امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی بیداری، اراده و عصمت - قسمت اول

8 شهریور 1393 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: بيداري ، اراده و عصمت

کسانی که از فرصت های باد آورده ی معنوی خودشان نهایت بهره برداری و حسن استفاده را نمی کنند، این فرصت ها با شوک برایشان تمام می شود.

یالطیف
سخنرانی‌ حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع: بیداری، اراده و عصمت – قسمت اول
1393/6/8

میلاد حضرت معصومه(س)
سه کلمه است کنار هم دیگر قرار داده ایم: 1- بیداری 2- اراده 3- عصمت، که درحقیقت هدف این بحث است لذا مقداری روی هدف بررسی کنیم که باز بشود تا به مراتب اول آن برسیم. عصمت یک اصطلاح است که در شیعه به کار می‌رود و ما معتقدیم که معصومین کسانی هستند که خداوند تبارک و تعالی در زمین آن ها را قرار داده برای اینکه ما بتوانیم با خیال راحت اعتماد کنیم به آنچه می‌گویند، خداوند تبارک و تعالی آن ها را معصوم یعنی مبرای از اشتباه هم، قرار داده است.

یک درجه‌ای از کار معصومین گناه است یعنی گناه نمی‌کنند، خودشان به عصمت از گناه می‌رسند یک درجه‌اش اشتباه است که مهم تر از گناه است یعنی ما باید مطمئن باشیم اگر یک کسی بگوید من نماینده خدا روی زمین هستم، پیغمبر و یا امامی هستم که می‌خواهم ادامه دین را برای شما شرح بدهم باید مطمئن باشیم این اشتباه هم نمی‌کند. حداقل باید یک تعدادی از این ها باشند که ما مطمئن باشیم که اشتباه نمی‌کنند که این ها بتوانند دین را مدون کنند در اختیار ما قرار بدهند.

شیعه به این عصمت قائل است، مخصوصاً عصمت از اشتباه، یک قسمتی از آن بر عهده خود معصوم است که گناه نمی‌کند، به عصمت از گناه می‌رسد. یک قسمتی از آن را هم خداوند تبارک و تعالی حفظ می‌کند یعنی معصومین عصمت از اشتباه هم، دارند. آیات قرآن، روایات ما دلالت بر این قضیه دارد. بحث عصمت یک بحث شصت، هفتاد صفحه‌ای بیشتر نیست یعنی ده صفحه، پنج صفحه توضیح، روایت‌ها و آیاتش است، پنجاه صفحه هم سؤالات و ایراداتی که در شیعه به قضیه عصمت می‌گیرند، یک جزوه شصت صفحه‌ای است که اگر شما به عنوان یک بچه شیعه بخواهید عصمت را کامل بشناسید شصت صفحه مطالعه لازم دارد. در کتاب‌های اصول و عقاید وجود دارد، هر جا که جستجو کنید می‌توانید پیدا کنید و الان نمی خواهیم به این بحث بپردازیم.

بحثی که الان ما داریم به خودمان بر می گردد، این یعنی چه؟ یعنی اینکه آیا می‌توانیم به درجاتی از عصمت برسیم، چه عصمت از گناه و چه عصمت از اشتباه؟ تعریفی که ما داریم این است؛ بله، ما یک عصمت مخصوص پیامبران و چهارده معصوم داریم والسلام. دیگر یک نفر نه قبلش و نه بعدش اتفاق نمی‌افتد، یک عصمت مخصوص این ها است. این لازمه‌اش است که ما بدانیم این ها هر حرفی می‌زنند درست است. عصمت‌های درجات بعد را هم، داریم که این درجات را خدمتتان عرض می‌کنم.

یک عده عصمت بعضی در گناه دارند، یعنی چه؟ یعنی انسان‌هایی هستند که نسبت به بعضی از گناهان به یک درجه‌ای رسیده اند و معصوم هستند، این گناه را اصلاً انجام نمی‌دهد. خدمتتان مثال می‌زنم؛ اگر الان به ما پنج میلیارد تومان پول دزدی بدهند برخی از ما این پول را برمی‌داریم، می‌گویند حالا پنج میلیارد تومان برمی‌داریم یا بعداً می‌دهیم یا نمی‌دهیم یا به هرحال به ما رسیده است دیگر ولی اگر به همان آدم بگویند امشب این آدم را به قتل برسان پنج میلیارد به شما می‌دهم، امکان ندارد انجام بدهد یعنی چه؟ این با خودش می‌گوید که من پنج میلیارد تومان را بگیرم، یک آدم را به قتل برسانم اگر فردا، دوماه دیگر یا چهارماه دیگر مُردم، تا آخر عمرم در آتش جهنم هستم ولی اگر پنج میلیارد را بدزدم، شلاق می‌خوریم، نهایت چهار روز هم در جهنم ببرنمان. دزدی است دیگر بعضی از دزدها دیده اید مقید است با خودش سلاح نمی‌برد می‌گوید می‌روم یک وقت عصبانی شدم، آدمی را به قتل رساندم، نه چاقو می‌برد نه چیزی می‌گوید. دزدی است اگر گیر افتادم دست‌هایم را بالا می‌برم، زندان می‌روم یعنی این دزد است ولی عصمت از قتل دارد در حقیقت اصلاً این کار را مرتکب نمی‌شود.

حالا آیا ممکن است مرتکب بشود؟ این را دقت کنید نکته ظریفش اینجا است. می‌گویند کسی که نهایت فکرش را کرده، به یک گناهی مثل قتل در عصمت رسیده، اگر اشتباهاً چون ممکن است، یک جایی خواست قتل مرتکب بشود خداوند اجازه نمی‌دهد. خداوند یک قسمتی از عصمت از اشتباه را به او می‌دهد، می‌گوید این تمام تلاشش را کرده است که به گناه هیچ وقت بَر نخورد. حالا یک جایی پایش اشتباهاً می‌لغزد، مثلاً بعضی از قاتل‌ها می‌گویند جنون آنی ما را گرفت. کسی را جنون آنی می‌گیرد که این انسان تلاشش را برای عصمت نکرده است اما این انسان اگر دچار جنون آنی هم، شد خداوند با اینکه دزد است اجازه نمی‌دهد قتل کند.

برخی از ما در برخی از گناهان معصوم هستیم اما معصوم صد در صدی نیستیم پنج درصد، ده درصد احتمال لغزیدن است خدا می‌گوید شما هشتاد و پنج درصد، نود درصد جلو آمده اید، آن ده پانزده درصد را من مراقبت می‌کنم. پس انسان می‌تواند به درجه شصت، هفتاد درصدی در عصمت در برخی از گناهان برسد. آدم نمی‌کشد، عرق نمی‌خورد، به پدر و مادرش توهین نمی‌کند، ظلم نمی‌کند، هر کدام از من و شما می توانیم یک تعداد گناه را بشماریم و بنویسیم که هیچ وقت مرتکب نمی‌شویم. چند درصد؟ هشتاد و پنج درصد، پانزده درصدش هم خدا می‌گوید اگر یک جایی هم به آن رسیدی، نمی‌گذارم. پس عصمت از این گناهِ بعضی، ممکن است.

مقداری که جلوتر می رویم یک کسی به این جا می رسد که نه نسبت به برخی از گناهان بلکه نسبت به همه گناهان، هشتاد و پنج درصد مرتکب نمی شود. چه گناهان پیچیده مثل قتل و دزدی، چه گناهان ساده در دسترس مثل گناهان زبانی. این شخص هشتاد و پنج درصد از نظر گناهان روی خودش کنترل دارد. یک درجه دیگر از عصمت غیر از معصوم معرفی می شود، معصومِ هشتاد و پنج درصدی در همه گناهان. خداوند می گوید آن پانزده درصد هم باز ما پوشش می دهیم یعنی اگر اتفاق می خواهد بیفتد نمی گذاریم، اگر اتفاق افتاد سریع به او توفیق توبه می دهیم.

برخی اوقات سراغ اولی الامر می آییم وقتی بررسی می کنیم، مثلاً در اقوال علما و مراجع راجع به اولی الامر می بینیم؛ “اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم”، بحث ولایت مثلاً جمله حضرت امام(ره) این است: اگر ولایت فقیه یک گناه عامدانه انجام بدهد از ولایت ساقط می شود. مثال ساده اش این است یک جمله عامدانه غیبت کند، دروغ بگوید از ولایت ساقط می شود، اینقدر مشکل می گیرند. چه کار باید بشود؟ دوباره باید همه خبرگان جمع بشوند، ایشان توبه کند، دوباره او را منسوبش کنند، قاعده فقهی ولایت فقیه این است. خوب این آدم یک معصوم هشتاد و پنج درصدی می شود، انسانی که به اینجا می رسد یعنی پانزده درصد احتمال گناه و اشتباه است، خدا یا کمک می کند که انجام نشود یا اگر انجام شد خدا توفیق توبه و جبران فوری می دهد.

در روایات داریم که خداوند متعال می گوید بنده من یک قدم بیاید، من ده قدم می آیم. اگر بنده هشتاد و پنج قدم برود، خدا پانزده قدم نمی رود؟ چگونه به این رتبه برسیم در ادامه خواهیم گفت فعلاً داریم بررسی می کنیم.

پس یک نمونه معصوم صد در صد از گناه و اشتباه مبرا است. یک نمونه ما عامه مردم هستیم، غیر امام، معصوم غیر معصوم. یک نمونه بعضی هستیم یعنی در برخی از گناهان، هشتاد و پنج درصد را رعایت می کنیم، پانزده درصد را خدا کمک می کند اما در بعضی از گناهان عصمت نداریم. یک گروه هستند در صد در صد از گناهان هشتاد و پنج درصدی هستند یعنی صد در صد گناهان را هشتاد و پنج درصدش را انجام نمی دهند، پانزده درصد باقی مانده را خدا یا کمک می کند یا اگر اتفاق افتاد توفیق جبران می دهد.

»»» این درجات است؛
درجه اول: امام معصوم. درجه دوم: عوام. درجه سوم: اولیاء خدا و بزرگان.

با این تقسیم درجات می خواستم این بحث جا بیفتد که بعضی از ما، سؤال می کنند عصمت معصوم چه هنری کرده است؟ می‌گوییم هنر معصوم این است که هشتاد و پنج، نود درصد را رفته. چرا ما نباید اینگونه باشیم؟ شما هم می‌توانی. در عصمت از گناه خداوند هیچ تبعیضی قائل نشده است. معصوم عصمت از اشتباه دارد، ما نداریم، خوب اگر اشتباه کنی که خدا بابت این اشتباه چوب نمی‌زند، چون نداریم خدا هیچ اجر و عقابی هم برایش قائل نشده است. من و شما می‌توانیم در گناه مثل معصوم هشتاد و پنج درصد جلو برویم یعنی ما از هر صد بار وسوسه و گناهی هشتاد و پنج درصد مقاومت کنیم، بقیه‌اش حل است، خدا آن پانزده درصد را جبران می کند. با توجه به اینکه من و شما الکل مصرف نمی‌کنیم، قتل نمی‌کنیم، مگر اینکه شما خیلی پیشرفته باشید هم پای منبر بنشینید هم عرق بخورید! در آخرالزمان این هم ممکن است! در آخرالزمان قاتل و عرق خور هم ممکن است پای منبر بنشیند ولی هشتاد و پنج درصد ما نه قتل می‌کنیم، نه عرق می‌خوریم، نه حق یتیم می‌خوریم ما نه دل یتیم می‌شکنیم، نعوذبالله نه توی گوش پدر و مادرمان می‌زنیم، نه گناهان کبیره عجیب و غریب، این‌ها را انجام نمی‌دهیم.

این‌ها را بعضی وقت‌ها نگاه نمی‌کنیم. می‌خواهیم ببینیم مراتب عصمت را رعایت می‌کنیم یا نه؟
»» عصمت را امام اینگونه بیان می کند:
1- گناه را انجام نمی‌دهند. 2- در برنامه‌شان هم نیست که انجام بدهند. مثلاً شخصی در محرم، ماه رمضان گناه را انجام نمی‌دهد ولی در برنامه‌اش است که انجام بدهد. 3- در ذهنشان هم آرزوی انجامش را ندارند.

این مراتب عصمت است، شما قتل نمی‌کنید به این خاطر می گویم قتل چون مطمئن هستم قاتل نداریم؛ 1- قتل را انجام نمی‌دهند. 2- برنامه‌ریزی برای قتل در آینده ندارند. 3- شب‌ها با رؤیایی که من یک وقتی قتل کنم به خواب نمی‌روند، یعنی آرزوی قتل در ذهنشان نیست. پس این انسان در قتل عصمت دارد.  یا مثلا مشروبات الکلی؛ 1- نمی‌خورند. 2- برنامه ندارند بعداً هم، بخورند. 3- آرزویش هم ندارند که بعداً یک روزی بخورند، ما یک روزی یک پیاله عرق بخوریم جزء آرزوهایش نیست. شما در عرق خوری هم عصمت دارید جلوتر می‌رویم؛ 1 – دزدی نکردند. 2- برنامه ندارند دزدی کنند. 3 – جزء رؤیاهایشان هم دزدی نیست. دزدی نکرده است، برنامه ندارد دزدی کند، این خوب است اما ممکن است در رؤیاهایش ب‌گوید: یک وقتی اگر یک پولی دست‌مان بیاید برمی‌داریم، این عصمت ندارد.

حالا به این می‌رسیم چه کنیم؟دقت کنید، در معرفی انواع عصمت هستیم، پس ما می‌توانیم ادعا کنیم و بگوییم، الحمدالله رب العالمین ده سال، پانزده سال، بیست سال، سی سال، چهل سال از بلوغ ما گذشته، روی برخی از گناهان عصمت داریم و می‌توانیم این عصمت را به سایر گناهان هم تسرّی بدهیم یعنی می‌توانیم این کار را بکنیم، وقتی چهار تا را می‌توانیم بکنیم چهارتای دیگرش را هم می‌توانیم.

چه اشکال و اتفاق نامیمونی در رفتار من افتاده است که نتوانسته ام؟ این را در برنامه‌مان است که ان‌شاءالله بررسی ‌کنیم، این تعریف عصمتی که می‌خواهیم به آن بپردازیم.

در این هفت، هشت میلیاردی که هستیم، کم نیستند انسان‌هایی که می‌گویند همه کار کردیم و کم نیستند انسان‌هایی که اگر بنشینند فکر کنند، باید یک ساعت بنشینند فکر کنند ببینند یک کار بد می‌توانند پیدا کنند که اصلاً نکرده اند و نمی‌خواهند بکنند و آرزویش هم ندارند، و به نظرم می‌رسد امثال شما جزء کسانی هستید که وقتی به عصمت خودتان فکر می‌کنید، بلافاصله یک سری چیزها به ذهنتان می‌آید، این شکر دارد بنابراین وقتی می گوییم صلوات معصومانه، صلوات معصومانه شاکرانه ختم بفرمایید.

◄ پروژه معصومیت و معصوم شدن چیست؟
1- بیداری.
2- اراده.
3- عصمت.

آیا بیداری همین‌طوری اتفاق می‌افتد؟ یعنی ممکن است همین‌طوری که نشسته اید و فرضا به یک مسابقه فوتبال فکر می‌کنید، یک دفعه ذهنت متنبّه بشود و شما آگاه بشوی که یک اتفاق اخلاقی خوب در وجود و زندگی ات بیفتد؟
مقدمه ی بیداری، تفکر است یعنی وقتی می‌گوییم تفکر، آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام)، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و امام صادق (علیه‌السّلام) در جایی دیگر، نقل به این مضمون دارند که دلیل بزرگیِ بزرگان و عصمت داشتن خیلی از اولیاء معرفت نسبت به گناهان است، معرفت یعنی تفکر. وقتی شهید دستغیب گناهان کبیره را معرفی می‌کند از توصیه‌هایشان این است که بروید اثرات این گناه و اثرات ترکش را مطالعه و فکر کنید.

مرحوم آقا نجفی این‌گونه می‌فرمایند: منشاء خیلی از گناهان، فکر نکردن در دعای جوشن کبیر است. چه ربطی به هم دارد؟! ربطش را مشخص می کنیم، منشاء خیلی از گناهان فکر نکردن در دعای جوشن کبیر است یعنی باید برای انسان قبل از بیداری، یک تنبّه فکری ایجاد بشود. معصومین ما یک درجات و ساعات خیلی جدی را به فکر اختصاص می‌دهند و دلیل معصوم بودنشان همین فکر است یعنی می‌توانستند جلو بروند. گفتیم عصمت در قتل، چرا مرتکب قتل نمی‌شوید؟ برای اینکه اگر به شما بگویند این پنج میلیارد را بگیر و این آدم را بکُش با خودت می‌گویی یعنی فکر می‌کنی که اگر من فردا، یک ماه، دو ماه، دو سال دیگر مُردم، خلود در آتش ارزش این را ندارد که من پنج سال بروم یک جزیره در جهان بخرم، نمی‌ارزد.

به قول حضرت امام(ره) موازنه کردم، وزن کردم دیدم نمی‌ارزد یعنی شما در قتل عصمت داری به خاطر اینکه روی قتل فکر کرده ای. عصمت در غیبت نداری برای اینکه به غیبت فکر نکرده ای، عصمت در دروغ نداری برای اینکه روی دروغ فکر نکرده ای. جلو که می‌رویم می‌بینیم منشاء تمام بی‌عصمتی ما در خیلی از گناهان برای این است که از همان اول گناه را با شیرینی چشیده ایم و جلو رفته ایم و در مورد آن فکر نکرده ایم.

وقتی از امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) توصیه می‌خواهند؛ شخصی می‌گوید آقا کاری کنید من نسبت به گناه، همان دید شما را داشته باشم، همان طور که شما می‌گویید ما از گناه متنفر هستیم. آقا فرمودند: این تنفر، جزء ژن ما نیست در خون ما که نیست، تنفر تفکری است، فکر کرده ایم. گفت: چه کار باید بکنم؟ آقا فرمودند: به دقایق و ساعات بپرداز. فرض را بر این می گذاریم که یک جزیره ای به مدت شش ماه، دوسال، ده سال، سی سال، چهل سال گرفته ای، لحظاتی که برای شما گناه لذت دارد و پشیمانی‌ها و عقوبت‌ها و دردهای طولانیِ بعد از این گناه، در دعای کمیل امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) چگونه راجع به گناه صحبت می‌کند؟ می فرمایند که مدت خیلی کوتاهی لذت‌ها، بعد سراغ خودش می‌آید، سالیان سال، مدت‌های طولانی، حسرت‌ها را می بیند.

انسان خیلی اذیت می‌شود. مثلا به شما بگویند، اگر شما  این کرم را بزنی پوستت برق می‌زند، می‌گویی چقدر؟ می‌گوید مثلاً فلان مقدرا. قبول می‌کنی کرم را بزنی. شخص دیگری به شما مشورت می دهد و می‌گوید یک ماه، دوماه، شش ماه، دوسال پوست شما برق می‌زند بعد به شدت خراب می‌شود، چروک می‌افتد و نمی‌شود قیافه‌ات را نگاه کرد! کی؟ سه سال دیگر. شما در این سه سال یک بار هم از این کرم استفاده نمی‌کنی. چون عصمت تفکری ایجاد شده است یعنی می‌گوید این لذت، برق، شادابیِ الان منجر به حسرت و پشیمانی و پژمردگیِ آینده‌ای می‌شود که حتی اگر این آینده دور هم باشد، نمی‌ارزد.
کما اینکه حضرت امام(ره) این قضیه را در بحث ثواب هم مطرح می‌کند که فکر کردن چقدر تأثیر دارد؟

بعد این تفکر منجر به چه می‌شود؟
منجر به تنبّه یعنی بیداری می‌شود. معمولاً ما در خواب گناه می‌کنیم دلیل گناه‌کاری ما این است که: اول شیطان خوابمان می‌کند وقتی ما را خواب کرد آن وقت می‌تواند موفق بشود که گناه کنیم. خدمتتان مثال می‌گویم: شما به جلسه امام حسین(علیه‌السّلام) می‌آیی، سفر می روی، حرم امام رضا(علیه‌السّلام) و کربلا بروی، در لحظاتی که شما بیدارِ بیدار هستی اصلاً نمی‌تواند وسوسه کند، در لحظات مستی و خواب سراغمان می‌آید. مستی و خوابی که قرآن کریم می‌فرمایند: دو دلیل اصلی که شیطان سراغ ما می‌آید مستی و خواب است. در مستی و خواب، چه اتفاقی می‌افتد؟ فکر تعطیل است. چون در مستی و خواب نمی‌توانی فکر کنی شیطان سراغت می‌آید. تنبّه یعنی بیداری، بیداری یعنی انسان بتواند از این خواب بیدار شود.

این قدم اول است بعد از این بیداری، اراده ایجاد می‌شود.
خیلی از ما بیدار می‌شویم اما اراده اینکه بیدار بمانیم را نداریم. بیدار می‌شویم اما آخرش می‌گوییم حالا به ما چه داده اند! بیدار می‌شود اما بر این بیداری باقی نمی‌ماند.

و بعداز اراده، تصمیم است.
برخی از ما اراده می‌کنیم اما تصمیم نمی‌گیریم. تصمیمی که بلافاصله و فوری باید باشد. مثلا شب میلاد است و در دهه کرامت هستیم، به کرامت اهل بیت، آقا علی بن موسی الرضا، خواهر بزرگوارش(علیهم السلام) متوسل شده ایم. در این دهه فکری بکنیم، بیدار می‌شود بعد که بیدار می‌شود می‌گوید اراده کنیم، می گوید من دیگر پای کار هستم تا اینجا درست، تصمیم نمی‌گیرد. تصمیم یعنی تغییر.

دقت بفرمایید فرصت‌های معنوی که در اختیار ما است، این فرصت‌های معنوی معمولاً در یک برهه خاصی در اختیار ما قرار می گیرد، مثلا الان با یک بدبختی می‌خواهیم زیارت کربلا برویم، یک عده ثبت نام نکرده اند، یک عده توانسته اند. عده‌ای که فکر می‌کنند اگر یک سفر زیارتی نتوانند بروند می‌میرند و الان به دلایل مختلف نمی‌توانند بروند، پول ندارد، استقلال ندارد، از این انسان‌ها من ده سال، پانزده سال پیش صد هزار نفر را دیده ام و الان که پول و استقلال دارد در این خط‌ ها نیست!! یعنی اینکه اراده ی تغییر، اراده ی زیارت، اراده ی پاکی و خوبی در زندگیمان بماند، خیلی هنرمندی می‌خواهد. چرا که حالا یک جوانی، نوجوانی، بیکار است، درس که ندارد، دلش هم گرفته، آرزو هم دارد می‌گوید: برویم اما وقتی که کار، شغل، پول، مسئولیت دارد و دلش هم نگرفته است و وسط اجتماع و زندگی از زندگی کردنش دارد لذت می‌برد، آن وقت باید ببینیم اهلش است یا نه؟

برای اینکه اراده ایجاد بشود خیلی وقت‌ها شرایط زمانه مثل حالا به ما کمک می‌کند، پول دارد، بیکار است، جوان یا نوجوانِ و پاک است، قلب آماده ای دارد. این همه فرصت معنوی، هیچ اراده‌ای برای تغییر و تصمیم گیری جدید ندارد، این فرصت از دستش می‌رود بعد یک زمانی می‌آید همه چیز دارد هیچ کاری هم نکرده، آن زمانی که می‌توانست تغییر کند تغییر نکرد، آن زمانی که فرصت فراهم بود. خیلی از رفقا و دوستانمان که از نظر معنوی به جایی رسیده اند کسانی بودند که چون شانزده، هفده، هیجده، نوزده، بیست سالگی تصمیم‌های خیلی جدی معنوی گرفتند و حالا در سی، چهل، پنجاه، شصت سال، از همان تصمیم دارند نانشان را می‌خورند. تغییرات جدی در زندگیشان ایجاد کردند. همان موقع که فارغ البال بودند، نه مسئولیت گردنشان بود، نه زن و بچه شب منتظر بودند که دست پر خانه برود، نه قسط می‌داد، نه کار، بیکار، نوجوان، جوان، دانشجو بود، کلمه دانشجو یعنی بیکارِ. هفت سال، هشت سال، پانزده سال یعنی چه؟ یعنی مسئولیت گردنم نیست، زن و بچه و شوهر ندارم، اختیار و استقلالش را دارم، امکانات مالی اش هم را دارم، می توانم مقداری از نظر مالی جمع کنم هزاران فرصت معنوی برای خودم ایجاد کنم، اگر مد، لب تاب، تبلت، موبایل و… اجازه بدهد، می توانم اموالم را جمع کنم و فرصت های معنوی برای خودم ایجاد کنم. کسی چشمش به جیب من نیست، بچه ای ضجّه نمی زند، زنی، شوهری چشمش به اموال من نیست، فعلاً مستقل هستم می توانم برنامه ریزی کنم.

صد هزار نفر از این آدم ها دیده ام که الان همه چیز دارند و استقلال هم دارند، دیگر اهل فرصت معنوی نیستند، زمانه دیگر به این ها اجازه نمی دهد. تا کی زمانه اجازه بدهد؟ زمان جنگ خیلی از ما اصلاً فکر نمی کردیم که این فرصت معنوی ممکن است تمام بشود! امام گفته راه قدس از کربلا می گذرد، این که تمام شد بعد هم سمت عراق و سوریه و سودان می رویم، ما کلاً جنگ آور بار می آییم.

»» دقت بفرمایید:
کسانی که از فرصت های باد آورده ی معنوی خودشان نهایت بهره برداری و حسن استفاده را نمی کنند، این فرصت ها با شوک برایشان تمام می شود. نه با خبر قبلی که سال نود و سه آرام آرام تا پایان نود و چهار فرصت های معنویتان تمام می شود، با شوک! قطعنامه پانصد و نود و هشت، 2 بعد از ظهر یک دفعه! در حالی که نماز را خوانده ایم، ناهار را خورده ایم، سر سفره نشسته ایم، اخبار دو بعد از ظهر، بسم الله الرحمن الرحیم: حضرت امام قطعنامه پانصد و نود و هشت را قبول کرده اند، قاشق در دست بچه رزمنده ها خشک شد!! همین دیشب فرصت شهید شدن داشتیم، با شوک!

یک بار دیگر جمله را خیلی دقت کنید؛ این جمله، ماحصل تجربه قلبی من است. حرف هایم را در کتاب ها نخونده ام. کسانی که قدر فرصت های باد آورده ی معنوی را در فراغت خودشان، نمی دانند این فرصت ها را با شوک از آن ها می گیرند.

فرصت آمد باید انسان سریع اراده کند و یک تصمیمی بگیرد. نزدیک سی سال دارد از جنگ می گذرد، هر چه صفت معنوی قوی مانای باقی مانده، هنوز که هنوز است در افعال و رفتار ما ملکه شده و باقی مانده، ببینید همه را در آن زمان تصمیم گرفته ایم، هیچ کدام مربوط به دهه هفتاد یا هشتاد نبوده است. آن زمان گفتیم دیگر فلان کار را نمی کنم و فلان کار را می کنم، این تصمیمات در آن جا بود. امشب فرصت معنوی است، خیلی ها می گویند فرصت معنوی یعنی به حج برویم، حضرت امام(ره) می فرمایند: بالاترین فرصت های معنوی در روز پنج بار برای شما تکرار می شود که نمازهای واجبتان است. کسانی که قدر نمازهای واجب باد آورده ی خودشان را به عنوان یک فرصت معنوی نمی دانند، با شوک توفیق نماز واجب را از ایشان می گیرند. جلوتر می رویم زیارتی پیش می آید، فکر می کند، برنامه ریزی می کند، بعد اراده، بعد تصمیم و اجرا. تصمیم می گیرد دنبالش می رود و جلو می رود.

◄ جمعبندی بحث:

»»» عصمت سه درجه دارد:
ـ درجه اول: عصمت انبیاء و معصومین.
ـ درجه دوم: عصمت اولیاء، اقربا، اولی الامر.
ـ درجه سوم عصمت عوامانه که عصمت ما است.

عرض کردیم که این سه مراتب بعضاً در بعضی گناهان و بعضاً در همه گناهان است. مسیرش را عرض کردیم که باید اول تفکر باشد بعد بیداری و بعد اراده و تصمیم.

◄ عوامل کمک دهنده:
1- توسل و تضرع.
جایگاه جدی توسل و تضرع به این عنوان که واقعاً از خدا بخواهیم. می‌گفت وقتی خدمت مرحوم آقای بهاءالدینی رسیدیم و گفتیم آقا دعا بفرمایید که خدا گناهان ما را ببخشد، فرمودند: برای میوه گناه یا برای ریشه گناه دعا کنم؟ فرمودند: فرق است بین میوه گناه و ریشه گناه. ریشه گناه یعنی مبدأ میل. چقدر ما نسبت به خداوند تبارک و تعالی توسل و تضرع داریم برای اینکه مبدأ میل گناهان در ما عوض بشود؟؟

طرفدارن حسن صبّاح، شهوت خودشان را جسمی برای هدفی که مقدس می شمردند کور می کردند. در حال حاضر برخی از فرقه ها در جهان هستند که کور می کنند. ما چقدر توسل جدی داریم نه برای کور شدن، برای اینکه چشم ما، نگاه ما و شهوت ما، نسبت به دنیا از قسمت های حرامی که وجود دارد متنفر بشویم؟؟ بعضی واقعاً ناراحت می شوند اگر بگوییم، شب خوابیدیم امام زمان(عج) به خواب شما آمدند، دستی به سر شما کشید که از یک قسمتی از دنیا متنفر بشوی، ناراحت می شود و می گوید چگونه زندگی کنم؟! یعنی یک قسمتی از انگیزه برخی از ما برای دنیا و زندگیمان گناه است! اگر ابزارها را بگیرند می گوید چگونه زندگی کنم؟؟ یک قسمتی از زندگی ام را دارد تشکیل می دهد. وقتی یک شخصی مرگ بر آمریکا می گوید اگر آمریکا مُرد، این چگونه زندگی کند؟ جنسش را که از آمریکا وارد می کند؟ اقتصادش را دارد از آمریکا می خورد، کارش این است، اصلاً شغلش این است، اگر آمریکا را بگیری این انسان ورشکست می شود، این چه مرگ بر آمریکایی است؟!

ما می گوییم اولین مورد چیست؟ تضرع و توسل خدمت این ذوات مقدسه و خداوند تبارک و تعالی برای این که میل ما نسبت به گناه تبدیل به تنفر بشود. چقدر تضرع جدی راجع به این قضیه داریم؟ که یا اباعبدالله(ع)، یا حضرت معصومه(س)، یا علی بن موسی الرضا(ع)، ما در مقابل شما نشسته ایم، توسلمان برای چیست؟ برای اینکه ما فکر کرده ایم یعنی تنبّه، و بیدار شده ایم، تصمیم گرفته ایم و اراده کرده ایم که به قسمت هایی از عصمت برسیم، لازمه اش این است که شما عقلاً ما را به یک تنفر از گناه برسانید تا ما بگوییم من اصلاً از این قضیه متنفرم، مثل غذایی که خوردم می دانم چه به روزم می آورد و هر چقدر این غذا را تزئین و خوشمزه کنند ابداً دیگر نمی خورم.

فیلمی در محیط اینترنت بود، یک کارخانه ی سوسیس سازی بود، اولِ کارخانه دستگاه چرخ بود، گاو  را درسته با شاخ و سُم و تشکیلات و معده و روده پر و هر چه که بود، در دستگاه چرخ انداختند! دستگاه هم همه را باهم چرخ کرد! جلوتر آمد رنگش زدند و یک گوشت با رنگ زیبا بیرون آمد! هر چقدر این سوسیس را تزئین کنند، بسته بندی کنند، به آن عطر بزنند، به لحاظی که شما اصلِ این را می دانی، معصوم این است دیگر، چون می دانی اصلش چیست ابداً میل پیدا نمی کنی. امام صادق(علیه‌السّلام) فرمودند: دلیل این که ما گناه نمی کنیم این است که اصلِ گناه را می بینیم. چقدر ما تضرع و توسل نسبت به خدا می کنیم که خدایا این را به من بده؟!

چقدر شما فرصت معنوی داری؟ صلوات نذر می کنی، ختم انعام نذر می کنی. واقعاً جدی فکر کنیم چند بار صلوات نذر کردیم؟ چند بار یک نذر مالی کردیم که یا امام حسین(علیه‌السّلام) من یک میلیون به یتیم ها می دهم، شما این گناه را در دل من تبدیل به تنفر کن؟! اصلاً برای گناه هایمان و ترک گناه هایمان نه سرمایه گذاری ذکری، نه سرمایه گذاری فکری، نه سرمایه گذاری مالی، برای اینکه به این زندگی آمیخته به گناه خو گرفته ایم!!

چقدر برای برُد تیم های ورزشیمان صلوات نذر می کنیم؟؟ برای ترک گناه چند صلوات نذر کرده ای که من ده هزار صلوات، چهارده هزار صلوات، نذر چهارده معصوم(سلام الله علیهم اجمعین) می کنم که محبت این گناه از دلم بیرون رود؟!! وقتی امام نگاه می کند سر به سجده می گذاری و مناجات تائبین می خوانی و شب های جمعه با دعای کمیل برای گناهانت اشک می ریزی، بعد معصوم  می بیند عمل جدیِ دندان گیری برای ترک این گناه انجام نمی دهی، معصوم پای کار نمی آید! می گوید: این برای بُرد تیم والیبال هزار صلوات نذر کرد، برای مساوی با آرژانتین دو هزار صلوات نذر کرد، برای مساوی! برای تغییر مبدأ میل گناهش دو صلوات نفرستاده تا ببینیم جدی است!

ده هزار تومان برای فلان جا نذر کرد، بیست هزار تومان در ضریح امام رضا(علیه‌السّلام ) انداخت، صدهزار تومان برای کنکورش، برای دانشگاه! همین دانشگاهی که توضیح دادم، دانشجو مساوی با بیکار. برای بیکاری اینقدر نذر کرد! برای یک گناهِ جدی اش اصلاً ندیدم جدی پای کار بیاید! بگوید: برای بنده یک فرصت معنوی پیش آمده می خواهم مشهد، قم یا کربلا بروم، پنج گناه دارم، این نذرها را می کنم، امام حسین(علیه‌السّلام)، امام رضا(علیه‌السّلام)، حضرت حضرت معصومه(علیها السلام)، شاهچراغ (علیه‌السّلام ) یک نگاهی بکنند، مبدأ میلش عوض شود. طرف امتحانم نکرده است!

جزیره مجنون یکی از رفقا صد هزار صلوات نذر کرده بود که خدایا وقتی من تیر یا آر پی چی می زنم، وقتی به هدف می خورد یک قسمت از قلب من متوجه خودم است که من زدم، صدهزار صلوات نذر کرده بود یک خطای قلبی اش از قلبش بیرون برود، صد هزار صلوات!!

سی، چهل، پنجاه سال از زندگی اش گذشته، خدا یک عمل جدی دندان گیرِ مایه دار، برای اینکه بخواهد این شخص، تنفر خودش را نسبت به گناهانش نشان بدهد در او نمی بیند!! وقتی ما جدی پای کار نمی آییم، خدا هم جدی برخورد نمی کند.

پس اولین قدم، تضرع و توسل.  ان شاء الله اگر عمری باشد هفته آینده ادامه بحث را خواهیم گفت.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید