امروز 17 بهمن 1403 - 5 شعبان 1446
خواندنی ها

متن سخنرانی | وصال یار «6»

10 فروردین 1380 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها

یا لطیف
سخنرانی حجةالاسلام سید محمد انجوی‌نژاد
موضوع : وصال یار «6»

قسمت ششم از بحث وصال هستيم ،  به اين رسيديم كه : انسان واصل به يك نورانيت مي رسه كه در اين نورانيت ، نه تنها خود را بهتر مي بيند ، بلكه اطراف را هم بهتر مي بيند .
مراحل نورانيت : اولين قدم : نورانيت دل هست ، دلش بهتر مي بينه . دل تشخيص خوبي مي ده ، قدم دوم : بر نورانيت اطراف هم تأثيرمي ذاره . يعني نه تنها خودش بهتر مي بينه و خود را بهتر مي شناسه با نور خودش اطرافيان رو بهتر مي شناسه . لذا مي بينيم سر چنين انساني هيچ وقت كلاه نمي ره . قدم سوم : در اين درجه ، انسان نه تنها خود را بهتر مي شناسه و نه تنها اطرافيان رو بهتر مي شناسه بلكه با همين نورانيتِ خودش ، اطراف رو هم روشن مي كنه . مثل چراغي كه الان اينجا روشنه . اين چراغ هم خودش روشنه ، هم اطرافش رو روشن كرده و هم ما بواسطة چراغ اطرافيان رو مي بينيم .
انساني كه به درجة وصال مي رسه اگر انساني باشه كه فقط دلش روشن باشه ، اين انسان به درجة وصال نرسيده . سه تا نورانيت بايد داشته باشه . يعني سه تاحجاب رو با اين نورانيت خودش برطرف كنه . حجاب اول : حجاب دل . آقا خودم ديگه تشخيص مي دم چه خبره . حجاب دوم : حجاب اطرافيان . بشناسه ، ” لَنَنَهْدِيَّنَّهُم سُبُلَنا ” حجاب سوم : براي جامعه اش راهنماي نورانيت باشه . جامعه از روي اين تشخيص بدهد . وقتي در يك جامعه اي هست ، مردم از نورانيت اين راه رو پيدا كنند .
آية شريفة قرآن مي فرمايد : كساني كه تقوا دارند اينها قبلش ايمان آورده اند . براي رسيدن به اين درجه بالا ( تقوا ) اول بايد ايمان بياورند . يعني مي شه يه انساني ايمان بياوره اما متقي نباشه .
حالا مي خوايم ببينيم مراتب ايمان چيست ؟ برخي از ما الان داريم دنبال تقوا مي دويم ولي هنوز به اون مرتبة ايمان نرسيديم . مراتب ايمان : ” ياايهاالذين آمنوا لاتقدموا بين يديه الله و رسوله و اتقوا الله انّ الله سميع العليم ”

1 ـ اولين مرتبه ايمان : همون طور كه خداوند تبارك و تعالي براي ما حكم و دستور داره و حرف اول و آخر رو مي زنه ، اونهايي كه خدا منسوبشون مي كنه هم ، همين حكم رو دارند .  لذا در مقابل پيغمبر (ص) هم همين طور بايد باشيم . حرف اول و آخر رو پيغمبر (ص) مي زنه ، از پيغمبر (ص) هم نبايد جلو بزنيم . برخي از ما هنوز ايمانمون تكميل نشده تندروي مي كنيم . داريم به درجة تقوا مي رسيم . اصلاً نبايد تندروي  كنيم . آيا با اين كه آدم اداي عرفا رو در بياره عارف مي شه ؟ اگر آدم تو تابستون بره يك درختي رو به زور تكون بده ، برگهاش بريزه ، آيا پائيز مي شه ؟!
آدم اگر اون اخلاق عرفاني در وجودش ملكه نشده باشه ، گرسنگي به خودش بده ، رياضت به خودش بده ، اداي عرفا رو در بياره عارف نمي شه . نه ، داره برگهاش رو مي ريزه ، تو همون تابستون هستي ، تو هنوز به پائيز نرسيدي ، تو قبل از اينكه ايمان رو بدست بياري نمي توني به تقوا و نورانيت و وصال برسي .
فرمودند : كساني به وصال مي رسند كه متقي باشند . عنايت مي كنيد ؟ اول بايد مراحل ايمان رو كامل طي كنيم ، خُب چكار بايد بكنيم ؟ 1 ـ زمينه هاي رواني رو براي خودمون ايجاد كنيم . ( قبلاً گفتم :90%  مردم ، آدم عادي هستند . 99/9% مردم زاهد و عابد و تنها 1% درصد مردم جزء خواص و اولياء و واصلين هستند ) زمينه روانيش رو آماده كن ! فردا نگي : ما تو اين وضعيت كم آورديم ، خُب معلومه كم مي ياري ، فردا نگي : غريبم ، تنها هستم ، زبون ندارم ، هر كس مي ياد باهام صحبت مي كنه ، نمي دونم چي بگم ، يكي از لاستيك مي گه ، يكي از مرغ مي گه ، من چي بگم به اينها ؟ اينها هم درسته . فردا نياي بگي كه من مورد تمسخر جامعه واقع مي شم . اين هم هست . زمينه هاي رواني وصال رو ايجاد كنيد . خيلي از چيزهايي كه الان در جامعه از ما توقع دارند اينها مسائلي هست كه اگر ما برآورده نكنيم مشكل دار مي شيم . جامعة ما يك سري توقعاتي از ما داره . من جمله :  اهميت رو به دنيا قرار بديم نه به آخرت . ) معمولاً عموم مردم جامعه ( پدر و مادر ما ، رفيق ما ، دوستان ما ) مي گن : آقا ! فعلاً بايد به دنيا اهميت بديم . كساني كه براي آخرت زندگي مي كنند ، خيلي كم هستند . تو همين وادي خودمون ، بنده كه رو منبر هم نشستم ، بنده كه دارم براي آخرتم منبر مي رم ، معلوم نيست چند درصدش براي آخرت باشه ؟
افرادي كه فقط براي آخرت كار مي كنند ، خيلي كم اند . لذا ديگران تعجب مي كنند ، تعجب هاي شاخ دار ! مي گن : تو رو خدا اين كارها چيه تو مي كني ؟ يعني چي آقا مگه مي شه ؟
اگر مي خواي به وصال يار برسي ، زمينة روانيش رو آماده كن ! اون نورانيت كه براي رسيدن به خداوند لازم هست رو كسب كن . ( عالم خلقت چقدر عجيبه ؟! ) تمام نورانيتِ خلقت ما مي خواد معرفي بشه :  لذا آيه 35 سورة نور مي فرمايد : ” الله نور السموات و الارض ، مثل النوره كمشكوه ” بعد مي فرمايد : از مشكات ، دو تا نور ديگه در مي ياد  . ” مصباح ”
( مصباح يعني دو تا نور ) . همه نورها از يه منشأ ، نشأت مي گيرند ، بعد خداوند در  آيه 37  سوره نور ، مشكات رو معرفي مي كنه : مي فرمايد ” رجال لاتلهيهم لاتجاره ولابيع عن ذكرالله ” ( مردان پاكي كه هيچ كسب و تجارتي آنانرا از ياد خدا غافل نگرداند . ) انسان واصل يك توده نور است ، چرا ؟ نماز شب خونده ، يا مثلاً خيلي سجده هاي طولاني داشته ، يا مثلاً مسائل فلان و فلان !؟ نه ، ” رجال لا تلهيهم لاتجاره و لابيع عن ذكر الله ” نماز شبي رو كه داري تو بيكاري مي خوني فايده اي نداره . تو كه از بي عشقي ، عاشق خداوند شدي فايده اي نداره . تويي كه از بيكاري مسجدي شدي فايده اي نداره . نه اينكه فايده نداشته باشه ، دستت رو هم مي بوسم . اما تو به اون نورانيت نمي رسي ، مي دوني چه موقع به نورانيت مي رسي ؟ اون لحظه اي كه تمام دنيا بهت رو كنه ، بعد تو بگي : ببخشيد ! الان موقع خداست !
تا ديروز ، تا صداي اذان رو كه مي شنيد ، سراغ خدا مي رفت . ولي امروز موقع اذان ، به يه نفر كه خيلي دوستش داره مي رسه ، مثلاً خيلي وقته همديگه رو نديدند . صحبتشون گل مي كنه ، يادش مي ره كه الان موقع اذان هست ، ” لاتجاره و لابيع ” مي خواي توده اي از نور باشي ؟ مي خواي مشكات باشي ؟ خداوند داره مي گه : من از اون بالا ، تمام اين نورها رو خلق كردم . تمام جهان رو نور اندر نور خلق كردم .
مهمترين قدم وصال اين هست كه انسان پا روي نفسش بذاره . وگرنه شبهاي محرم كه همه ماشاءالله سياه پوش هستند ، اين شبها كه همه گريه ميكنند ، اين شبها كه همه مؤمن هستند ، نماز خوندن سر وقت كه هنري نيست ،  اما شب عروسي و دامادي وضعيت نمازت چه طوري بود ؟ نمازت رو به موقع خوندي ؟
هيچ چيز رو بر خدا مقدم نداشتند . ” لاتلهيهم لاتجاره و لابيع  عن ذكر الله ” فقط همين ! آقا ! مگه نمي گي : اگه من فلان كار رو انجام بدم ، بخوام به خدا بپردازم ، كلي ضرر مي كنم ؟ همينه بايد كلي ضرر . ( زمينه هاي رواني رو داريم آماده مي كنيم ) مردش هستي ؟ اصلاً خدا دوست داره تو ضرر كني .
تاجري اومد خدمت حضرت امام صادق (ع) عرض كرد : ما مي خوايم سفر بريم . يه استخاره اي براي من مي زنيد ؟ آقا استخاره زدند ، فرمودند : استخاره بد هست . رفت و برگشت ، گفت : آقا ! ما دوبرابر سود كرديم ، چرا گفتيد بده ؟ فرمودند : يه نماز صبحت رو كه فلان جا قضا شد ، فهميدي ؟ گفت بله ، فرمود : همون نمازت كه قضا شد ،  ضرر كردي . فكر مي كني كه سود كردي .
چقدر سودي كردي ؟ اونقدر كه فردا ظهر به جاي چلوخورشت بادمجون ، چلومرغ مي خوري . اين اسمش سوده ؟ يا اينقدر سود كردي كه مثلاً : قبلاً چشمهات به يه تلويزيونِ كوچولويِ سياه ـ سفيد نگاه مي كرد اما حالا تلويزيون بزرگتر شده ، رنگي شده ، اسم اين رو سود مي ذاري  ؟!
هيچ چيزي اينها رو از ذكر خداوند باز نمي داره ، بعد به كجا مي رسه ؟ خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد : ” فاتبعوني احببكم لله ” اگر من رو دوست داريد بايد از من تبعيت كنيد .  اگر مي گم : فلان قضيه برات مضره بگو: چشم ! اصلاً من دوست دارم زور بگم ، چي مي گي تو ؟ آقا اصلاً من بنده خلق كردم بهش زور بگم  . چي مي گي تو ؟! همين كه هست ! مي خواي يه عمر ولت كنم به حال خودت ؟ بنده خلق كردم زور بگم . نمي شه دو روز تحمل كني ؟
تو پرانتز خدمتتون بگم ، چون اين شبها و روزها مراجعات زياد داريم . چندين بار گفتم : اين سفري كه پدر و مادرت از نظر مادي مشكل دارند و تو نمي توني بياي ، بعضي وقتها سوز نيومدن از اومدن بيشتره و ثوابش هم از ثواب زيارت بيشتره . مگه نمي گي اين طوري هست ؟  يه دو روز زور بشنو ! مگه چي مي شه ؟ مگه من براي يه عمر ، به تو زندگي ندادم ؟  دو روزش رو زور بشنو ! (( البته عمرهاي الان كه اسمش عمر نيست ، به يكي از زُهّاد بني اسرائيل رسيدند گفتند : مي دوني مردم آخر الزمان ، 60 ، 70 سال عمر مي كنند ؟ ( اون زمان مثلاً هزار سال عمر مي كردند ) گفت : اِه ! اگه من بودم به دو ركعت نماز تمومش مي كردم ، بعد گفته بودند : بابا ! مردم اون زمان مي رن خونه مي سازند ، زندگي مي كنند ، گفته بود : براي 60 سال عمر ، خونه مي سازند ؟! اگر ما اونجا بوديم 60 سال رو به دو ركعت نماز تموم مي كرديم .  البته اون هم خالي بسته بود ، ولي واقعاً 60 سال ، عمري نيست . مي گيد نه ؟ از بزرگترهاتون سؤال كنيد ، با يه چشم به هم زدني تموم مي شه . ))

2 ـ دومين مرتبه از ايمان ، مي فرمايد : در ايمان داشتن و در تبعيت كردنت ، سليقه هاي شخصي رو حذف كن . نگذار كه از نظر شخصي يه كارهايي رو انجام بدي كه اين كارها باعث بشه كه تو از خدا يا از پيغمبرت بخواي چپ تر ، يا راست تر ، جلوتر يا عقب تر بري ، مراقب  سليقه هاي شخصي باش ! دين چهار چوب داره ، پيغمبر ما (ص) اينطوري بوده
عزيز من ! تو اين روالي رو كه داري از وصال ارائه مي دي از كدوم دكوني درآوردي ؟ مي شه به ما هم ارائه كني ، اگر مسلمان نيستي بگو ، ما هم مي گيم : خيلي خُب ، مسلمون نيست ، بحثي هم نداريم . دعوايي هم نداريم . اما اگر مسلمان هستي اين راه وصال رو از كجا درآوردي ؟
بارها گفتم : بابا ! براي رسيدن به خدا ، راههاي من درآوردي كه معصوم (ع) اجازه نداده ، اصلاً مجاز نيست . اين راهها مضر هستند . مي گه : آقا ! فلاني دستور داده گفته دهه محرم رو بايد روزه بگيري ، گفتم  : چرا ؟ گفت : هيچي دهه محرم رو بايد روزه بگيري ، كي گفته ؟ مي گه وارد شده ، مي گم : دوشنبه ها و پنج شنبه ها وارد شده ، اما دهه محرم وارد نشده . مي گه : اشكالي داره ؟ گفتم : نه اشكالي نداره ، هر روز روزه بگير ! اما اين كه مي گي دهه محرم رو ” بايد ” روزه بگيري اين درست نيست . اين قانونه ، كي گفته ؟ معصوم گفته ؟ خيلي خُب در مقام عشق خيلي ها از هفتم محرم روزه مي گيرند ، بگيرن ، اما باز دوباره مي ياد اينجا مي گه : مي خوايم از هفتم محرم روزة آب بگيريم ؟ يعني چي ؟ مي گه : يعني تا ظهر روز دهم آب نخوريم  ، چرا آقاجون ؟! براي همدردي با اهل بيت (س)‌ . ديگه زحمت نكشيد ! اگر قرار بود با اهل بيت همدردي بشه ، خودشون مي گفتند اين كار رو بكنيد . نگفتند ، تو هم خودت رو لوس نكن ! بشين سرجات ! دستورات من درآوردي از خودت چرا در مي ياري ؟ اولاً اهل بيت (س) از شب عاشورا آب گيرشون نيومد ، اين هم كه روز هفتم رو مي گيم روز عطش ، اين اسمش عطشه ، مثل شب سوم كه مي گيم بنام حضرت رقيه (س) هست ، يا نهم كه مي گيم به نام ابوالفضل (ع) هست ، ايشون كه نهم شهيد نشدند ، روز هفتم رو هم به ياد عطش اهل بيت ، مي گيريم . بله يه تكه از آب فرات رو بستند ، اما سپاه امام حسين (ع) دوباره رفتند گرفتند ، شب عاشورا ، تاسوعا ، اينها غسل كردند ، گرماي كربلا در اون زمان (بر طبق تاريخ شمسي تقريباً چهارم تير مي شد) اينقدر گرما زياد بود كه اگر شما صبح تا ظهر عاشورا آب نخوري از عطش بميري ، گرما وحشتناك بود ، بعد هم اين اداها چيه ؟ آخه زشته ، ما مي خوايم تو جهان حرف بزنيم براي خودمون ، دينمون ، مي خوايم حرف بزنيم كه ما شيعه حسيني هستيم ، شيعه حسيني بودن به اين نيست كه بگن آقا اينها از هفتم آب نمي خورند ، براي چي آب نمي خوري ؟ آبت رو بخور بابا ! مرام حسين (ع) رو فراموش نكن !
واقعاً مراسمهاي عزاداريِ شبهاي محرم و عاشورا ، براي كساني كه با شيعه مشكل دارند يه تظاهرات عجيب ، غريبي هست . سميناري در آمريكا برپا شده بود . يكي از متخصصين جنگ رواني و يكي از روانشناسان سياسي و قويِ جهان كه تمام سياست مدارهاي جهان اين رو قبول دارند (حالا اسمش رو نمي برم مردك يهودي ، اگر بخوايم اسمش رو روي منبر ببريم جالب نيست ) بعد از اينكه طرح و نقشه شون براي اينكه امسال نوروز رو به رخ ايراني ها بكشند و محرم رو كمرنگ كنند ، جواب نداد ، ( ديديد كه ،  اصلاً انگار ، نه انگار ، هيچ كسي شب عيد نوروز به هواي نوروز نبود ) وقتي اون جواب رو گرفتند . توي سمينار گفت : ” بترسيد ! اين جماعتي كه براي امامِ 1400 سال پيش كشته شده ، اينجوري تو صحنه هست ، اگر امام مهدي شون بياد دمار از روزگار ما در مي يارن ! ”
اين تظاهرات ماست ، مي گيم مردم ! ببينيد ما چقدر عاشق هستيم ؟ بابامون كه مي ميره ، بعد از دو سال يادمون مي ره ، اما 1400 سال هست كه داريم براي اهل بيت (س)  گريه مي كنيم ، براي دختركوچولوي امام حسين (ع) ، براي شش ماهه اش گريه مي كنيم . براي اينكه به شما اثبات كنيم : اگر ما آقامون بياد جهان رو كن فيكون مي كنيم !
مي فرمايند : جلو و عقب نزنيد ، مرام اهل بيت (س) رو بگيريم . اينقدر براي خودتون چيزهاي مختلف ،‌ اختراع نكنيد ، يه عده روز عيد قربان قبل از پيغمبر (ص) اومدند قرباني كردند ، گفتند : آقا قبل از پيغمبر (ص) قربوني مي كنيم ،  دستور اومد : ” لاتقدموا ” از پيغمبر (ص)‌ جلو نزن  !
يه عده ديگه اومدند قبل از ماه رمضان گفتند : آقا ! ما زودتر از پيغمبر (ص) روزه ميگيريم ، انشاءالله ثابت مي شه كه ماه رمضان هست ، پيغمبر (ص) فرمودند : كي به شما گفته به عنوان رمضان روزه بگيريد ؟ حق نداريد بگيريد ! من بايد بگم .  آقا ! روزه است ! چه اشكالي داره ؟ خلاف حكم خدا عمل كردن ، خلاف دستوررسول (ص ) عمل كردن ، خلاف ولايت عمل كردن ، حتي اگر عمل واجب هم باشه ، اشكال داره .
آقا ! اشكال داره . بنده نماز ظهرم رو دوبار بخونم ؟ بله ، دومي حرامه ، دستور نداري ، مي دونستي ؟  آقا به دلم نشست ، مي خوام دوباره بخونم . دومي حرامه ! نبايد نيت واجب كني ، مي خواي نيت محافظه بكني بكن ، والا دوميش حرامه .
در زمان رسول اكرم (ص)‌ وقتي كه عده اي رو پيغمبر (ص) براي تبليغ نزد كفار فرستادند  ، و كفار مقداري جنگيدند ، سه نفر از كفار فرار كردند ، در مسير فرار ، دو نفر از كفار گير يه عده از مسلمانان افتادند و اينها رو كشتند . پيغمبر (ص)‌ برخورد كردند ، چرا چنين كاري كرديد ؟ گفتند : آقا فرار كردند . فرمودند : از من دستور گرفتيد ؟ جلو نزنيد ، عقب هم نزنيد !
امام صادق (ع) به يه نفر فرمودند : بخوان : ” يا مقلب بالقلوب ” اين رفت . داشت براي خودش مي گفت : ” يا مقلب القلوب و الابصار ”  امام فرمودند : من تو اين دعا بهت گفتم ، بگو : ” يا مقلب القلوب ” ( ببينيد اينها گيردادن نيست ، كه بگيد حالا چه اشكالي داره ؟ شما هم دربند الفاظ شديد ! دلها بايد به خدا ارتباط داشته باشه ! نه ، امام (ع) مي خواد تأكيد كنه پات رو  جاي پاي من بذار ) اگر در فلان دعا مي گم بگو : يا مقلب القلوب ، نگو : ”يامقلب القلوب والابصار ” همين كه من دارم مي گم رو بگو .
در اين مسير خيلي نمونه هاي ديگه اي هم داريم ، پس اين رو دقت كنيد ! اگر احياناً مي خوايم ايمان داشته باشيم ، اولين قدم اين هست كه تبعاتش رو بسنجيم . دومين قدم اين هست كه جلو نزنيم . در مسير وصال راههاي من درآوردي رو راه نندازيم .

اين مراحل رو كه طي كرديم به تقوا مي رسيم ، ( به كلمه تقوا ) اصلاً بدون تقوا وصال ممكن نيست .  نمي شه يك انساني بياد بگه آقا من واصل شدم ، اما خيلي از مسائل رو رعايت  نمي كنم . مثال مي زنم تا خوب جا بيفته : مثلاً بنده امروز 20 سالم هست ، جوانم ، مجرد هستم ، بعد بيان به بنده بگن : شما تشريف ببريد تو يه منزلي كه ده تا خواهر اونجا هستند با اينها كلاس اخلاق داشته باش . خيلي از مشكلات ممكنه برام پيش بياد ، اينجا بايد بگم : ببخشيد اين كار براي من خطرناك هست ، انجام نمي دم . خوب دقت كنيد ! چرا ؟ چون ” تقوا ” يعني اينكه آدم دامنش رو از گناه جمع كنه ، اين رو ديگه همه مي دونيد . تقوا يعني آدم عباش رو از گناه ، از خار و خاشاك جمع كند . وقتي مي خواد تو بيابان راه بره عبا را جمع كند . خار تو عَبا گير نكنه . ( ” وقايه ” ) اين معناي تقواست .
خُب كسي كه تو بيست سالگي يه همچين پيشنهادي بهش مي كنند ، مگه خودش مي خواست گناه كنه ؟ نه ، ممكنه جوان پاكي باشه ، و اگر مي رفت ، اصلاً شايد گناه نمي كرد . اما وقايه بهش مي گه نرو . حالا بعد از شصت سال ، آيا الان به اين دليل كه احتمال گناهش كمتره مي تونه بره ؟ باز هم نه ، نمي توانه ، چون وقايه مي گه نرو . وقايه نمي گه چقدر احتمال گناهت كم يا زياد هست ، مي گه : دامنت رو جمع كن . اينجا خار و خاشاك هست ، دامنت رو جمع كن .
امروز اگر پول بيت المال در منزل من باشه و بخوام اين پول رو مصرف كنم مي ترسم . مي گم : آقا ! شايد نتونم پس بدم ، فردا هم همين طوره ، هيچ فرقي نمي كنه . به سن و سال ، مكنت و چيزهاي ديگه بستگي نداره . آدم بايد مراقب باشه ، نمي شه بگي : ما به يه درجاتي از وصال كه رسيديم ديگه تقوا لازم نيست . آخه تقوا معناش اين هست كه لازمه ، معناي تقوا يعني لازم بودن ، يعني جمع و جور كردن خودت . امروز مجردي ؟ تقوا داشته باش ، فردا متأهلي ، باز هم تقوا داشته باش ، پس فردا پدر بزرگ هستي ؟ باز هم تقوا داشته باش . فرقي نمي كنه . درجه تقوا با سن و سال و تجرد و تأهل فرقي نمي كنه . اونهايي كه باز مي يان از اين سمت مي روند مي گن : ما ديگه واصل شديم . از اين چيزها گذشتيم ، مي گه دروغ نگو ! چرا دروغ مي گي ؟ چرا هر چيزي كه به اسم وصال هست رو داري خراب مي كني ؟ نه آقا ما ديگه اينجوري شديم ، ما قطب هستيم ، ما قطب العارفين هستيم ! تو قُلبه العارفين هم نيستي . اين مسخره بازي ها يعني چي ؟ بنام دين ! هم تقدسشون رو داشته باشند ، هم مي خواهند دينداري داشته باشند ، نه خير ! در اونجا كه مي رسي تقوا لازمة كار هست .  (وقايه )
حالا تقوا درجات مختلفي داره . يكي اين كه : قبلاً سعي مي كنه زمينه هاي گناه رو از اطرافش دور كند ، آقا مثلاً مي خواد بياد حسينيه شهيد آقايي ، از اين ور كه بلوار پاسداران هست مي تونه بياد ، از تو اميركبير هم مي تونه ، نگاه مي كنه كدوم ور زمينه گناه كمتره ، از اون ور مي ياد . زمينه هاي گناه رو كم مي كنه . اين درجة اول .
درجة دوم : كه بالاتر مي ره ، نه تنها زمينه هاي گناه رو كم مي كنه ، بلكه يه سري در حقيقت تنبيه هايي براي خودش بوجود مي آورد كه در اثر اين تنبهات حتي اگر گناه هم پيش اومد بتونه از اين تنبهات استفاده كنه . مثل كسي كه ماشين رو پر از بنزين مي كنه ، يه چهار ليتر هم صندوق عقب مي ذاره كه اگر يه وقتي يك اتفاقي افتاد چهارليتري هم داشته باشه . يك تنبهاتي براي خودشون در نظر مي گيرند . اين تنبهات هم درجات مختلف داره . من توصيه مي كنم شما اين تنبهات رو براي خودتون داشته باشيد . هر كسي يه جور براي خودش تنبه مي ذاره . هر كسي يك مدلي هست ديگه ، يه نفر ممكنه يه خاطره اي يادش بياد ، ممكنه يه نوشته اي باشه ، يكي ممكنه يك نوشته اي بزنه به ديوار ، يكي ممكنه يه عكسي تو جيبش باشه ، يكي ممكنه يك دعايي همراهش باشه ، هر كسي يه جوريه  .
يه وقتي به بنده خدايي كه خيلي آدم فاضلي بود ، مي گفت من يه دونه نوار كافي دارم ،‌ ( قضيه مثلاً مال 10 ، 15 سال پيشه ) هر وقت خيلي وضعم خراب مي شه اين نواره رو مي ذارم . تو زندگي تون بگرديد ، اين تنبهات رو جمع و جور كنيد . چند تا براي خودتون داشته باشيد ، تو خزينه هاي مختلف ، تو گنجينه هاي مختلف داشته باشيد ، هرچند وقتي يك بار اين تنبهات مختلف رو ، رو كنيد . الكي هم استفاده نكنيد ، مثلاً اون عزيزاني كه اين انگشترهاي حرم امام رضا (ع) بهشون رسيد ، اينها مراقب باشند يك تنبه است ، اگر زياد ازش استفاده كنند شايد اون حالت تنبهي رو از دست بده .
يكي از تنبهات من ، آلبوم هام هستند ، 24 ساعت نگاه نمي كنم ، هر وقت ببينم خيلي خيلي وضعم خراب مي شه ، ديگه اوج فساد و گناه ، وقتي مثلاً به يه درجة فساد بالايي مي رسم ( در حد خودمون ، مثلاً : نماز شبم ترك مي شه ) سراغ آلبومها مي رم  .
يه فيلم سينمايي هست به نام سفر به چذابه . من هميشه يكي از آرزوهام اين بود كه مثلاً اي كاش مي شد يه طوري بشه كه بتونم به اون زمان قبل برگردم  ؟ مثلاً چشمهام رو ببندم ، بگم الان سال 81 ، چشمهام رو باز كنم ببينم سال 64 شده ، خلاصه يه جوري ، يه ساعت ، دو ساعت اونجا برم و برگردم . اين آرزوي ذهني من بود كه اين فيلم ساز اين رو به صورت فيلم درآورد . لذا هر وقت مي خوام اين فيلم رو ببينم تو همون دو سه دقيقة اولي كه اين اتفاق مي افته (برگشت به زمان جنگ ) من قاتي مي كنم ، و اصلاً همه چيزم به هم مي ريزه ، دو ، سه بار خواستم ببينم و هنوز نديدم . ضبط هم كردم تو ويدئو آماده هست ، گذاشتم براي يه وقتي كه خيلي خيلي وضعم خراب شد . ديگه احساس كردم واقعاً لازمه ، بذارم و ببينم . ( اين هم يه مورد تنبهي هست )
آدم بايد براي خودش تنبه بگذارد كنار ، براي يه وقتي كه ديگه لازم بود . اين فيلم براي من خيلي تكان دهنده هست ، حالا كاري ندارم كه فيلم قوي هست يا نه ، ما اصلاً به اين فيلم ها نگاه نمي كنيم ، ببينيم قوي هست يا نيست ، اينها تجديد خاطره هست براي ما . اينكه اتفاق مي افته ما داريم خاطراتمون رو تجديد مي كنيم .
گروه دوم : متقين اونهايي هستند كه توي جيبشون يك دونه صلاح سرد يا گرم براي مبارزه با گناه دارند . آماده ! دقيقاً مثل اونهايي كه براي گناه يه چيزهايي آماده دارند ، مثلاً مي گن يه جاي امني براي گناه داريم .  اينها هم يه خلوت هايي دارند ، يك جاهايي دارند ، تو همين شيراز يك جاهايي هست كه شما اگر تنها بريد مي تونيد يك چيزهايي بدست بياريد ، يكي از اونها هم اين قبرستان شاه داعي الله هست . توي بلوار شهيد دستغيب . اونجا كه آدم مي ره ، واقعاً احساس بقيع بهش دست مي ده . شايد بقيع نرفته ، اما يه احساس خاصي ، اينها جاهايي هست كه رفتنش خيلي جالبه . يك سري مكانها و خلوتهاي خاص ،‌ اين سيد تاج الدين غريب ـ دروازه كازرون ، اين از همون جاهايي هست كه من ديدم ، دو سه تا از بزرگان رو مي شناسم كه وقتي مي ياد شيراز ، فقط شاهچراغ ، سيدعلاءالدين حسين ، سيدتاج الدين غريب ، مي ره و برمي گرده تهران . صبح مي ياد ، ظهر برمي گرده  . اتفاقاً شيراز جاي خلوت ، براي عرفا زياد داره . منتهي به شرط اينكه مراقب باشيد خلوت باشه ، ( نه اينكه كسي نباشه ، خلوت يعني اينكه بريم خلوت كنيم ) اينها رو بايد تو جيبت داشته باشي ، اگر نداشته باشي ، بدون كه كم مي ياري ، جامعه نمي گذاره ،
قدم سوم : ملكه شدن استعاذه : بالاتر مي ريم ، حالا رسيديم به مقام وصال ؟ نه خير ، تقوا رو داريم در مقام وصال بررسي مي كنيم . خودش رو حفظ مي كنه ، خلوت ، سلاح سرد و گرم ، براي مبارزه هم داره ، درجة سوم اين هست دائماً در حال استعاذه هست ، يعني داره مي ياد جلسة كانون مي خواد بشينه ، گريه كنه ، به خدا مي گه : خدايا ! من اهل گريه كردن نيستم‌ ، من اصلاً آدم نيستم ، تو من رو داري اينجا مي كشي  ، نماز مي خونه به خدا پناه مي بره ،  همه كارهاش به خدا پناه مي بره ، مي فرمايند : همچين كسي بعد هم كه يه وقتي گناه پيش مي ياد ، ديگه براش ملكه شده ، به خدا پناه مي بره . خداوند هم بهش پناه مي ده .
پناه بردن به سمت خدا ! خدايا اين خوبي كه امروز اتفاق افتاد مال خودت بود . اين بدي كه اتفاق افتاد مال خودت بود ،  اين اتفاقات ممكن بود بيفته  تو نگذاشتي ، اين اتفاقات براي من افتاد ، تو كردي ، اين كار رو من كردم ،‌ سريع ” من ” رو خط بزنه ، من نبودم ، تو كردي . اين دعايي كه براي تبليغ وارد شده كه مي گه : اگر خواستي منبري بري ، مداحي كني ، اين دعا رو بخونيد ، شما اين متن دعا رو دقت كنيد :
بسم الله الرحمن الرحيم ، اللهم اني اسئلك خيرها ، ”  قدم اول با التماس شروع مي شه ، خدايا ! من خير را از تو مي خواهم ، خير شايد اين باشه كه من نتونم حرف بزنم ، بتونم حرف بزنم ، يا خوب بشه يا بد بشه ، اسئلك خيرها ، من به اونهاش كار ندارم ، من خير رو مي خوام . شايد خير من در يه چيز ديگه باشه ، ” وَ اَعوذبك من شرها ” يعني من كه الان دارم مي رم براي كار نوراني ، ممكنه شر هم داشته باشه ، از شرش هم به تو پناه مي برم . ”‌ اللهم حببني الي اهلها ” مي گه :  خدايا ! براي اينكه بخوام اين حرفها رو بزنم و قبول بشه ، نياز به اين دارم كه اعتماد طرفيني باشه ، محبت باشه ، در دايره محبت حرف زده بشه ، شهوت هم قرار شد تو دايره محبت باشه چه برسه به طاعت و نورانيت . ديشب گفتم شهوت هم بايد تو دايره محبت باشه ،‌مي گه اينجوري شده ” اللهم حببّني الي أهلها ” خدايا هم محبت باشه ، و هم اون كساني كه دارند گوش مي دهند و هستند اهلش باشند . اهليت داشته باشند . ”‌ اللهم حببّني الي صالح أهلها ” مي گه : من رو به سمت اون بهترين خوبيها ببر . خوب دقت كنيد ، پس حتي در مسائل عبادي هم بايد استعاذه داشته باشيم . نماز مي خواي بخوني بايد بگي : خدايا ! من هيچ كاري نمي كنم ،‌ الان مي خوام يك خم و راستي بشم ، اون تويي كه بايد قبول كني . اين تو هستي كه بايد به اين نماز نورانيت بدي . پس در دايره وصال ، چهارمين دايره تقوا است .

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید