متن سخنرانی پناه، قسمت 2
عناوین اصلی سخنرانی:
- » چرا ختم سورههای قرآن با معوذتین است؟
- » اگر ما خودمان، خودمان را جمع کنیم هیچ شیطانی زورش به ما نمیرسد!
- » یک راه میانبر برای کسب رضایت خدا
- » بزرگترین دام شیطان برای شما تسویف است
- » من به چه کسی غیر از تو پناه ببرم؟
- » امروزه رسانه به شما اجازه نمیدهد که فکر کنی، خودش به جای شما فکر میکند
- » در آخرالزمان اغواگری شیطان بسیار شدید است
» چرا ختم سورههای قرآن با معوذتین است؟
دو سوره پایان قرآن کریم که ختم کلام است دلالت بر همان مطالبی دارد که دیشب خدمتتان عرض کردم. بعد از آن همه تاریخگفتن و روایتکردن از اقوام و آن همه تاکید به ما که به عبرتها نگاه کنیم و آن همه نصیحت و احکام و این همه معارف و آن همه عمق و بطن؛ قرآن 70 بطن دارد و هر بطنش 70 بطن دارد؛ یعنی هر آیه قرآن 4900 بار قابلعمق و تفسیر است؛ بعد از همه آنها، خداوند تبارک و تعالی وقتی میخواهد قرآن را ختم کند با معوذیتن ختم میکند؛ یعنی گویا ختم کلام که 100 است «که چو صد آید نود هم پیش ماست» ختم کلام، همان پناه به سمت خداست؛ سوره ناس و سوره فلق!
شاید تمام مطالبی که هر کسی راجعبه پناه میخواهد بگوید ذیل تفسیر همین دو سوره قابل استحصال باشد. نکتهای که لازم است قبل از پرداختن به ادامه بحث پناه خدمتتان عرض کنم این است که پناه فقط از دردها نیست و منشاء دردها بعضی وقتها سبک زندگی و رفتار و اعمال ماست؛ یعنی ما در برخی مواقع باید از خصوصیات انسانی که در اختیار نفسمان است کاملا به خدا پناه ببریم.
دردها منشاءشان جای دیگری است؛ درد میوه یک درخت دیگر است. وقتی برای من دردی ایجاد میشود اگر به عقب برگردم میبینم که یک جایی غضبی، خشم نابجائی، شهوتی، طمعی، حرصی، خور، خواب، خشم، شهوت، یک میل بیجا، یک تنوعطلبی، رفتاری را از من ایجاد کرده است که این رفتار دردی را در زندگی من ایجاد کرده و آن اصل کاری است. علت تمام این عواملی که من امشب راجعبه آنها دست گدایی بلند کردم و از باب الحوائج(ع) خواستم رویم را زمین نیندازد و در محضر خداوند تبارک و تعالی شفاعت کند این است که این درد من برطرف بشود.
وقتی برمیگردم میبینم که این درد منشائی دارد که این منشاء به این مربوط است که من خیلی به خودم مطمئن بودم این کار را میتوانم انجام بدهم. «من میتوانم» در امور اجتماعی خیلی کلمه خوبی است؛ از باب حکمرانی خیلی کلمه خوبی است؛ برای تحریک تلاش و کوشش ما خیلی کلمه خوبی است؛ اینها همه سر جای خودش اما «من میتوانم»، در عرض خدا یا در طول خدا؟ «من میتوانم» در طول خدا؛ یعنی من کارم را سالم انجام میدهم پس میتوانم؛ در عرض خدا؛ یعنی من در مخالفت با خدا دارم توانم را خرج میکنم؛ «من میتوانم» شاد باشم، در طول خدا و در عرض خدا.
خیلی از دردها مربوط به همین «من میتوانم» در عرض خداست. امام صادق(ع) میفرمایند: «مؤمن تمام توانش را میگذارد به هدفی برسد با مخالفت با خدا، گناه و غیره» با کافر کاری نداریم.
امام صادق(ع) میفرمایند: «وقتی مؤمن کاری میکند اگر هدف این طرف است دقیقا 180 درجه مخالف آن هدف دارد حرکت میکند» پس یکی از بحثها همین است که من چقدر از وسوسه شیطان پناه میبرم؟ چقدر از کینه موجود در قلبم پناه میبرم؟ چقدر از تنوعطلبی پناه میبرم؟ «اَلهیکُمُ التَّکاثُر» چقدر از این پناه میبرم؟ چقدر از حرص پناه میبرم؟ چقدر از غضب پناه میبرم؟ «الکِذبُ مِفتاحُ کُلِّ شَرّ» چقدر از دروغ و نفاق پناه میبرم؟ چه میزان من درد میکشم؟ خیلی زشت است که من بخواهم روزی این حرف را بزنم که اگر تمام گناهان، تمام مخالفتهای با خدا، قیامت اصلا وجود نداشته باشد، در زندگی برای ما اذیت ایجاد میکند. چقدر از اینها پناه میبرم؟
» اگر ما خودمان، خودمان را جمع کنیم هیچ شیطانی زورش به ما نمیرسد!
برگردم از رمضان پارسال تا رمضان امسال دردهایم را یادداشت کنم. طبق روایات شیعه شب اصلی قدر، شب 23ام است؛ دو روز وقت داریم. دردهایم را یادداشت کنم؛ بعد کمی فکر کنم، کمی عمیق بشوم؛ منشاء دردهایم، آنهایی که به خودم برمیگردد، آنها را هم یادداشت کنم. در شب 23ام پناه ببرم به خدا از اینکه از این شب قدر تا شب قدر بعدی من در دام این نفسانیات خودم نیفتم؛ در دام خودم. اگر ما خودمان، خودمان را جمع کنیم هیچ شیطانی زورش به ما نمیرسد، هیچ شیطانی.
این فرافکنیهایی که ما میکنیم که شیطان ما را فریب داد؛ اینها همه در اولین سوال و جواب قبر در اولین پرده نمایشی که از زندگیات برایت میگذارند، «مَکروا و مکَرَ اَلله» کلش روی آب است. اینطوری بود، این کار را کردم، همهاش در میآید؛ رفیقم بود، شیطان بود، جامعه بود، محیط بود، حکمرانهای فاسد بودند، همه این فرافکنیها که من برای توجیه زشتیهای خودم میکنم در همان دقایق اول فیلمی که شب اول قبر برایم پخش میکنند، کلا روی آب است.
زمانی برایتان این خاطره را گفتم. آدم خیلی خوبی هم است؛ هنوز هم خوب است. در زمان این خاطره ایشان سوم دبیرستان و تقریبا 17 ساله بود؛ آمد و به من گفت: «من کارهایی میکنم که خوب است و همه میگویند تو خوبی؛ اما حتی منشاء یکی از آنها هم این نیست که من به خدا برسم؛ همهاش برای این است که به مردم ثابت کنم «من خوبم» من اصلا علاقهای به این خوبیها ندارم» محاسبه. 17 سالش است، بعد ادامه داد؛
چند ثانیه مکث کرد بعد گفت: «ضمنا همین صحبتی که الان برای شما کردم، همین هم الان که فکرش را میکنم به این دلیل این صحبت را کردم که بگوئی عجب آدم خوبی است و چقدر روی کارهایش عمیق است؛ همین هم مشکل داشت» 17 سالش هست ها؛ بعضیها دائم در حال محاسبهاند. خب زورش به خودش میرسد؟ نه، چکار کند؟ دائم بگوید «اَعوذُ بِالله»، «نَعوذُ بِالله»، دائم.
میفرمایند: «پیامبر(ص) در هر نشست و برخاست گاهی تا روزی 70 بار توبه میکردند!» توبه یعنی چه؟ یعنی پیغمبر(ص) روزی 70 بار برمیگشت به سمت خدا، پناه میبرد به خدا! همه فیلمش را دیدهاید که مرحوم فخرالدین حجازی آمد جلو حضرت امام(ره) و با یک شور و هیجانی شروع کرد به صحبت کردن؛ خیلی تعریف کرد؛ «تو نائب امامی، تو فلانی، تو فلانی و…» همه هم اشک میریختند؛ فضا کلا معنوی بود؛ امام (ره) اولین جملهای که گفتند، اینطور شروع کردند: «بِسمِ اللهِ الرَحمنِ الرَحیم، من خوف آن را دارم که حرفهای آقای حجازی باورم آید»؛ پناه میبرد به خدا. اغلب درد، بیماری یا مریضی بیاید، آبرو در خطر باشد، اعتبار بخواهد، یک چیزی بخواهد، خدایا پناه به تو؛ خدایا کمک کن.
اغلب وقتی دیگر هیچ کاری از ما نمیآید؛ یعنی در حقیقت از نفس من هیچ کاری برنمیآید؛ از شیطان هم هیچ کاری برنمیآید؛ من و نفسم، شیطان و شیطان انس، همه با همدیگر کارهایمان را کردهایم و نشده است؛ بعد میگوئیم خدایا دیگر تو این کار را بکن.
» یک راه میانبر برای کسب رضایت خدا
دقت کنید به روایت: «خدمت امام(ع) رسید، عرض کرد یَابنَ رَسولِ الله، شب قدر است و من سواد ندارم، کسی هم پیدا نکردم برایم دعا و قرآن بخواند، فقط یک ذکر بلد بودم آن هم صلوات بود؛ شب تا صبح همین را فرستادم؛ چکار کنم جبران بشود؟ فرمودند: ای کاش بقیه مردم هم همین کار را میکردند» شب قدر، شب صلوات بر مُحَمَد وَ آلِ مُحَمَد (ص) است.
این کلام عجیب پیامبر(ص) را دقت بفرمایید: «اَللهُمَ اَعُوذُ بِکَ مِن عِقابِک، وَ اَعُوذُ بِرِضاکَ مِن سَخَطِکَ وَ اَعُوذُ بِکَ مِنک» اولا عقاب را رسما پیامبر (ص) دارد معرفی میکند که وجود دارد. من در بحث شبهای محرم، در بحث شب هفتم محرم پارسال این را کامل باز کردم؛ کسی هم هنوز جواب نداده؛ یعنی کسی هنوز نیامده بگوید غلط است.
خب؟ بعد میفرمایند: «چطور پناه میبرم؟ اَعُوذُ بِرِضاکَ مِن سَخَطِک» اتفاقا خیلی کار ساده شد. اگر خواستی امشب، شب 21ام از گناهانت توبه کنی؛ گناهانی که مستوجب عقاب است، گناهانی که قطعا برای ما عذاب دارد، مؤمن باشی، خوب باشی، خوبی هم زیاد کرده باشی، این گناهان عذاب دنیایی برایت ایجاد میکنند؛ غم و ناراحتی و دردسر و بیچارگی [برایت ایجاد میکنند]؛ وضعت خراب باشد به قیامت میکشد؛ به برزخ هم میکشد. خیلی خب، حالا چکار کنم؟ «اَعُوذُ بِرضاکَ مِن سَخَطِک» یک راه دارد و این راهش خیلی زیادی میانبر است «از من راضی بشوی» چطور باید راضی بشوی؟ از جهتی که خداوند تبارک و تعالی بخواهد مطمئنت کند که تو شب قدر خیالت کاملا راحت باشد؛ میگوید فقط ببینم پشیمانی، همین!
» بزرگترین دام شیطان برای شما تسویف است
علامت سوال در ذهنت [ایجاد شد]؛ من پشیمانم ولی بعدا ممکن است این پشیمانی یادم برود! میگوید الان فعلا بچسب! برادرها، خواهرها، اینقدر آدم گنهکار بودند که یک شبی آمدند نشستند، آماده بودند توبه کنند، گفتند من که بالاخره الان امشب توبه کنم، فردا دوباره این کار را میکنم، توبه نکرده فردا مرده است! «إنَّ اَکثَرَ اَهلَ النّار» بیشترین کسانی که به جهنم میروند اهل تسویفاند، کسانی که میگویند حالا یک وقتی بشود من دیگر عمری بیایم، الان چون عمری نمیآیم، آقا بچسب توبه را دیگر!
اصلا فردا نمردی، فردا یک اتفاقی افتاد، فردا انشاالله امام زمان(عج) ظهور کرد، فردا یک بابی باز شد، فردا یک داستان دیگری پیش آمد، فردا فلج شدی، فردا نه، اصلا یک نعمتی به تو رسید. وقتی میآیی کنار خدا قرار میگیری تو چرا پیشبینی آینده را میکنی؟ آمدی شب قدر کنار خدا قرار گرفتی، من چون سابقه نشان داده که هر سال شب قدر آمدم اله شده، بله شده، الان اینطوری شده، بعد میگوید آقا انشاالله میگذارم سال بعد که کارهایم ردیف باشد، الان مشکل فلان دارم! آقا تو چه میدانی؟
«اِیّاکُم وَالتّسویف» میگوید خیلی مراقب باشید که بزرگترین دام شیطان برای شما تسویف است. میگوید بزرگترین دام برای شما همین است. آقا تو چه کار داری چه میشود؟ یک فرصتی است. بعد جالب است که میگوید، عجیب است به فرصتهای دنیایی که میرسند بلافاصله یادشان میآید که «سیلی نقد به از حلوای نسیه است» صورتش را میآورد جلو، برای فرصت دنیایی سیلی را میخورد؛ اما وقتی به قیامت خودش میرسد، به معنویت خودش، به قبرش، به رضایت الهی میرسد، منوطش میکند، مشروطش میکند به 10 تا شرط دیگر که باید محقق بشود!
الان توبه کن دیگر، همین الان هم صبر نکن تا آخر جلسه، دستانت را بیار بالا همین الان. چه فکر کردی؟ الان من گناه ندارم، تو گناه نداری؟ همهمان گنهکاریم دور هم جمع شدیم، دستانت را هم بیار بالا، «الهی بِعَلیٍ الهی العفو».
» من به چه کسی غیر از تو پناه ببرم؟
«وَ أعوذُ بِکَ مِنک» من به چه کسی غیر از تو پناه ببرم؟ الان مثلا برم چه کسی را پیدا کنم بگویم خدا میخواهد من را بزند تو بیا مرا نجات بده؟ اگر یک جایی خداوند تبارک و تعالی از من ناراضی است، من و خدا، دو تایی باید حلش کنیم، نفر سومی وجود ندارد.
این جمله را خدا رحمت کند همه اساتید اخلاق، مرحوم حاج آقای دستپروری که چند ماه پیش فوت کردند در سحرهای ماه رمضان ما نوجوان بودیم برایمان میگفت من مصداق این «أعوذُ بِکَ مِنک» را آنجایی دیدم که رفتم بچهام را بزنم خیلی هم از دستش عصبانی بودم، فرار کرد، من دنبالش دویدم، رفت که مادرش را پیدا کند برود به مادرش پناه ببرد، مادرش هم رفته بود بیرون خرید، میگفت دو تا اتاق دوید رفت دید مادرش نیست هیچ راهی ندارد، برگشت با سرعت خودش را انداخت در بغل خود من!
میگفت من همان جا فهمیدم «أعوذُ بِکَ مِنک» یعنی چه! یعنی آدمها به یک جایی برسند، چه از نظر دردهایشان، چه از نظر مشکلاتشان، چه از نظر گناهانشان، چه از نظر خوفی که نسبت به قیامت دارند، چه از نظر آرزوهایشان، به یک جایی برسند که در دیگری نبینند، برگردند بروند سمت خدا. اینکه گوشه ذهن من الان این هست که برای خوشبختی من خدا کافی نیست، خدا لازم است که یک سری چیزها از دنیا برای من روزی کند تا خوشبخت بشوم، این «أعوذُ بِکَ مِنک» نیست.
حالا امتحان کردنش هم که نمیشود جلوی کسی را گرفت، امتحان کن. دیروز هم کنار قبر شهید نوروزی گفتم امام صادق(ع) میفرمایند: مردم این در و آن در خیلی میزنند تا میرسند به این قسمت سوره واقعه «حَتی إذا بَلَغَتِ الحُلقوم وَ أنتُم حینَئِذٍ تَنظُرون». آدمها وقتی جانشان میرسد به اینجا، قبل از مردن، نه عزرائیل را دیده، نه هیچی، فقط میبیند که حتی یک بند انگشتش را نمیتواند حرکت بدهد، بدن کلا خشک است، کاملا حواسش هست، هم میبیند هم میشنود، اما اختیار اعضایش دستش نیست؛ یعنی روح تا مغز بالا آمده، مغز هنوز دارد فعالیت میکند، این زندگی نباتی که میگویند یا همین کمای این مدلی که میگویند همین است.
اختیار جسم دیگر دست ما نیست. دقیقا مثل خواب میماند. در خواب شما وقتی از بدنت بیرون میروی، جسم خودش دارد به صورت مکانیکی و دینامیک فعالیتش را انجام میدهد. دیگر اختیارش دست تو نیست. هیچ کدام از حرکات را تو مدیریت نمیکنی، اما مغزت دارد کار میکند، تو خوابی، در عالم مجردی، خیلی هم تازه دستت بازتر است. «حَتی إذا بَلَغَتِ الحُلقوم» تا اینجا که میآید «وَ أنتُم حینَئِذٍ تَنظُرون» و شما دارید نگاه میکنید، میگوید همان جا فرد میفهمد که تنها و تنها کسی که میتواند به او پناه ببرد «وَ أعوذُ بِکَ مِنک» غیر از خدا و خودش هیچ کس نمانده، همان جا خطاب میشود که بنده من، این 30، 40، 50، 60، 70، 90 سالی هم که عمر کردی خیال میکردی، تَوَهُم داشتی که غیر از من و تو کس دیگری میتواند کمکت کند!
«أعوذُ بِکَلمات الله التامات» جای بعدی که باید پناه ببریم «کلمات الله التامات» است؛ یعنی چه؟ آن اسم اصلی، تام، اصلی خداوند تبارک و تعالی! امام صادق(ع) میفرمایند مقصود پیامبر(ص) این است که تنها چیزی که در خداوند تبارک و تعالی قطعا، قطعا و قطعا مطلق مطلق است، عقل است. یعنی خدا اگر جایی غضب کند رحم خدا مطلق نیست، غضب میکند، یعنی قرار نیست خداوند به همه رحم کند. چرا؟ چون عقلش مطلق است، میگوید اینجا رحم میکنم، اینجا رحم نمیکنم. تنها چیزی که در خدا مطلق مطلق است.
بخشش مطلق نیست، غضبش مطلق نیست، رحمش مطلق نیست، هیچ کدام از این صفات مطلق نیست، تنها چیزی که مطلق است عقل است. میگوید اگر میخواهی پناه ببری از خداوند تبارک و تعالی، از صفات خداوند تبارک و تعالی یک چیزی میخواهی، عقل بخواه، عقل. عقل باعث اصلاح سبک زندگی میشود، عقل باعث رشد میشود، عقل باعث عظمت میشود، عقل باعث عاقبتبینی میشود، عقل باعث شناخت خدا میشود، عقل باعث شناخت خودت میشود، عقل در تصمیمات کمکت میکند، عقل جلو شیطان را میگیرد، چون شیطان ضد عقل است.
» امروزه رسانه به شما اجازه نمیدهد که فکر کنی، خودش به جای شما فکر میکند
آن بحثی که حضرت امام(ره) داشتند، جنگ عقل و جهل، شیطان را مظهر جهل میدانند. عقل اجازه نمیدهد وسوسه شوی. «قُل أعوذُ بِرَبِّ النّاس مَلک النّاس إلهِ النّاس مِن شَرّ الوَسواسِ الخَنّاس …» تا آخرش برو، به چه؟ به عقل خدا. آدم عاقل ضرر نمیکند. خب این عقل یعنی چه؟ یک موردش همین است، وسوسه، و امروزه اسمش را گذاشتهاند رسانه! اجازه نمیدهد تو فکر کنی، به جایت فکر میکند. زمانی مردم اگر میخواستند لباسی بخرند خودشان فکر میکردند چه لباسی، امروز رسانه به تو میگوید چه لباسی بخری.
از لباس بگیر برو سراغ خوراک، اینها ظاهرش هست، امروز رسانه به تو میگوید چه فکری بکنی! برگردیم سراغ روایات آخرالزمان. میگوید در آخرالزمان صدا [از یک جا درمیآید کل کره زمین با هم میشنود]. این صدایی که میگویند، یک زمانی مثلا در ایران ما، شما یکی دو تا کانال تلویزیونی داشتی، سه تا روزنامه، یکی دو تا هم رادیو! خب اگر میخواستی دیگر خیلی خیلی خیلی زیاد بفهمی دنیا چه خبر است باید رادیوات را تقویت میکردی، مثلا دو تا رادیو فارسی زبان، اگر بود، یکی دو تا هم بیشتر نبود، از اینطرف و آنطرف میگرفتی، مثلا ببینی دنیا چه خبر است، یک مشت پارازیت بود.
خیلی خب، یک زمانی این بود دیگر. همان زمان بحث اختراع و در حقیقت بگویم کشف ماهواره اتفاق افتاد که آقا یک سیستمی دارد ایجاد میشود که در این سیستم آنطرف کره زمین یک کسی حرف میزند همزمان اینطرف کره زمین میبیندش، همزمان. اصلا چیزی تحت عنوان پخش زنده وجود نداشت. دهه 60 را دارم میگویم، اصلا وجود نداشت. مسئول آن زمان صدا و سیمای ایران آمد گفت: این دقیقا پیشبینی روایی آخرالزمان است. در آخرالزمان میگوید صدا از یک جا درمیآید کل کره زمین با هم میشنود، بعد ادامه میدهد که پرهیز داشته باش از اینکه این صدا از کجا درمیآید. جلویش را هم نمیشود گرفت.
شما خواهید دید که جلو این را هم نمیشود گرفت. از نظر فنی فیلتر غیرممکن است. امسال میگیرند 4 سال دیگر نمیتوانند، غیرممکن است. چرا غیرممکن است؟ هم رشد علم، هم روایت آخرالزمان است، مسئول صدا و سیما آن زمان گفت: اینطور شده؟! پس یکی از علائم ظهور مهدی فاطمه(عج) از نظر فنی ایجاد شد. تا 50 سال قبل میگفتیم یک کسی یک جای کره زمین حرف میزند همه با هم میشنوند، همه به ما میخندیدند. این چه روایتی است که میگوید مهدی فاطمه(عج) میآید بر بام کعبه شروع میکند صحبت کردن همزمان کل کره زمین میشنوند؟!
هزار و خوردهای سال میخندیدند به ما، هه هه، اینها را نگاه، یک امام زمان قلابی نعوذ بالله درست کردند بعد میگویند میآید میایستد روی بام کعبه صحبت میکند همزمان کل جهان میشنوند. مسئول صدا و سیمای آن زمان که اسمش را تعمدا نمیآورم گفت: پس این یکی از علائم ظهور امام زمان(عج) از نظر فنی ایجاد شد. خیلی خب، بقیهاش هم ایجاد میشود. اما ادامه روایت چه میگوید؟ میگوید و بدان و دقت کن که این صدا از کجا درمیآید! اگر از بام کعبه است یک بحث است، اگر از چشم شیطان است، یک بحث دیگر است. عقل چه میگوید؟ عقل میگوید خودت فکر کن، خودت فکر کن، به عقلت رجوع کنی و عقل سلیم داشته باشی، میگوید قطعا درست میفهمی. خودت فکر کن. خدایا به ما یک عقلی عنایت بفرما.
» در آخرالزمان اغواگری شیطان بسیار شدید است
«وَ قُل رَب أعوذُ بِکَ مِن هَمَزاتِ الشّیاطین». اولا شیطان را سه قسمت میکند اینجا، که حالا همزات دارد، این نکاتی است که علامه طباطبائی میفرمایند همزات دارد، نزغ دارد، «إن یَحضرون» دارد. توضیح میدهند که همزات چیست که اینجا میگوید «أعوذُ بِکَ مِن همزات الشّیاطین»؟ از سوره مومنون آیه 97 علامه طباطبائی این نتیجه را میگیرد، میگوید «همزات الشیاطین» یعنی وسوسه، اغواگری و دعوت به باطل؛ این همزات است. دعوت به باطل، دعوت به باطل جزء چیزهایی است که در حقیقت جزء ضربه فنیهای شیطان است.
اصلا ورود هم پیدا نمیکند، فقط دعوت میکند و جزء چیزهایی است که آیه قرآن میگوید کسانی که در مقابل همزات شیاطین میلغزند، جزء بیپناهترین گنهکاران روز قیامتاند، چون به محض اینکه میگویند شیطان ما را فریب داد، شیطان سینهاش را سپر میکند، آیه قرآن است، سینهاش را سپر میکند، به خدا میگوید من فقط دعوت کردم، گفتم بیا، خودش آمد. یک عده اینقدر ضعیفاند، فقط دعوت.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید