یا انیس
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: انتخابات و ضرورت نگاهی به فرهنگ
تاریخ: 1403/04/16
عناوین اصلی سخنرانی:
» معیشت، عامل عمومی و مشترک برای انتخاب رئیس جمهور نیست
» مردم فردی را انتخاب کردند که از نظر فرهنگی او را میپذیرفتند
» لزوم مشورت نهادهای تصمیمگیر با بدنه فرهنگی
» آقایان و خانمهای سیاسی، محبت بفرمایید نظرات فرهنگی و اعتقادی ندهید
امشب میخواستم خارج از موضوع دهه دقایق کوتاهی راجعبه بحث انتخابات صحبت کنم که همین هم شد. حالا اگر در دهه بحثی خواستیم کنیم، آنجا عرض میکنم عنوانش چیست. اولا خدمت رئیس جمهور محترم و جدید تبریک عرض میکنیم. انشاالله خدا توفیقات بدهد که برای ملت قهرمان ایران بتوانند منشا توفیقات بیشتر باشند. ما هم مثل همیشه کمک میکنیم. از سال ۷۶ که من شیراز آمدم تا الان، ۴ تا رئیس جمهور، ۹ تا استاندار، عوض کردیم. ما که همینجوری همینجا هستیم نشستیم آنها هم همینجوری عوض میشوند. به همهشان هم در بحث آسیبهای اجتماعی و مخصوصا در بحث مسائل فرهنگی کمک کردیم و خیلی هم میزان همکاری از دو طرف فرقی نکرده است. بالاخره کاری که ما داریم میکنیم کف جامعه است و کسی مخالفتی با این کارها ندارد. کار فرهنگی، مذهبی، آسیب شناسی و غیره. ما در جایگاه خودش هم سبقه سیاسی خودمان را داریم؛ ولی اصل و متن کار ما همین کاری است که شما میبینید. نکته دوم اینکه خوشحالم بابت اینکه درصدی از مردم دوباره به نظام پیوستند. مشارکت خوب نبود ولی خب بد هم نبود. (حداقل در دوره دوم) و بابت اینکه آنها خوشحال شدند خوشحال هستم. آدم از خوشحالی انسانها خوشحال میشود. به آنها هم تبریک میگوییم که زحمت کشیدند. من این حرف را عرفه هم زدم، گفتم که هر کسی به مشارکت بیشتر و اقبال نسبت به نظام کمک میکند دستش را باید بوسید.
» معیشت، عامل عمومی و مشترک برای انتخاب رئیس جمهور نیست
نکته بعدی راجعبه آرایی که داده شد و تحلیلهای متفاوت راجع به آن هست. الان در جایگاه تحلیل نیستم. محرم هم خیلی جای این صحبتها نیست. من از منظر خود مباحث اعتقادی و فرهنگی خدمتتان عرض میکنم. ببینید مشکل اصلی که ما داریم همه هم میدانند معیشت است. مشکل معیشت دو جنبه دارد؛ در یک سیستم اقتصادی لیبرال یا نئولیبرال، معیشت اینجوری تعریف میشود که آن سیستم بر مبنای اختلاف طبقاتی چیده شده؛ یعنی در آن سیستم نئولیبرال یا لیبرال روز به روز عدهای ثروتمندتر میشوند و عدهای فقیرتر میشوند. این حرفها تکراری است دیگر؛ مشکل معیشت اینطوری نیست که بگوییم عموم ایران رأی میدهند به کسی که مشکل معیشتشان را حل کند؛ نه، اصلا برخی نونشان در این است که این آدم برای معیشت برای قشر میانی جامعه کاری نکند. الان من خدمتتان مثال بزنم، شما فرض کنید دلار که بالا برود صادر کنندهها سود میکنند؛ چون به دلار میفروشند به تومان حقوق میدهند. خیلی هم سود میکنند. ملک که بالا برود، صاحبخانهها و مالکین سود میکنند قشر میانی ضرر میکنند؛ لذا درصدی از رأی دادنها مدلی است که در این مدلِ لیبرالی یا نئولیبرالی قشر میانی جامعه ضعیفتر بشوند، پس بنابراین رأی عدهای از مردم برای بهبود معیشتشان جور دیگری معنا میشود. مثلا اگر شما میبینی صاحبکارخانهای و سرمایهداری به نیروهایش اصرار میکند به فلانی رأی بدهید در عوض فرض میکنیم ده هزار تومان روی حقوقشان میکشد، دلیلیش این است که آن سیستمی که فلانی میآورد باعث میشود او ده میلیون سود کند. خب ده هزار تومان هم به کارگرهایش وعده میدهد. این سیستم اقتصادی که در حداقل نمایندههای اقتصادی کاندیداها میدیدیم تقریبا همین بود. یعنی همهشان این سیستم را قبول کردند که این بحثی جداست که حالا به آن میرسیم. پس اولا رأی مردم به معیشت خیلی رأی بالایی نیست، برای اینکه طبقهای بالا هستند از تورم سود میبرند، طبقهای متوسط هستند دارند از آن طبقه بالا حقوق میگیرند. این نکته اول!
نکته دوم؛ مثلا میگفتیم آقا این بحث کاندیداهایی که از نظر معیشتی برنامههای بهتری داشته باشند اقبال میشود. من میخواهم بگویم نه این قانون خیلی جدی نیست. ممکن است برعکسش هم باشد. این اولین گمانهای که میزنیم. دوم اینکه رأی مردم سیاسی باشد. طرف اصولگرا، نئواصولگرا، اصلاحطلب است و…؛ این هم درصدی اقبال دارد. خیلی کم؛ یعنی درصد کمی از مردم از سران سیاسی حرف گوش میدهند و به یکی رای میدهند. این هم نمیتواند خیلی تاثیرگذار باشد.
» مردم فردی را انتخاب کردند که از نظر فرهنگی او را میپذیرفتند
من در این انتخابات به نظرم اینطوری رسید که مردم بیشتر از اینکه به معیشت و سیاست نگاه کنند به فرهنگ نگاه کردند؛ یعنی مردم دنبال این بودند که کسی بیاید که از نظر فرهنگی میپذیرفتند. فرهنگ یعنی چه؟ فرهنگ دو قسمت دارد؛ ما یک فرهنگ داریم و یک خرده فرهنگ. کسانی که برای فرهنگ و خرده فرهنگ برنامهریزی میکنند، بحثهای اینها خیلی مفصل است؛ من فقط در این چند دقیقه دارم اشاره میکنم. مثلا شما در اینترنت کتاب روانشناسی خرده فرهنگها را سرچ کنید، مال شورای عالی انقلاب فرهنگی است برایتان میآید. این کتاب مال ده سال پیش هم هست. در آنجا میگوید آدمی که میخواهد بر جامعه حاکم باشد، باید بر خرده فرهنگها ( قومیت، فلان و …) حاکم باشد. بعد آنجا این را میگوید که مردم نسبت به سیاست اینقدر تعصب ندارند که نسبت به خرده فرهنگهایشان تعصب دارند. اگر روی خرده فرهنگها کار کنی، کنار همدیگر باعث تشکیل یک اکثریت میشوند. فرهنگ یعنی چه؟ فرهنگ یعنی اینکه من مثالی برایتان بزنم؛ طرف دارد با من صحبت میکند، اگر اسم بیاورم شما متعجب میشوی، روحانی است، سنش خیلی بالاست، سن بچههایش هم بالاست؛ یعنی آنها دیگر از آن وادی جوانی و میانسالی کاملا گذشتهاند؛ بعد میگوید من به آقای ایکس رأی میدهم. میگویم چرا؟ نه به اعتقاداتت میخورد الان، نه به هیچی! میگوید برای اینکه آقای ایگرگ اگر کاری بکند که من از نظر فرهنگی قبولش ندارم، دین لطمه میخورد. آقای ایکس اگر کاری بکند معاش و دنیا لطمه میخورد؛ من ترجیح میدهم به کسی رأی بدهم که فرهنگ دینیام را خراب نکند. نمیگویم درست یا غلط میگوید. میخواهم به شما بگویم که نگاه خیلی از متدینان ما هم به رای دادن نگاهی فرهنگی است. حالا درست یا غلط، من آخر قانعش هم کردم؛ ولی این هست که مردم با دو سه تا باگ در رفتار ما راحت به کسی رأی میدهند که مثل ما نباشد. دو سه تا باگ! مردم دنبال بهانه میگردند، این هم بهانه، دستشان میدهیم. مثلا شما فرض کن الان اینجا چندهزار تا آدم بیایند، این همه آدم خوب یک نفر از انتظامات با یک کسی بد برخورد میکند. یک نفر! بعد او میرود میگوید دیندارها را هم دیدیم آقا. ببینید او دنبال بهانه میگردد. اهل این نیست وزن کند بگوید چند هزارتا آدم بودند یکیشان اینطوری است. نه! ببینید اگر ما مراقب نباشیم، به باگهای ما ضریب میدهند. خیلی بزرگتر از آن چیزی که هست مطرحش میکنند. لذا نگران میشویم.
» لزوم مشورت نهادهای تصمیمگیر با بدنه فرهنگی
حالا من کمی جلوتر بروم. مثلا شما فرض کنید برای مباحث آسیبهای اجتماعی راجعبه حجاب و عفاف، فلیترینگ، اینترنت، آزادیهای جوانان و هر چیزی که در این مسیر شما فکر میکنید، امثال منِ ساده میرویم مینشینیم چند سال کار میکنیم. چند سال! مثلا من اگر برایتان دورههایی که در همین سه چهار سال با حمایت شهید رئیسی راه افتاد فقط تیتر بگویم که چندهزار ساعت از اقصی نقاط ایران و جهان، آدمهای فرهنگی صاحب ایده را جمع کردند که بنشینند برای آموزش و پرورش، سازمان تبلیغات، ارشاد و… طرحی بیرون بدهند؛ بست مینشینند فکر میکنند و نظرات مختلف میدهند و درنهایت در آن الگویی در میآوریم که مثلا این خوب است این عالی است. یک دفعه شب میخوابیم صبح پا میشویم میبینیم طرحی را دارند اجرا میکنند!؟ زنگ میزنم به شورا عالی انقلاب میگویم قبول داری؟ میگوید نه. زنگ میزنم به امور تربیتی آموزش و پرورش میگویم طرح را قبول داری؟ میگوید نه. بعد میگویم چرا نمیگویید قبول نداریم، میگویند میترسیم بگوییم!! در مباحث فرهنگی تصمیم گیران مسائل فرهنگی با بدنه فرهنگی مشورت نمیکنند. شب میخوابی صبح پا میشوی میبینی طرحی اجرا شده! نه حوزه خبر دارد! نه سازمان تبلیغات! نه ارشاد! نه مرکز پژوهشهای مجلس! نه من! نه جبهه فرهنگی! هیچ کس خبر ندارد! با یک آدمی در تلویزیون مصاحبه میکنند و او هم میگوید ما شروع کردیم داداش! (حرفهایی که میزنم مال آن زمان است همه یادتان است من اینها را گفتم) میگویم شروع کردی چه نتیجهای دارد؟ میگوید جمعش میکنیم. شما خیابان را جمع میکنی؛ او در خانه میرود نافرمانی مدنی ایجاد میکند. او بعدا در صندوق جواب تو را با لجبازی میدهد، غیرعقلانی. عین جملات آن زمانِ من هست یا نه؟ جمع نمیشود! فرهنگ را نمیشود جمع کرد! کاری میکنی که ببیند تو دنبال کی هستی، حتی اگر عقلانی دنبال کسی هستی با تو مخالفت میکند. اینجا الان زورش به تو نمیرسد؛ ولی دم صندوق زورش به تو میرسد. جامعه را داری به سمت اینکه با لجبازی رأی بدهد سوق میدهی. خیلی فرهنگ مهم است! بعد این داستان امروز میشود که یکدفعه میبینیم که اصلا عدهای به هیچ چیز توجه نمیکنند، فقط به این توجه میکنند که چجوری مخالفتشان را در صندوق بیاندازند و جامعهای که از روی مخالفت رأی میدهد، دارد کشتی خودش را سوراخ میکند و تو داری او را به این مدل فکرکردن سوق میدهی. الان اصل کار فرهنگ است.
بعد مثلا شما فرض کن چند هزار ساعت ما امسال کار میکنیم؛ در منطقه محروم، برو، بگیر، بیا، جهادی، همه چیز عالی؛ یک دانه، یک دانه عکسالعمل نامناسب ملی همهاش را به هم میریزد. انگار نه انگار ما کار کردیم. یک دانه عکسالعمل! یک جمله! چرا؟ چون آن در تریبون ملی دارد میگوید، ما داریم کف جامعه کار میکنیم. تا این سیستم است نمیشود. آقا کمی مشورت کنید. با من نه ها. با شورای عالی انقلاب فرهنگی، با بدنه حوزه علمیه مشورت کنید. چهار تا آیتالله باشند کارتان را ببینند. آیتالله مدرسی که کف جامعه دارد حس میکند، ببینند آقا شما سیاستهای فرهنگیتان چیست؟ چرا اینجوری کار میکنید؟ راه حلش چیست؟ ارادهای در مملکت باشد که نهادهای تصمیمگیر برای فرهنگ مملکت با نهادهای علمی فرهنگی لینک باشند. آنها مصوبات اینها را اجرا کنند، نه مصوبات خودشان را. دو تا از کاندیداهای محترم ریاست جمهوری در همین ایام که جلسه داشتیم و صحبت کردیم، حالا ما چون آخوند هستیم و فرهنگی و اینها نشستند و بسمالله شروع کردند که بله ما از نظر فرهنگی نظرمان این هست فلان و… . بعد من گفتم ببخشید؛ شما خودت نظر میدهی!؟ من رئیس جمهوری میخواهم بگوید از نظر فرهنگی من نهادی را پیدا میکنم برای من کار کند، پژوهش کند، نظرات آنها را اجرا کنم. تو مگر چه چیزی از فرهنگ میدانی میخواهی راجعبه فرهنگ نظر بدهی؟ علمش را داری؟ مدرکش را داری؟ از نظر دینی رفتی حوزه خواندی؟ دین خواندی؟ برای چه تو الان نظر فرهنگی میدهی؟ به همین رُکی گفتم. بعد گفت نه ما گفتیم حالا شما فلان و اینها… گفتم نه اتفاقا رأی مرا زدی. من میگویم آقا به نهادهای علمی وصل شوید. مباحث اقتصادی هم کار ندارم، آن اصلا تخصصش را ندارم ولی قاعدتا باید اتفاق بیفتد.
ما به یک مهندسی فرهنگی [نیاز داریم] که یک سیستمی [تشکیل بدهند] و به مجریان مشورت بدهند، آقا این مدلی کار کنید. چنین سیستمی هم داریم اما ارتباط ندارند، مشورت نمیگیرند. من میگویم بر این طرح شما ۲۰ تا اشکال دارم. یکی را بفرست بیاید، اشکالهایم را گوش بدهد بگوید تو اشتباه میکنی. نه همین هم نمیکنند. آقا بالاخره من و فلانی و فلانی، اصلا ما هیچی؛ صد تا آدم گنده در حوزه فرهنگ داریم. شما بروید با آنها صحبت کنید. هرکدام از این باگها با یک جمله ۵ میلیون رأی دارد. نه از بی دینها! از با دینها! از متدینین! از روحانیت! ما اینقدر عملکردهای افتضاح مسئولین را در بحث فرهنگ دیدیم، بدنه حوزه نسبت به کل مسئولین و تصمیمات فرهنگیشان به شدت مشکوک است. دستش میلرزد بخواهد یک رأی بدهد. بدنه حوزه!؟ اغلبشان هم سکوت میکنند. میترسند. میگویند آقا حوصله فحش خوردن از عدهای از آدمها را نداریم. جامعه ما یک جامعه با ظرفهای مختلف است که اینها همه به همدیگر متصل هستند و اقتصاد، فرهنگ، معیشت و سیاست مثل مایع که در ظرفهای مختلف قرار دارد. مثال من را دقت کنید مایع اقتصاد ، فرهنگ، معیشت، سیاست، اینها همه به هم متصل هستند. نمیتوانی سیستمی اقتصادی داشته باشی، سیستمی سیاسی داشته باشی، به هم ربط نداشته باشند و سیستمی فرهنگی داشته باشی به اینها ربط نداشته باشد. همه آبشخور هم هستند. رای سیاسیاش را فرهنگی میدهد. رأی اقتصادیاش را سیاسی میدهد. رأی سیاسیاش را مثلا اقتصادی میدهد. نمیتوانی از هم جدا کنی. این بدیهیات جامعهشناسی است.
» آقایان و خانمهای سیاسی، محبت بفرمایید نظرات فرهنگی و اعتقادی ندهید
یکی از همین خانمهای محترم سیاسی در جلسهای بودیم فکر میکرد مثلا در راس است، بعد نشست و شروع کرد راجعبه فضائل حضرت زینب صحبت کرد. ما هم یک مشت آخوند، بعد من دیدم چکار کنم، گفتم ببخشید فضائل حضرت زینب را بلدیم به قرآن. تو بیا بنشین ببینیم برای زنان برنامهها، طرحها، اجراهایت چیست؟ برای چه برای ما منبر میروی؟ ما که به منبری رأی ندادیم!؟ سخنرانی میکنند! اصلا تو وقت مطالعه داری؟ از صبح تا شب جلسه میروی عکس میگیری در کانالت میگذاری. عدهای دارند صبح تا شب بین کتابها و جامعه جان میکنند. در آمارها دارند غوطه میخورند به این نتیجه برسند. اینها را ببینید. اینها همهاش به هم ربط دارد. جمله آخرم چیست؟ آقایان و خانمهای سیاسی، محبت بفرمایید اگر آیتالله هم هستید دیگر الان وقت مطالعه و بهروزبودن ندارید. خب! محبت بفرمایید نظرات اعتقادی و فرهنگی ندهید. چهار تا مجموعه هستند به اینها مراجعه کنید، مجموعه بدنه حزباللهی خوب، همه چیز عالی، خروجیهای اینها را بگیرید اجرا کنید وگرنه این کارهای ما همه به باد میرود؛ چون تو جملهای میآیی میگویی طرحی را بالا میآوری، من صبح پا میشوم میبینم عدهای دارند طرحی را اجرا میکنند. کجا؟ از بالا، در سطح ملی! بعد این طرح، چهار تا کنش در جامعه دارد.
مثلا طرح اینطوری نیست که بگویی کل جامعه را دارد پوشش میدهد، چهار تا کنش دارد؛ در خیابانِ فلان، خیابانِ فلان، خیابانِ فلان، در این ماه مثلا چهارتا، دشمن این چهار تا را ضریب میدهد. اصلا هم من الان عصبانی نیستم. برای اینکه پانزده، بیست سال است دارم این حرفها را میزنم، هیییییچ کس گوش نمیدهد. فقط گفتم آقا برای خودتان دارم میگویم. سیستم این است. من دور قبل هم به شما گفتم ما داریم در محرومترین منطقهها کار جهادی میکنیم؛ ولی ابدا اینطوری نیست که آنها بعد به ما نگاه کنند که از نظر عقیدتی به او چه میگوییم. عقیدهاش را خودش انتخاب میکند. دست بچههای ما را هم بعدش میآیند میبوسند دعایمان هم میکنند؛ اما نگاه میکند ببیند نظرات فرهنگی آقایان در سطح ملی نسبت به زنش، دخترش، خودش و پسرش چیست!
دعا میکنیم که انشاالله دولت فعلی موفق باشد. آن سیستمی که برای مردم مفید بوده ادامه پیدا کند. یکی از مشکلات دیگر ما بحث حکمرانی و حکومت هست. قبلا این بحث را گفتم؛ فرق بین حکومت و الحوکمه عربها این است که ما حکمرانی نداریم؛ مثلا کسی از راه میآید میکوباند میخواهد از صفر شروع کند. البته داریم اما اجرا نمیشود، مثل برنامه بیست ساله، برنامه پانزده ساله، برنامه فلان…. کسی نمیتواند از صفر بکوبد. الان شما ببین فردا دوباره از صفر میخواهند بکوبند اجرا کنند. این یک اشتباه است مگر به این عقلانیت رسیده باشند. کارهای خوب ادامه پیدا کند، کارهایی که مشکل دارد مشکلاتش رفع بشود و غیره و غیره که انشاالله به جایی برسیم. هنوز هم من اعتقادم این است که برای معیشت اتفاق عجیب غریبی نخواهد افتاد، به دلایل مختلف، یک دلیلش هم این است که اصلا سیستم لیبرالی و نئولیبرالی مردم را مصرفگرا و طماع بار میآورد؛ لذا کسی که لاستیک ماشینش همین الان ۲۰۰ میلیون است، او هم از نظر اقتصادی غُر خواهد زد. سیستم اقتصادی لیبرال این است. مردم همیشه ناراضی خواهند بود. این هم فرهنگ است، باید برگردیم به آن شعارهایی که آقا برای آن سالها میگذاشتند، اولینش اصلاح الگو مصرف بود. جالب این است آن سالی که آقا این شعار را گذاشتند، شش ماه قبل من در محرم ده جلسه تحت عنوان اصلاح الگو مصرف صحبت کردم. ببینیم خدا انشاالله چه میخواهد. مملکت سر جایش است، هیچ اتفاقی عجیب غریبی نیفتاده است. هر کسی بیاید و برود تفاوتهای کمی ایجاد میشود. سیستمی دارد حرکت میکند، جلو میرود و جای نگرانی هم اصلا نیست؛ ولی بالاخره جوانها اینطوریاند دیگر، ناراحت و افسرده میشوند اگر رأی نیاورند. میخواستند خودکشی کنند، دیشب ما چند نفر را نجات دادیم. روی پشتبامها دنبال بچهها میگشتیم. آنها کمی خل هستند اشکال ندارد. مملکت دارد جلو میرود خیلی نگران نباشید.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید