‌حسین(ع) اثری قرار داده است که این اثر عجیب‌غریب است

در ادامه بحثی که راجع‌به سلوک کاربردی داشتیم امشب به نظر می‌رسید که این قسمت را خدمتتان عرض کنم.

»عرفان اگر بخواهد نفس بکشد هیچ راهی ندارد الا اینکه از اهل‌بیت(ع) مثال بزند
خب ایام گذشته و سال‌های پیش، من چند جلسه‌ای راجع‌به «معنویت مدرن» صحبت کردم که در جهان یک سری چیزها که تحت‌عنوان مباحث معنوی مطرح می‌شود، داستانش چیست بعد هم در چند جلسه دیگرش تحت‌عنوان «حقیقت، طریقت، شریعت» صحبت کردیم که در عالم اسلام هم معنویت انواعی دارد که این انواع مختلف است. از بحث «حقیقت، طریقت، شریعت» یک قسمت که به آقااباعبدالله(ع) ربط پیدا می‌کند را امشب برایتان بازخوانی کنیم و بعد هم یک سری نکات اضافه. آن هم اینکه اگر در خاطر شریفتان باشد که بعید می‌دانم باشد، دوسه‌سال پیش من این قضیه را گفتم که در اهل سنت آن قسمتی که محب آقااباعبدالله(ع) هستند و حتی محب اهل‌بیت(ع) هستند خیلی جدی هم محب هستند کسانی هستند که صوفی هستند. صوفیان اهل سنت. یکی از قطب‌های اصلی صوفیان اهل سنت آقاامام‌سجاد(ع) هستند. صوفیان سنی وقتی می‌خواهند کتابی را بنویسند اولین نکته‌ای که در این کتاب دارند از امام‌سجاد(ع) است. می‌گویند علی‌بن‌الحسین(ع) این‌طوری بود و ادعایشان این است که ما این صوفیه را از علی‌بن‌الحسین(ع) آموختیم. اهل سنتش این‌طوری می‌گویند.

بعد من آنجا اشاره کردم که دلیل اینکه آن‌ها با اهل‌بیت(ع) این مدلی برخورد می‌کنند این است که اصلاً سیستم عرفان این مدلی حالا چه اسمش را عرفان بگذاریم چه صوفیه، چه در اسلام چه در خارج از اسلام، چه در تشیع چه در تسنن، اگر بخواهد نفس بکشد هیچ راهی ندارد الا اینکه از اهل‌بیت(ع) مثال بزند؛ یعنی اصلاً هیچ راه دیگری باز نیست، از کی مثال بزند بگوید ما از اسلامیم! در صحابه پیغمبر، فقط این را از اهل‌بیت(ع) می‌توانند مثال بزنند حتی از سلمان، ابوذر و مقداد، عمار و یاسر هم نمی‌توانند مثال بزنند. این مدل ورود به دین که اسمش را شریعت عرفانی می‌گذاریم فقط در اهل‌بیت(ع) پیدا می‌شود. بعد جالبترش این است که نه فقط عرفان اسلامی، شما بروید در عرفان بودیسم، عرفان هندی، عرفان  اروپایی که حالا بیشتر جدید است یا عرفان‌هایی که قدیمیست، سراغ این‌ها هم که می‌روی اگر بخواهند بگویند ما خیلی فهمیدیم عرفان چیست از اهل‌بیت(ع) ما مثال می‌زنند. شاید قریب به پانزده‌بیست‌ سال قبل، آمریکا خواست مکتبی را تأسیس کند تحت‌عنوان «اِکنکار» گفت حالا که ما داریم دهکده جهانی می‌کنیم اگر قرار باشد در این دهکده جهانی مردم دین نداشته باشند که نمی‌شود، ما دین واحد می‌خواهیم. بعد گفتند دین واحد را چه‌جوری انتخاب کنیم، نه همه مسلمان می‌شوند، نه همه مسیحی می‌شوند، نه همه یهودی می‌شوند، گفتند یک دین درست می‌کنیم. یک دین تحت‌عنوان «اِکنکار» درست کردند که به پیروانش «اِک» می‌گویند. بعد این آمد گشت، در همه ادیان چیزهای خوب را جمع کرد، یک کتاب آسمانی در آورد. جالبش این است که هر جا از عرفان و معرفت خدا می‌خواسته مثال بزند مجبور بوده از اسلام و اهل‌بیت(ع) استفاده کند. در کتاب اکیست‌ها کلی صحبت از امیرالمؤمنین(ع)، پیامبر(ص) و امام سجاد(ع) که مخصوصاً خیلی زیاد است. که حالا در جای خودش همان بیست سال پیش نقد شد و بعد هم بالأخره می‌دانید که دین برای اینکه باقی بماند باید آسمانی باشد. الان شما خیلی‌هایتان دیگر اصلاً اسم اکنکار را هم نمی‌شنوید. مسیر رفتن به سمت معرفت الهی فقط همین است. در زیارت جامعه هم آن قسمت آخرش که می‌گوید «بِکُم» وقتی بِکُم‌ها را یکی‌یکی تکرار می‌کند یکی از قسمت‌هایش همین است به‌وسیله شما خدا را عرفان پیدا کردم، معرفت یعنی شناخت. اصلاً غیر از این مسیر نمی‌شود به آن سمت رفت.
این مال آن قسمت «حقیقت، طریقت، شریعت» بود بعد هم آمدم گفتم که مثلاً الان اگر شما بخواهید روی مسلمانان حساب کنید که در جهان در عالم مبارزه با استکبار جهانی، از هیچ فقهی استکبارستیزی در نمی‌آید مگر فقه معرفتی شیعه و فقه صوفی اهل‌سنت، فقط از این دوتا در می‌آید. اگر هم یادتان باشد دوسال پیش در پاکستان تجمعی بر ضد اسرائیل بود که خیلی وحشتناک بود، خیلی بزرگ بود، آن‌ها صوفیان پاکستان بودند؛ یعنی معرفت الهی، استکبارستیزی یا درحقیقت  بگوییم حب و بغض  در نمی‌آید مگر اهل‌بیت(ع) وسط کار باشند که من همان‌جا توضیح دادم که بین صوفیه ایران و صوفیه خارج از کشور چه تفاوت‌هایی است. صوفیه ایران سیاسی شده، رفته تحت سیطره قرار گرفته؛ اما مسلمان درست و حسابی غیرتشیع، در مسیری که ما داریم، اگر بخواهی پیدا کنی، اهل‌سنت باید یا حنفی باشد یا صوفی، بقیه‌شان اصلاً از فقهشان استکبارستیزی در نمی‌آید.
حالا سراغ بحثی می‌آییم که الان داریم. این یادآوری از گذشته.

»آداب و احکام دینی ضمانت مانایی اعتقادات ماست
آن صحبتی که چند سال پیش تحت‌عنوان معنویت جدید کردم الان عملی شده چه در جهان چه در ایران. یعنی چه؟ یعنی الان نوعی از دینداری معرفی می‌شود که این نوع از دینداری بین اعتقادات و آداب و احکام دارد تمیز قائل می‌شود. می‌گوید اعتقادات یک چیز است، آداب و احکام یک چیز دیگر است. شما می‌توانی اعتقادات کامل داشته باشی؛ اما نه احکام را رعایت کنی نه آداب را. اصلاً یک چیز دیگر است. حالا چقدر درست است یا غلط، من کاری ندارم؛ یعنی ما الان در مقام قضاوت نیستیم. یک آدم خیالی را فرض می‌گیرم که این آدم خیالی اعتقادش به اهل‌بیت(ع)، به وجود خدا، توحید، نبوت و معاد، امام، همه تکمیل است؛ اما نه احکام دینی را رعایت می‌کند نه آداب دینی را. بعد این آدم خیالی با همان اعتقادات تا شصت‌هفتاد سال سالم زندگی می‌کند و می‌میرد. من در مقام قضاوت نیستم که خدا روز قیامت خِر او را می‌گیرد که آقا تو چرا آداب یا احکام را انجام ندادی یا خِرش را نمی‌گیرد می‌گوید هدف من از آداب و احکام این بود که تو سالم زندگی کنی، تو هم سالم زندگی کردی. نمی‌دانم! اما می‌آییم این آدم خیالی را روی زمین می‌آوریم؛ یعنی عملی. بعد وقتی می‌خواهیم روی زمین بیاییم پوزتیویسمی، تجربه‌گرایی نگاه کنیم باید آمار بگیریم. آمار یعنی چه؟ یعنی آمار بگیریم ببینیم متدینان یک دین که احکام و آداب دین را رعایت نمی‌کنند، صدتایشان را بیاوریم، هزارتایشان را بیاوریم، ببینیم از این صدتا، هزارتا چندتایشان اعتقاداتشان سالم مانده است. تجربه‌گرایانه می‌خواهیم نگاه کنیم. اگر بالای پنجاه‌تا بود بگوییم بله احتمال هست که آدمی آداب و احکام را نداشته باشد، هفتاد سال هم سالم زندگی کند و برود قضاوتش با خدا. اگر زیر پنجاه بود باید بگوییم احتمال خطر است نباید این توصیه بشود اگر زیر ده درصد بود باید بگوییم اصلاً این قاعده اشتباه است، غیرممکن است چون قبلاً برایتان توضیح دادم که از نظر ما هیچ‌وقت صددرصد وجود ندارد، به نود رسید یقین است به ده هم رسید قطعاً صفر است. آمار بگیریم نه فقط متدینان الان، مثلاً من آماری دارم که کمی قدیمی است مال ۲۰۱۸ آمریکا است.

در آمار ۲۰۱۸ آمریکا که از پنج‌تا زندان رده یک آمریکا که مجرمین رده یک آنجا هستند [گرفته شده]. آنجا می‌گویند رده یک، اینجا می‌گویند سطح یک، همچین چیزی. در پنج زندان اول آمریکا آمار گرفتند. آن‌هایی که مربوط به خود آمریکایی‌هاست، نه سیاسی‌ها، از زندان‌های جرم‌خیز آمار گرفتند گفتند تو این پنج‌تا زندان کسانی که مقید بوده‌اند هفتگی به موعظه کلیسا می‌رفته‌اند زیر نیم درصد است. زیر نیم درصد! من عمدا آمار ایران را ندادم که نگویید آمارهای ما اله و بله است. کلیسارفتن چیست؟ کلیسا‌رفتن یک آداب است. آداب دینی است و حتی در مسیحیت یک احکام است باید بروی. حالا ما بیاییم بگوییم نه یک آدم می‌تواند در آمریکا کلیسا نرود؛ اما متدین باشد اعتقاداتش سالم باشد، می‌گوییم آمار داری؟ اگر آمارت بالای پنجاه است محتمل است، زیر پنجاه است احتمالش کم است، زیر ده است قطعاً نیست. یقین! این همان استدلالیست که امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه می‌گوید به احتمالات، طرف می‌آید می‌گوید که از کجا معلوم که مثلاً قیامتی باشد؟! امیرالمؤمنین(ع) می‌گوید این دیوار که زیرش نشسته‌ای من‌یکی بهت می‌گویم این دیوار مشکل دارد ممکن است بریزد، طرف پا می‌شود، امیرالمؤمنین(ع) می‌گوید از اینجا معلوم است. تو به حرف من‌یکی عمل کردی. که بعد در عالم فلسفه این را به قانون تبدیل کردند، این قانون را دقت کنید خیلی ساده است، گفتند اگر احتمال به یک چیز خطیر تعلق بگیرد، دیگر احتمال نیست یقین است؛ یعنی مثلاً دیوار روی آدم بریزد آدم می‌میرد، خطیر است، خطرناک است، اگر دو درصد احتمال ریزش دیوار باشد این دیگر یقین است باید پا شود.
زلزله آمده است،  ۴/۵ ریشتر، خانه‌ هم لرزیده‌، همه تا صبح توی پارک هستند در سایت زلزله می‌روی می‌گوید احتمال اینکه بعدی بیشتر از ۴/۵ باشد زیر نیم درصد است، پس‌لرزه هم بیاید ۲ است، احتمال اینکه این خانه با ۲ بریزد زیر نیم درصد است؛ ولی چون محتمل خیلی خطیر است آدم قطعاً عمل می‌کند. این همان جمله امیرالمؤمنین(ع) است که ما در فلسفه آوردیم مرتبش کردیم که می‌گوید چون جهان بعدی احتمال خطیر است و چون احتمال خطیر است، اگر خدا گفته باشد آداب و احکام را باید رعایت کنی قطعاً رعایت می‌کنم فرض را هم بر این می‌گیریم که اصلاً در اعتقادات هم اثری نداشته باشد که باز هم احتمال دارد می‌گوید نه آمار دارد می‌گوید که در احتمالات این در اعتقادات اثر دارد، اعتقاداتش نمی‌ماند. نتیجه چیست؟ نتیجه این است که آداب و احکام دینی ضمانت مانایی اعتقادات ماست. ضمانتش است. برش داری شاید به احتمال ده درصد لازم نباشد تو همین طوری آدم خوبی بمانی؛ اما چون احتمال خطیر است ما دیگر ده درصد را رعایت نمی‌کنیم می‌گوییم نه، صد در صد برش داری، افتاده‌ای! حالا مثلاً طرف می‌گردد در تاریخ _ من می‌گویم چند میلیارد آدم در این چندهزارساله در زندان بودند، آمار دارد این را می‌گوید_ او در تاریخ می‌گردد سه نفر، ده نفر پیدا می‌کند، یا در اقوامش و دوستانش یک نفر پیدا می‌کند، او را برای من اَلَم می‌کند می‌گوید این‌جوری است.
برو سمت امیرالمؤمنین(ع) برگرد، اگر محتمل نسبت به یک امر خطیر باشد دیگر محتمل نیست یقین است، تجربه دارد این را می‌گوید. امروز یکی از بحث‌هایی که در کف جامعه هست همین است. ما برای اینکه آدم خوبی باشیم نیاز به آداب و احکام دینی نداریم، ما می‌توانیم آدم خوبی باشیم، خیلی‌خب، من از نظر ریاضی برایتان گفتم حالا آن دیگر «إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ» است «إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا» می‌خواهی قبول کن، می‌خواهی قبول نکن بحثش کاملاً فرق می‌کند؛ ولی این را قبول کنید. ما دوره اول آموزش غواصی که دیدیم در کارون و بهمن‌شیر بود بعد هم اروند کار کردیم، خیلی خطرناک است، اروند وحشتناک است، خود کارون هم خطرناک است. این‌ها را قدم‌به‌قدم کار کردیم، اول بهمن‌شیر بعد کارون بعد اروند، بعد جنگیدیم، کار هم کردیم، ما را برای دوره تکمیلی به دریای خزر بردند، باور کنید می‌ترسیدیم داخل آب برویم. چرا؟ چون احتمال خیلی خطیر است، دریاست. اروند، در ذهنت چیزی می‌بندی، مثلاً هفتاد، صد و پنجاه متر عرضش است، سی و پنج، چهل متر عمقش است، این است دیگر، بستی. به چیزی می‌رسی که خیلی مبهم است، کفه‌ای می‌بینی که ته ندارد، عمقش هم نمی‌دانی چه خبر است  و نمی‌دانی از آن زیر ممکن است چه بالا بیاید، ترس مال این است. آنجا که در قرآن می‌گوید مؤمنین مراقبت می‌کنند و رعایت‌های اضافه می‌کنند دارد به این بر می‌گردد مقابل ما عظمتی است که ما نمی‌دانیم چه خبر است لذا این کار را می‌کنیم وگرنه من خودم بعضی‌وقت‌ها در ذهنم همین‌جوری این حرف و این چیزها می‌آید که آقا الان تسبیحت را در می‌آوری می‌گویی سبحان الله سبحان الله، بعد از نماز مغرب و عشا تسبیحات حضرت زهرا(س) واقعاً این لب‌ها حرکت می‌کند یک سین ب ح الف نون می‌آید چیست آخه! می‌گوییم این همان چیزی است که چون خیلی مسئله بزرگ است من هیچ‌وقت با عقلم نخواهم فهمید. هیچ‌وقت نخواهم فهمید!
به همین دلیل وقتی مثلاً می‌خواهی به خزر بروی آموزش عمق ببینی اول در یک اتاقک فشار یک آموزش اولیه می‌دهند بهت می‌گویند اینجا دیگر اروند نیست اینجا هر چه پایین‌تر می‌روی فشار این‌طوری است بعد هم با همان یک اتاقک دیگر پایین می‌فرستندت بعدها می‌توانی بگویی می‌توانم بروم تازه همان هم همیشه آدم‌ها از حضور در دریا می‌ترسند. حالا شما خیلی‌وقت‌ها روز رفتید شب هم بروید چون ما همیشه شب می‌رفتیم. خیلی ترسناک است! همین سبحان الله را گفته بگو نجات پیدا می‌کنی. چشم! و این آداب، در دین ما، حالا هر جا هم برای خودش استدلال‌هایی دارد دیگر و احکام، در بحث احکام دینی می‌گویند رعایت واجبات و ترک محرمات در نورانیت وجودت، در تصمیم‌گیری عقلت [اثر دارد] قرآن دارد رُک می‌گوید دیگر. رُکِ رُک! می‌گوید در تصمیم‌گیری عقلت، در چیزهایی که تو از این عظمت مبهم نمی‌دانی، در تاریکی‌ها معنی این احکام و عبادات که من در قرآن گفتم، آیات زیرش می‌گوید «يُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النّورِ» ببینید نور را یک نور گفت، به آن قسمت رسید می‌گوید ظلمات؛ یعنی « از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود» اصلاً معلوم نیست چه خبر است. هر طرف نگاه می‌کنی، من نمی‌توانم حتی حدس بزنم چه خبر است. ما بعضی‌وقت‌ها به آسمان نگاه می‌کنیم، بله با چشم عادی که آسمان را نگاه می‌کنی از این همه چراغ در آسمان خیلی لذت می‌بری؛ اما وقتی با چشم دل نگاه می‌کنی این عظمت ترسناک است. من واقعاً به چی دارم شک می‌کنم. آقا لامصب را بخوان دیگر، خدا گفته! مگر تو می‌توانی بفهمی خدا چیست، کیست، که با این کله این‌قدریت ان‌قلت می‌آوری. درصدی از همه دین‌ها همین است.
کسی می‌گفت بی‌دینی فلان و … بعد دیدم که برای بی‌دینی‌اش و همان آتئستی خودش دارد یک مانیفست ارائه می‌دهد، اولش با این شروع کرد که ایدئولوژی کلا یعنی بایدها به‌علاوه نبایدها یعنی ما گوسفندیم یکی دیگر باید بیاید به ما بگوید باید چیست، نباید چیست. خب باشه! حالا شما جایگزینش چه می‌کنی؟ گفت ما این قوانین را داریم. گفتم هه! تو هم که همان شدی! اصلاً مگر می‌شود ایدئولوژی نباشد آن که می‌گوید من ایدئولوژی ندارم خودش ایدئولوژیش نداشتن ایدئولوژی است سی‌تا هم قانون دارد. اصلاً مگر می‌شود نباشد! نظریه آقای بیژن عبدالکریمی که آدم ملا و منصف و خوبی هم هست؛ ولی هفت‌هشت‌ده سال پیش یک نظریه داد تحت‌عنوان پایان حکومت الهی نه به‌معنای جمهوری اسلامی، پایان تئولوژی یعنی پایان هر ایدئولوژی، بعد برای تبیین این چهار ساعت سخنرانی کرد پس نظریه پایان تئولوژی خودش یک ایدئولوژی است. الان تو چه را تبیین کردی؟! تو داری به ما می‌گویی که کتاب‌های آسمانی را ول کن دیگر دوره‌اش گذشته است، این‌ها که من می‌گویم را به جایش بگذار پس بالأخره یک چیز جدید باید بیاید. آدم‌ها که در خلأ نمی‌توانند اعتقادات داشته باشند. او که مارکسیست است اصول دیالکتیک دارد، داستان دارد، کتاب دارد، رساله دارد، عالم دارد، بزرگ دارد، همه‌شان این‌طوری‌اند. در خلأ که نمی‌توانیم بگوییم من اعتقادی ندارم. یعنی چه اعتقادی ندارم، الان تو یک تیکه سنگ در آسمانی؟ مگر می‌شود!
من اعتقادی ندارم خودش یک اعتقاد است. برایش کلی دلیل، کتاب، متن و عالم داری که از بی‌اعتقادی‌ات دارند دفاع می‌کنند. مثلاً اگر پیغمبر من محمد(ص) است یا اگر مسیحی است پیغمبرش عیسی است، آن یکی موسی است یا هر کسی، پیغمبر تو هم هاوکینگ و داوکینز هستند. داری مو به مو هر چه آن‌ها می‌گویند را قبول می‌کنی بعد تو چه‌جوری به من می‌گویی از پیغمبرت تقلید نکن. همه این بحث‌هایی که کردم برای این بود این دیگر آخرش است.
همه بحث‌هایی که کردم برای این بود که نسبت به آداب و احکام دینی شیطان وسوسه می‌کند بندازدت، مسیحی باشی، یهودی باشی، هرچه!
و تمام سلاح شیطان دو چیز است:
۱_ بحران‌های مادی، دنیایی و نفسانی
یعنی یک دفعه تو فقیر می‌شوی شیطان سراغت می‌آید. دقیقاً همان شبی که شکست عشقی می‌خوری، دختری یا پسری باهات کات کرده، الان تو برای چه مشکلت را  سمت خدا برده‌ای؟! به‌محض اینکه این بحران ایجاد می‌شود، شیطان بحران را بهانه می‌کند، مهسا امینی بحران می‌شود سراغ تو می‌آید، که خدا را می‌زنی یا اصل نظام. بحران! به محض اینکه شکست عشقی می‌خورد، ورشکست می‌شود، پولش را می‌خورند، یکی او را می‌زند، کتک می‌‌خورد، ظلمی می‌بیند، ظلم را از کی دیدی؟! اگر کسی که به تو ظلم کرده نماینده خداست پس بنشین فکر کن حقت بوده، اگر نماینده خدا نیست، می‌گوید من نماینده خدا هستم، تو برای چه از خدا  شاکی هستی؟!
کارگزار جمهوری اسلامی به تو ظلم کرده چه ربطی به خدا دارد! در بحران شیطان می‌آید. حالا امروز بهانه این است، فردا بهانه فلان است. باور کنید یکی از دوستان من، دوست که می‌گویم نه از بچه‌های کم سن‌و‌سال، دوست خودم، با هم رفیقیم، بازی ایران ژاپن دوسه سال پیش نذر کرده بود که ایران ببرد، ایران سه هیچ باخت، دو روز نماز نخواند، می‌گویم یارو برای خودش کسی است. چرا؟ خیلی ناراحت شده، خیلی خب. شیطان اینجا می‌آید این را اجرا می‌کند. این راهپیمایی ۱۳ آبان که انجام شد خیلی سنگین بود، ۱۳ آبان این مدلی توی کشور نداشتیم بعد داشتم به شیطان فکر می‌کردم و به آمریکا و… با خودم گفتم آمریکا نشسته می‌گوید بیا، این‌ها یک عده از آن‌ها را زدند، آن‌ها هم یک عده از این‌ها را زدند بعد  در خیابان ریختند، آن‌ها کف خیابان با هم دعوایشان شده است، این او را برده زده کشته، او این را برده زده کشته، جمع شده‌اند به من  آمریکا دارند فحش می‌دهند! شما حالتان خوب است! مگر دعوای خانوادگی ندارید؟! این وسط به من چه کار دارید؟! دقیقاً شیطان همین است؛ یعنی دقیقاً جملات شیطان همین است. بحران که ایجاد می‌شود می‌آید سوءاستفاده می‌کند به‌سمت اعتقادات می‌برد. فقیر می‌شود؛ عزیز من فقر را ریشه‌یابی کن، دقت کن ۱_ خودت تنبل بودی، درس نخواندی، دنبال کار نرفتی و … ، فقیر شدی. ۲_ نه، مستضعفی؛ یعنی همه این کارها را کردی، نظامی مال عراق، ایران، پاکستان، هر جا، نگذاشته تو به حقت برسی. خیلی‌خب، قسمت اول که تقصیر تو است قسمت دوم هم تقصیر این کارگزار است بعد قسمت سوم این است که او با امام حسین(ع)، کربلا و خدا قهر می‌کند بعد شما فکر می‌کنید این استدلال‌هایی که الان خیلی منطقی می‌گویی آی من به خدا هم روز قیامت خواهم گفت که من  فلان! فکر می‌کنید این استدلال روز قیامت [قبول می‌شود]! در دو سوت، پای اولین میزی که آن فرشته پشتش نشسته است، فکر می‌کنی این استدلال چقدر مقاومت می‌کند؟! آن فرشته‌ای که «يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ» پرونده جلویش روی میزش است! کمی به فکر خودمان باشیم. هر اتفاقی در هر جای جهان می‌افتد آدم‌ها اول با خدا قهر می‌کنند خیلی جالب است!
بعد جالب این است که شیطان «زین لهم» اعمالشان را زینت می‌دهد، آن‌ها فکر می‌کنند حق دارند. می‌گوید حق دارم، الان بمیرم جواب خدا را می‌دهم. حالا تو بمیر ببینیم می‌توانی جواب بدهی یا نه! چه فکر کردی؟! فکر کردی «وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ ٱللَّه وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلۡمَٰكِرِينَ» فقط مال اسرائیل است؟! مال من است که خودم را فریب می‌دهم فکر می‌کنم محقم، خدا می‌گوید خودت کمی فکر کن بعد ببین که مثل امام‌خمینی(ره) آخر عمر در وصیت‌نامه اصلی دومت می‌نویسی که الان که من می‌خواهم وارد قبر بشوم سیاه‌رو، بدون اعمال، بدون کوچک‌ترین امید با هفتاد سال روسیاهی هستم، ببین این‌ها را می‌نویسی یا نمی‌نویسی، امام(ره) چون دقت می‌کرد این را نوشت، خالی هم نبست که! عقیده‌اش بود. بعد یارو  در اوج گناه است، شاکی است که کی بمیرم بروم خِر خدا را بگیرم. بعد هم شب ماه رمضان می‌آید می‌نشیند داد می‌زند، گریه می‌کند که «وَاَسْئَلُكَ الاَْمانَ يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخيهِ وَ اُمِّهِ وَ اَبيهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ» همه این‌ها را می‌گوید و گریه هم می‌کند برای آن لحظه‌ای که همه من را رها می‌کنند، آن لحظه چیست؟  یکیش همین است، تو نمی‌توانی گردن کسی بیندازی، اصلاً نمی‌توانی گردن کسی بیندازی! خدا صد میلیون مثال در طول تاریخ برایت می‌آورد می‌گوید این را ببین، آن را ببین. پس این نکته اول بود.

»خدا در امام‌حسین(ع) اثری قرار داده است که این اثر عجیب‌غریب است
نکته دوم در این بحث که با این مقدمه طولانی گفتم این است که احکام و آداب واقعاً هم جواب می‌دهد. واقعاً جواب می‌دهد؛ یعنی آن چیزی که ما فکر می‌کنیم نمی‌تواند به ما کمک کند دقیقاً همان چیز به ما کمک می‌کند. من این مثال را قبلاً در یک بحث دیگر برایتان زدم، فکر می‌کنم در همان «معنویت جدید» بود یا «حقیقت، طریقت، شریعت» که رادیو معارف گوش می‌دادم، قسمتی دارد تحت‌عنوان مشاوره روانشناسی آن جلسه‌ای که من گوش دادم این‌جوری بود که مثل اینکه خانمی که از شهری تماس گرفته بود با کارشناس روانشناسی آنجا که صحبت کرده بود گفته بود من غم در دلم است، بی‌دلیل است، همیشه بغض دارم و… ، خانه‌ام ردیف است، بچه دارم، شوهر دارم، همه چیز دارم، این باز نمی‌شود بعد یک سری دستورالعمل‌ها بهش داده بود، این دفعه تماس گرفت گفت من آن دستورالعمل‌های شما را انجام دادم نشد، این روانشناس داشت همین‌طوری دست‌و‌پا می‌زد که ببیند چه کار کند بشود، آن نفر دومی که به سؤالات عقیدتی پاسخ می‌داد روحانی بزرگواری بود گفت اجازه هست من یک جمله بگویم، گفت بله، گفت خانم ما در دین این را داریم که گناه  غم می‌آورد، شما همه این‌ها را تجربه کن من هم اصلا حرفی ندارم، این‌هایی که دارد می‌گوید را قطعاً انجام بده؛ اما استغفاری، توسلی، ذکری، چیزی هم بگو.

این روحانی با ما رفیق بود، من وقت دیگری در مشهد در سمیناری او را دیدم رفتم احوالپرسی و گفتم من شش‌هفت ماه پیش این را گوش دادم، این‌جوری شد، من دیگر ادامه  ندادم، این قسمت را شانسی گوش دادم، گفت آن خانم زنگ زد گفت ذکر استغفار گرفتم، تعهد کردم من‌بعد نماز فلان را بخوانم، غمم کلا برطرف شد. خب این هم هست، نه فقط در دین ما، در دین‌های دیگر هم هست. بعد ما می‌آییم اینجا کمی ریزتر می‌شویم، میان آداب دینی که ما داریم یکی از آداب دینی زیارت است، نه فقط زیارت مثلا خانه خدا، زیارت هر آدم خوبی حتی _خدا ان‌شاءالله پدر و مادرهایتان را حفظ کند، پدر و مادرهایی هم که از دنیا رفته‌اند همین الساعه درجاتشان را متعالی کند_ خدمت پیغمبر(ص) آمد گفت برای فلان مشکلم دعا کن، پیامبر گفت من دعا کنم؟! برو بگو پدر و مادرت دعا کنند. بعد در جای دیگر در روایت دیگر گفت مادرم فوت کرده گفت بگو پدرت دعا کند بعد سه بار روی پایش زد گفت حیف که مادرش فوت کرده بود. در جای دیگر گفت پدر و مادرم فوت کرده‌اند گفت سر قبرشان برو بگو دعا کنند، در جای دیگر گفت آقا نمی‌دانم پدر و مادرم کی هستند، گفت برو در قبرستان بنشین  چیزی بکش بگو این مثلاً قبر پدر و مادرم است بگو برایت دعا کنند. از این داریم تا بالاتر، زیارت و دعا. تأثیر دعای غیر. بعد در همه این زیارت‌ها ما در تشیع یک زیارت خاص داریم، زیارت آقااباعبدالله(ع) که این واقعاً چشیدنی است؛ یعنی آن‌هایی که رفتند می‌فهمند، ببینید ما الان این همه سال است داریم نماز می‌خوانیم، اگر کسی غیر از این که من دارم می‌گویم به تجربه در ذهنش است حتماً بعد از جلسه بیاید به من بگوید که من اشتباهم را تصحیح کنم، این همه سال است داریم نماز می‌خوانیم بعد در جاهای خوب نماز می‌خوانیم، من مکه و مدینه نرفتم، تجربه نکردم؛ اما واقعاً آن نمازی که می‌گویند مؤمن از آن سیر نمی‌شود و دوست ندارد سلامش داده شود  و آنجاست که مؤمن احساس می‌کند واقعاً خدا دوستش دارد که از صحبت با خدا لذت می‌برد، من طبق تجربه شخصی هیچ‌جا همچین نمازی نداشتم مگر در حرم امام حسین(ع)؛ یعنی فقط در حرم امام حسین(ع) که من احساس می‌کنم که خیلی  آن نماز را دوست دارم بقیه جاها منتظرم زودتر تمام بشود.
این‌ها تأثیر دارد، هست حالا هر چه شما می‌خواهی بگو نه آقا فلان! بیا برو تجربه کن. خدا حضرت استاد فاطمی‌نیا را رحمت کند و درجاتش را متعالی کند ایشان می‌فرمود که آقا در گوش بعضی‌ها ده سال از خدا می‌گویی یک دانه الله‌اکبر نمی‌گوید، یک رکعت نماز نمی‌خواند بعد یک دفعه می‌بینی وسط یک هیئت یک صدای یاحسین می‌شنود هم نمازخوان می‌شود هم فلان می‌شود، ایشان می‌گفت خود خدا در امام‌حسین(ع) اثری قرار داده است که این اثر اصلاً عجیب‌غریب است. ما نمی‌توانیم بفهمیم. یکی از اساتیدمان همین دیروز نقل می‌کرد می‌گفت من در جمع بودایی‌ها سخنرانی فلسفی‌علمی داشتم، آخر جلسه آمدند گفتند ما تعجب می‌کنیم شما چرا از حسین(ع) نگفتی. گفتم مگر شما حسین را می‌شناسید؟ گفتند ما اینجا خیلی به امام‌حسین (ع) اعتقاد داریم. می‌گفت من پشت تریبون و میکروفون برگشتم دوباره شروع کردم از اباعبدالله (ع) تعریف کردن. اثری در آن است. فقط این نیست که مداح‌‌ها بخوانند بگویند مسیحی‌ها و ارمنی‌ها هم عاشق ابوالفضل‌اند، هستند، نمی‌شود کاریش کرد. در این واقعه اثری است و چون طبق زیارت عاشورا اباعبدالله(ع) همه چیز را  در مسیر خدا بذل کرد «حلت بفنائک»، خدا همه چیزش را در اختیار اباعبدالله قرار داده است. همه این روایت‌ها را شنیدید، اشکال ندارد دوباره آدم بگوید برای اینکه تلقین است دیگر، به خودم هم که می‌گویم تلقین است.  خدمت امام‌صادق(ع) آمد گفت که آقا مگر شما اهل‌بیت(ع) همه نور واحد نیستید؟ آقا فرمودند چرا. در کتاب «انسان دویست و پنجاه ساله» مقام معظم رهبری تاریخی ثابت می‌کند که اگر امام حسن عسکری(ع) در جایگاه امام‌حسین(ع) بود همان کار را می‌کرد، امام‌حسین‌(ع) در جایگاه امام‌هادی‌(ع) بود همان کار را می‌کرد. می‌گوید آن‌ها یک انسان‌اند که در طول تاریخ بنا به شرایط رفتارهای متفاوت نشان دادند. «کلهم نور واحد»
بعد به امام‌صادق(ع) عرض کرده که پس ما با توسل به همه شما می‌توانیم نجات پیدا کنیم فرقی نمی‌کند دیگر. امام(ع) فرمودند یکی فرق می‌کند «کلّنا سُفُن النجاه و سفینة الحسین اسرع». گفت چرا؟ امام فرمود خدا خواسته است ما هم نمی‌دانیم. کشتی امام‌حسین(ع) تندتر می‌رود و همه ماهایی که مزه توبه را چشیدیم قشنگ‌ترین و سریع‌ترین توبه‌هایمان در جلسه امام‌حسین(ع) بوده بعد تنها امامی بدون شک تنها امامی؛ یعنی من که می‌گویم تنها امام یعنی قطعاً شما بدانید تنها امامی است که زیارت دور و نزدیک ندارد. تنها امام! بله من خودم شخصاً وقتی نزدیک می‌شوم حس بهتری دارم؛ اما آن اثری که باید بیاید، تنها امام است؛ یعنی برای خانه خدا و قبر پیغمبر(ص) دستور دارد نزدیک بشو، این یکی را گفته ما می‌دانیم مردم خیلی جاهای جهان سختشان است، دور و نزدیک ندارد. یک دانه روایت هم داریم که می‌گوید بله بهتر است بروی جایی که سقف نباشد رو به حرم امام‌حسین(ع) بایستی، این یک دانه را داریم، صدتا روایت دیگر داریم همین را هم نگفته است. تنها امامی‌ست که زیارتش دور و نزدیک ندارد و اثراتی که این زیارت در روح و روان ما ایجاد می‌کند.
من احساسم این است که این »قَبرُهُ فِی قُلُوبِ مَن والاهُ» فقط مخصوص امام‌حسین‌(ع) است. یعنی هو به امام‌حسین(ع) بر می‌گردد، نگفت قبرهم، به یکی بر می‌گردد، من احساسم این است فقط امام‌حسین‌(ع) است. لذا امشب ضمن اینکه حالا روایت‌هایی داریم که اویی که بدرقه‌اش می‌کند سهیم است، او که استقبال می‌کند سهیم است، او که برایش دعا می‌کند سهیم است. کاری نداریم؛ ولی همین امشب شما اینجا یک زیارت دارید یک توسل دارید، همین جا کربلاست. باور کنید سفرهای کربلا خیلی خوب است، خیلی اثر دارد؛ ولی هنوز من  مجلسی به داغی، اشک و آن شور و حالی که زمان جنگ غیر از کربلا به عشق کربلا بچه‌ها انجام می‌دادند من هنوز همچین مجلسی ندیدم، اصلاً هنوز شروع نشده، هنوز دارد قرآن می‌خواند جلسه به عشق کربلا متحول بشود. حس این را ما دیدیم؛ ولی باز هم ان‌شاءالله خدا توفیق بدهد که هم کسانی که فردا عازم می‌شوند به سلامتی برسند و بر گردند و هم ان‌شاءالله به بقیه هم توفیق بدهد که بتوانیم دسته‌جمعی برویم و باز هم تنها زیارتی‌ست که  در خصائص‌الحسینی آمده پولی که خرج زیارت کربلا می‌شود بر می‌گردد بیشترش هم بر می‌گردد برای هیچ‌کس دیگر این را نداریم حتی برای خانه کعبه و هزارتا چیز دیگر. اصلاً انگار خدا تمام راه‌های ارتباطی را ساده کرده فقط کمی توکل و یقین لازم است.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید