امروز 17 بهمن 1403 - 5 شعبان 1446
خواندنی ها

متن سخنرانی | صبح تاسوعا 80

15 فروردین 1380 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها

یا لطیف
سخنراني حجةالاسلام انجوي نژاد
صبح تاسوعا – محرم 80

براي اين جلسه ، قصد دارم حديث قدسي رو باز كنم كه زياد هم با بحثهاي دهه محرم ( بحث وصال يار ) بي ارتباط نيست . حديث اشاره داره به كساني كه در مسير وصال حركت نمي كنند و وصال رو يك وصال مادي مي پندارند و گمان مي كنند كه به تمام آمال و آرزوهاشون بايد در دنيا برسند .
خداوند تبارك و تعالي خطاب به ماها مي فرمايد : ( خطاب حديث مستقيم به خود ماها هست ، حتي پيغمبر (ص)‌ رو هم واسطه قرار نمي ده ) ” يابن آدم ، فرزندان آدم ! من شما رو خلق كردم و دنيا و محيط شما رو هم من خلق كردم ، لذا خصوصيات شما و دنيا و محيط رو من بهتر از همه مي دونم . حالا ببينيد نظر من نسبت به شما چيه ؟
”  يَابْنَ آدَمْ مَنْ اَصْبَحَ حَريصَاً عَلَي الدُّنيا لَمْ يَزِدْ مِنَ الله اِلّا بُعْدا و فِي الاخِرَهِ اِلّا جُهْدا ” مي فرمايد : اگر يه كسي در دنيا آثار رو از خودش بدونه و سعي كنه به وصال ماديات برسه ، هيچ گونه بهره اي نمي بره مگر اينكه از خدا دور شده و براي آخرتش زحمت ايجاد كرده .
خداوند مي فرمايد : ” دنيايي كه من خلق كردم ، درسته كه مردم اغلب دارند با چشم مادي بهش نگاه مي كنند ، اما اين دنيا يه دنيايي هست كه سراسر نورانيت و صفا و معنويت هست . دنيايي كه من خلق كردم ، براي اين خلق نكردم كه تو اينقدر توي اين دنيا در اذيت و ناراحتي باشي ، چرا تو اينقدر در اذيتي ؟ ” من تعجب مي كنم از اينكه مي بينم مردم ما در ميان اين همه صفا ، اينقدر  ناراحتند و اينقدر دردسر دارند . آيا غير از اينه كه خودت و دنيا و محيط خودت رو نمي شناسي و به حرف خالقت گوش نمي كني ؟ ببين خالق تو به تو چي گفته ، و از دنيا چه توقعي بايد داشته باشي ؟
در قرآن كريم (  انشاء الله همه شما مقيد به خوندن و دقت در معاني اون هستيد ) ما يه سوره اي داريم تحت عنوان سورة‌ ” انسان ” . اينكه ديگه سورة بقره و نمل و فيل و . . .  نيست ، كه بگيد به ما ربطي نداره . كسي كه مسلمون هست و شيعه هم هست ، براي بهتر زندگي كردن ، بايد بره و سورة‌ انسان رو بخونه ، ببينه خدا راجع به انسان چي گفته ؟ مگه خدا ما رو خلق نكرده ؟ بريم ببينيم در سورة انسان خدا چي گفته ؟ سوره انسان يه سوره اي هست كه خيلي از مسائل رو براي انسان باز مي كنه . چند صفحه هم بيشتر نيست . اگر كسي هست كه تا حالا توفيق اين رو نداشته ، الان تو دلش تعهد كنه كه امروز يه سري به قرآن بزنه ببينه اين سوره چي گفته ؟
مي فرمايد :‌ ” من شما رو خلق كردم ، من هم مي دونم شما چه چيزي براتون خوبه ، چه چيزي براتون بده . و من از شما بيشتر به خودتون واردم ، و روحيات شما رو بيشتر و بهتر مي شناسم . اگر احياناً در دنيا بخواهي فقط و فقط بخاطر دنيا كار كني ، به هيچ چيز دنيا هم نمي رسي و از آخرت هم مي موني . ” فقط چون مسلموني ، اگر كافر بودي ، بله ! يه دستاري از طلا به سرت مي بستند كه تو دنيا عشق كني ! بعد هم بميري ، اونجا هم معلوم نيست حساب و كتابهات چه جوري مي شه . ولي چون مسلمون هستي ، فكر نكن مي توني تو اين دنيا به اون چيزهايي كه مي خواي فقط با نيت خودت برسي ، نه . ( الان توضيح مي ده )
مي فرمايد  : ” وقتي يه انساني اينطوري مي شه ، يعني تمام هم و غمش رو براي دنيا مي ذاره ، ( انساني كه برنامه ريزي فكري و عمليش رو براي دنيا قرار مي ده ، يعني نصف عمرش رو فكر مي كنه كه براي دنياش چكار كنه و نصف عمرش رو هم به فكرهايي كه كرده ، عمل مي كنه ) مي فرمايد : ” وَ اَلْزَمَ اللهُ تعالي قَلْبَهُ هَمّاً لا يَنْقَطِعُ اَبَدا ” يه دونه غمي به دلش مي ندازيم ، يه گره اي تو زندگيش مي ندازيم كه تا آخر عمر اين گره همراهش هست ! ”
بعضي از نعمت هايي كه ما فكر مي كنيم نعمته ، ممكنه  اين قضيه اصلاً براي ما مناسب نباشه ، به زور مي ريم از خدا مي گيريم ،  خدا به فرشته ها مي گه : خُب چه كار كنم ؟ اومده گريه داره مي كنه ، اخلاص هم كه داره ، بعد هم اگر بهش ندم مي ره هزار تا حرفِ بد پشت سر من مي زنه ، ممكنه بِبُره ، همين نمازهاش رو هم ممكنه نخونه ، ديگه بني آدم اينطوري هستند ، خيلي خُب اين نعمت رو بهش بديد . ولي يه زهر مار هم بغلش سنجاق مي كنم ! يعني نعمت هست ، يه تكة تلخ هم كنار اين نعمت سنجاق مي كنند ، مي گه : نعمتي كه داري از من به زور مي گيري اينه : ” هَمّاً لاينقطعُ اَبَدا ” يه غصه اي بهت مي ديم كه تا آخر عمر ، برطرف نمي شه .
خوب دقت كنيد ! بعضي ها 40 ، 50 سال براي يه حاجتي مي دوند ،  غافل از اينكه ريشه اين حاجت به اين برمي گرده كه شما 50 سال پيش ، يه چيزي رو به خدا گير دادي ، خداوند هم ديد صلاحت نيست ، تو هم گير دادي ، يه زهرمار بهش سنجاق كرد ،  بهت داد . هر دو تاش با هم هست . تقصير خودته . نگو چهل سال هست يه چيزي از خدا مي خوام بهم نمي ده ، تقصير خودته ، براي چي به اون درجه نرسيدي كه بگي : بابا ! من صلاح خودم رو نمي فهمم ، اگر بخوام خودم دنبالش برم به زور هم ممكنه خدا بهم بده ، اما مراقب باش ، كه اين دادن همراه با يه دونه نقمت هست .
” و فقراً لاينالُ غِناهُ اَبَدا ” مي گه كسي كه دائم داره دنبال دنيا مي دوِه ، يه فقري بهش مي ديم كه اين فقر اصلاً به حساب بانكيش كاري نداره ، اين فقر به روحياتش كار داره ، يه حالت حرصي بهش مي ديم كه تا آخر عمر اين حالت از بين نمي ره . دقت كنيد !  يه جمله اي رو يكي از رفيقهاي رزمنده خودم گفته بود : ( بعد از جنگ ) من جون مي دم اما دو زار نمي ذارم از من ببرند ، يعني انسان به درجه اي مي رسه كه حاضر مي شه جون بده اما يه ريال نمي تونه كمك كنه . اصلاً نمي تونه ! انساني كه دنبال دنيا مي ره و مال جمع مي كنه ، مصداق اين ضرب المثل هست كه مي گه : آنهايي كه غني ترند محتاج ترند . واقعاً اينطوريه . يكي از عزيزان مي گفت : شما كه مثلاً مشكل مادي داريد ، اعلام كنيد ، مثلاً خواهرها زينت هاشون رو بدهند ، همه مي دهند . گفتم : هيچ وقت همچين كاري نمي كنم . اولاً من خيلي مخالفم ، كه كساني بخواهند در يه جلسه اي زينت زن رو جذب و جلب كنند . اصلاً يعني چي ؟ چون اصلاً اين قضيه با ناموس پرستي شيعه جور در نمي ياد ، يعني چي آقا زينت هاتون رو بديد ؟ اتفاقاً اگر اعلام كنيم ، اونهايي كه زياد دارند ، نمي دهند ، اوني كه مثلاً يه انگشتر از مال دنيا داره ، اون مي ياد كمك مي كنه . و اين اصلاً به آدم نمي چسبه . اونهايي كه بيشتر دارند نمي تونند بدهند ! چون اين فقيرتر از اون كسي هست كه نداره .
كسي كه ماشين 20 ميليون تومنيش بيرون پاركه ، تو خونه راحت زندگي نمي كنه ، اما اوني كه دوچرخه اش رو گوشه حياط انداخته ، اين راحت تر زندگي مي كنه ، فقر به حساب بانكي تو نگاه نمي كنه ، به حساب طمع دلت نگاه مي كنه ، هر كسي طمع كارتر بار مي ياد تا آخر عمر فقيرتره . بيچارة بدبخت ، تا آخر عمر ناراحته .
مي گه از همون اول خودت رو جمع و جور كن ، هيچ ارزشي نداره . يه وقتي به يه بنده خدايي يه كمكي مي خواستيم بكنيم ، اومد گفت : آقا خيلي ما رو شرمنده كرديد ! ( مثلاً ما مي خواستيم 100 هزار تومن كمك كنيم كه حالا مال خودمون هم نبود ، دست گردون كرده بوديم ) گفتم براي چي ؟ گفت : آقا ما اصلاً توقع نداشتيم شما 100 هزار تومن كمك كنيد ! گفتم : من 300 گرم كاغذ بهت دادم ،‌ چرا شرمنده اي ؟! 300 گرم كاغذ كه چيزي نيست .
آدم بايد نگاهش به دنيا اين نگاه باشه كه واقعاً ارزش نداره ، يه ضرب المثل هايي ما ايراني ها داريم كه اصلاً هم عمل نمي كنيم ، مي گه : آقا ! مال چركِ كفِ دسته ! هيچ كس هم عمل نمي كنه ، چرا دروغ مي گي ؟ جدي چرك كف دسته ؟ آيا تا حالا شده اينطوري كار كني ؟ يه وقتي از يه بزرگواري تو همين شهر رفته بودند كمك بگيرند براي كاروان مشهد ، دست كرده بود تو جيبش ، همه اش رو گذاشته بود كف دستشون ، بعد كه طرف مي خواسته بره ، گفته بود : ببخشيد ! يه 50 تومنش رو براي كرايه تاكسي به من بديد ! ( يعني اصلاً نشمرده بود كه چي تو جيبش هست . هرچي بود و نبود رو داده بود ) نمي گم حساب و كتاب نداشته باشيد ، مي گم :‌ اينجوري به دنيا نگاه كنيد ! اينگونه به دنيا و خداوند نگاه كردن ، خداوند تبارك و تعالي ما رو وا نمي گذارد .
” وَ عَمَلاً لاينالُ اَبَدا ” كسي كه داره دنبال دنيا مي دوه يه آرزويي به دلش مي ندازيم كه تا آخر عمرش دنبال اين آرزو مي دوه و آخر هم بهش نمي رسه ، آخرش هم نمي رسه ! براي خدا هيچ كاري نداره كه يه آرزويي به دل ما بندازه ، بعد هم به ما نده تا يه عمر دنبالش بدويم . آقا ! خدا چرا اين جوريه ؟! چرا با ما اينجوري برخورد مي كنه ؟ تقصير خودتِ . آخه خدا تو رو براي اينجور چيزها خلق نكرده ، خودت داري اينجوري شلوغش مي كني ، مي خواي خدا بد برخورد نكنه ؟ خدا تو رو خلق نكرده كه اينقدر به اين چيزها فكر كني . تو خيلي قوي تر از اين حرفهايي ، خيلي بالاتر از اين حرفهايي ، قدر خودت رو بدون ! بابا وقتي مي دونه بچه قدرش رو نمي دونه اذيت مي شه ديگه ، بچه رو تنبيه مي كنه . مي گه :  برات خونه فراهم كردم ، محيط فراهم كردم ، پول تو رو دارم مي دم ، همه كارهات با منه ، بشين درست رو بخون ! الان وظيفه ات اينه ، بچه انجام نمي ده ، بابا ناراحت مي شه . خدا هم داره همين رو مي گه ، مي گه : بندة من اينها رو برات فراهم كردم بشين كارت رو بكن ، چرا صبح تا شب دنبال اين فكر و اون فكر هستي ؟حداقل ، فكرها تو مرتب كن ، اين مُخ تو كه چيز كمي نيست ، دائم اين رو تو كار انداختي كه كجا رو بيشتر بخوري ؟ ول كن بابا ! عمرت گذشت ، اون كسي كه تا 80 سالگي دنبال عوض كردن ماشينش هست ، اين تا آخر عمرش همينطوريه ،
بعضي وقتها من يه آرزوهاي بدي مي كنم ، (  از همون آرزوهايي كه خدا گفته آدم هيچ وقت بهش نمي رسه ) بعضي وقتها كه اين پيرمردهاي 60 ، 70 ، 80 ساله رو مي بينم از ته دل آرزو مي كنم كه اي كاش جاي اينها بودم ، خدا شاهده !
تو يه اتاقي مي رفتم آماده مي شدم ! خوش به حالش . ديگه گذرونده ! ديدي اونهايي كه دبيرستان رو تموم مي كنند ، سال چهارم ، روز آخر چقدر خوشحالند ؟ مي گن : خوش به حالش ديگه از دبيرستان بيرون رفت . به اين مسن ها به ديد سال آخري ها نگاه مي كنم ،‌ عشق مي كنم ، حسرت مي خورم مي گم : كاش جاي اين بودم .
اما بعضي از اينها رو كه مي بيني يه جوري زندگي مي كنه ، فكر مي كنه جاي منه ، الان داره برنامه ريزي مي كنه انگار كه جاي منه ، انگار حالا چه خبره ؟
” يَابْنَ آدم كلُ يومٍ يَنْقُصُ مِن عُمرك و انت لا تدري ”‌ هر روزي كه مي گذره يك روز از عمر تو داره كم مي شه . (خيلي عجيبه ) خدا مي گه : ” تو نمي دوني ! ” ( لاتدري ) اصلاً احساس نمي كني . بابا ! امروز روز نهم محرمه ، ديروز هشتم بود و يك روز از اون فرصتي كه به ما دادند كم شد . احساس مي كني ؟ شما كه روز شمار كنكور و دانشگاه تون و امتحانات و حسابهاتون همه رديفه ، اين روزشمار عمر رو هم حساب مي كنيد ؟ خيلي عجيبه كه اينجا خداوند مي گه : ” و انت لاتدري ” اين يه جور تحقيره ، مي گه تو نمي فهمي ! يه روز گذشت ، داره عمرت كم مي شه .
يكي از اساتيد ما ( خداحفظشون كنه ) يكي از حالتهاي عرفانيش اين بود ، ساعتش رو كه از ساعتهاي جيبي بود جلوش مي گذاشت  ، به عقربه نگاه مي كرد و گريه مي كرد ، همين جوري كه داشت مي چرخيد گريه مي كرد ، مي گفت : ”عمره داره مي گذره . ”
”‌و انت لاتدري ” تو چرا نمي فهمي ؟! ” وَ يُعْطي كُلِّ يومٍ رزقكَ من عندي و انت لاتحمَدُهُ ” هر روز هم داره مي گذره من دارم بهت روزي مي دم ، به دلم مونده يه شب ، آخر شب بياي بشيني واقعاً از ته دل بگي : خدايا ! اينها كه امروز دادي مال تو بود . به دلم مونده كه يه بار اين بندة من بياد يه شكر بكنه ، يه چيزي بگه . خجالت هم نمي كشه !
” فَلا بِالْقَليلِ تَقْنَعْ وَلا بِالْكَثِيرِ تَشْبَعْ ” كم بهت مي دم ؟ غُر مي زني ، راضي نمي شي ، زياد بهت مي دم ؟ اشباع نمي شي ، ارضاء نمي شي ، من چه كار كنم با تو ؟ ” يَابْن آدم مَا مِنْ يَوْمٍ جَديدٍ الّا وَ يَعْطيكِ من عندي رزقٌ جديد ” تو خودت تو زندگيت دقت كن ، حتي يه روز نبوده كه شروع كني به زندگي كردن و ببيني من يه نعمت جديد بهت ندادم ، حتي يه روز ! امروز نرفتي يه كلمة جديد ياد گرفتي ؟ كي اين نعمت رو بهت داد ؟ امروز يه چيز نديدي لذت بردي ؟ كي بهت نعمت داد ؟اصلاً تو داري از ابزارهاي من استفاده مي كني ، خونه رو من بهت دادم ، نعمت رو من بهت دادم ، حيات رو من بهت دادم ، روزي نيست كه من به نعمت هات اضافه نكنم .
” وَ ما مِنْ لَيْلَهٍ اِلّا وَ يَعْطِيني مَلائِكَتي مِنْ عِنْدِكَ بِعَمَلٍ قَبيح ” و هيچ شبي نيست كه ملائكه من بالا نيايند و يك گناه از تو بالا نياورند . روزها روزي من رو مي خوري و شبها معصيت من رو مي كني .
” تَأكُلُ رِزْقِي وَ تَعْصِيني ؟! ” روزي من رو مي خوري گناه مي كني ؟! ” وَ اَنْتَ تَدْعُونِي فَسْتجيبُ لَكَ  ” مي گه : تو من رو صدا مي زني من هم جواب مي دم .
( يا قمر بني هاشم (ع) ! آقا امروز تو شرمندة آبي و ما شرمندة گناه . آقا عاشورا و تاسوعا هم دست از گناه كردن برنمي داريم . ) اين جمله از اون جمله هايي هست كه دل آدم رو ريش مي كنه : مي فرمايد : ” بندة من ! ” خَيْرِي اِليكَ نازِل وَ شَرُّكَ اِلَيَّ ساعد ” دائم من دارم برات خير مي فرستم و دائم تو داري گناه برمي گردوني . ” فَنِعْمَ الْمَوْلي اَنَا وَ بِئْسَ الْعَبْدُ انت ” عجب خداي خوبي هستم من و عجب بندة بدي هستي تو ! ” انتَ تَسْئَلُني فَأعْطِيكَ وَسْتُرُ اِلَيْكَ سُوءً بَعْدَ سُوءٍ وَ قَبِيحً بَعْدَ قَبيحٍ ” وقتي مي ياي در خونة من مي شيني ، انگار نه انگار كه تو همون بنده اي هستي كه دائم گناه روي گناه مي ذاري ، انگار نه انگار اوني هستي كه هيچ وقت من رو ياد نكردي ، مگر اينكه كاري داشتي . انگار نه انگار كه تو الان رويت سياه هست ، مي ياي مي شيني و بعد هم با كمال پررويي و وقاحت از من مي خواهي و باز هم من مي فرستم و باز هم ملائكه به من ايراد مي گيرند ، مي گن : خدايا ! ولش كن ، ديگه بزار بره گم شه ! ديدي اين محرم هم آدم نشد ؟ ديدي اين تاسوعا ، ‌عاشورها هم آدم نشد ؟ به جايي نرسيد ؟ بزار بره گم شه . يا زهرا (س) ، يا قمر بني هاشم (ع) !
مي فرمايد :  ” اَنَا اْسْتَحْيِي مِنْك ” بنده من ! من دارم به جاي تو خجالت مي كشم ! ” اَنَا اَسْتَحيي مِنْكَ وَ اَنْتَ لاتَسْتَحْيي مِنّي وَ تَنْسانِي ” من دارم به جاي تو خجالت مي كشم ، من جلوي ملائكه ام ، مدام دارم روي كارهات سرپوش مي ذارم ، و تو نمي فهمي و از من خجالت نمي كشي . نمي بيني ، حيا نمي كني ، من رو يادت رفته . چه شبها كه تا صبح منتظرت بودم و چه روزهايي كه گفتم : امروز ديگه مي ياد ، نيومدي ! چه ماه رمضان ها كه خوشحال شدم گفتم ديگه اومده ، اما تا ماه رمضان تموم شد ، رفتي باز پشت سرت رو هم نگاه نكردي ” وَ تَنْسانِي و تَذْكُرُ غَيري ” با همه نشستي صحبت كردي ، فكر نكردي كه من هم دلم برات تنگ ميشه !

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید