امروز 14 آذر 1404 - 13 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی پرده پوشی

25 اردیبهشت 1395 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: پرده پوشي

اگر می ترسی آبرویت برود، وَ اعْمُرْ بِي مَجَالِسَ الصَّالِحِينَ. اگر از حسادت ها اذیت می شوی، وَ اعْمُرْ بِي مَجَالِسَ الصَّالِحِينَ. اگر می خواهی در جامعه با کسانی ارتباط داشته باشی که از کنار آن ها بودن، احساس ایمنی کنی، وَ اعْمُرْ بِي مَجَالِسَ الصَّالِحِينَ… خداوند تبارک و تعالی، هر مایه گذاری برای مجالس صالحین را، با ستاریت جبران می کند.

یا انیس
سخنرانی حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع: پرده پوشی
95/2/25

◄ عناوین اصلی که در این سخنرانی به آن پرداخته شده:
» افشای خوبی ها هم، سرّ است!
» اصلی ترین دغدغه من و شما برای اینکه بدی یا خوبی های ما، مخفی بماند، چیست؟
» عقده نداشتن یعنی کرامت نفْس!
» هدف از ستاریت، باید رسیدن به کرامت باشد.
» اگر انسانی با کرامت نفسانی وارد قیامت نشود، واویلاست!
» خدا با ریاضیات برخورد نمی کند!
» امام با اطمینان قلبی، با خدا صحبت می کند.
» رابطه شخصی بین مؤمن و خدا، چگونه است؟
» فاش شدن، فی نفسه عذاب آور است!
» چرا محبوبیت مزاحمت است؟!
» چه زمانی خنّاس حسادت ها را تحریک می کند؟
» مسیر نوکری اهل بیت(ع) که همراه با غیر فاش شدن است، ایمن تر است!
» راه حل اینکه خداوند عیوب تو را بپوشاند و راه حسادت ها را ببندد، چیست؟
» برای پاک شدن اثرات سیاهی گناهان چشم از ذهن، چه باید کرد؟
» هر مایه گذاری برای مجالس صالحین، با ستاریت جبران می شود!

» افشای خوبی ها هم، سرّ است!
+ مقدمه:
در بحث نگاه خداوند به انسان و نگاه انسان ها به یکدیگر، یکی از حربه های کنترل و یکی از حربه هایی که باعث می شود انسان ها در زندگیشان مراقبت بیشتری از خود داشته باشند، بحث افشای اسرار است. نه فقط اسرار بد، اسرار خوب هم داریم. عده ای هستند که به خوبی هایی دل خوشند که برایشان سرّ است و اگر علنی شود، دل خوشی و لذتی که بابت داشتن این سرّ در وجودشان احساس می کنند، از دست می دهند.

مثلا برخی راجع به صدقه یا خوبی های پنهانی، احساس می کنند دانستن شخصی که مورد لطف قرار می گیرد، لذت بخشی عملشان را پایین می آورد و این قضیه را برای خودشان سرّ می دانند.

برخی بین خود و خدا، ایامی را به مجاهدت های معنوی، اخلاقی و نظامی گذرانده اند – چه در ایران، چه در جای دیگری – و دلخوشیشان این است که بین خود و خدایشان می ماند. وقتی می گوییم اسرار، پرده پوشی و ستاریت، بیشتر ذهن ها سمت مباحث زشت و قبیح می رود و مردم بیشتر فکر می کنند منظور زشتی هاست. ستار العیوب که گفته می شود، چون عیب بعد از آن آمده، درست است که چنین فکری بشود، ولی وقتی می گوییم یا ستار، فقط به معنای عیوب نیست، به این معناست که دوست نداریم دیگران بشنوند.

یکی از تعریف های شاذ در تعریف غیبت که خیلی هم گفته نمی شود، این است که خوبی کسی را بدون رضایت او، بگویی. این هم از انواع غیبت است، گرچه شاذ است و خیلی طرفدار ندارد. به هر حال علمای اخلاقی ما به جایی رسیده اند که در افشای خوبی ها هم، اذن صاحب خوبی را لازم می دانند. اگر ناراضی باشد، نباید بگویی!

+ لذا یکی از بحث های جدی برای ما، این داستان است:

– اولاً: ستاریت و پرده پوشی چگونه اعمال می شود؟
– ثانیاً: تا چه حدّی است؟
– ثالثاً: چه چیزهایی باعث می شود که پرده پوشی خداوند تبارک و تعالی “کم” بشود؟
– رابعاً: چه چیزهایی باعث می شود که پرده پوشی خداوند تبارک و تعالی “زیاد” بشود؟

+ اصل بحث:
◄ نکاتی که از دعای امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه، با عنوان “فی طلب الستر” خواهیم داشت:
» اصلی ترین دغدغه من و شما برای اینکه بدی یا خوبی های ما، مخفی بماند، چیست؟
– “افْرِشْنی مِهادَ کرامَتک”.
اصلی ترین دغدغه من و شما برای اینکه بدی یا خوبی های ما، مخفی بماند، کرامت است. یعنی عده ای اگر بدی هایشان افشا شود، کرامت نفسانیشان زیر سوال می رود، عده ای از خوبان و از ما بهتران هم هستند که اگر حتی خوبی هایشان افشا می شود، کرامتشان نزد خودشان از بین می رود!

عده ای از مدح و تملّق منزجرند. چرا؟ چون کرامتی نفسانی به دست آورده اند که مدح و شهرت و تملّق، آن را خدشه دار می کند و الا لذتی که از کرامت باطنیِ نفسانیِ ذهنی می برند، خیلی لذت بخش تر از به به گفتن و شهرت و محبوبیت است. این هایی که دارم می گویم آدم های ماوراء الطبیعه ی مریخی نیستند! شاید در بعضی از مواقع زندگی آدم خوبی هم نباشد، ولی در این نکته که خوبی های من هم مکتوم بماند تا احساس کرامت کنم، آدم فعالی است.

» عقده نداشتن یعنی کرامت نفْس!

+ تبصره:
یکی از دلایلی که اینان احساس کرامت می کنند این است که انسان هایی که شهوت تملّق و شهرت دارند، کمبودها و عقده هایی دارند که با این مدح و تملّق و شهرت، برطرف می شود. مفهوم مخالفش این است که کسی که مدح و تملّق را دوست ندارد، در حقیقت دارد از اینکه من عقده ندارم، لذت می برد. و عقده نداشتن یعنی کرامت نفْس!

تمام این صحبت ها مربوط به سنین بعد از بلوغ است، وگرنه ذات انسان مدح را دوست است. بچه کوچ در خط کرامت نیست، چون ذات اینگونه است. این ذات آموزش می بیند که از ذات انسانی به کرامت انسانی برسد. وقتی به کرامت تبدیل شد، از مدح و تملّق بدش می آید و ناراحت می شود، برای اینکه احساس می کند رفتاری که با من می شود، رفتاری است که با انسان کمبود دارِ عقده ای باید بشود که او کمبود دارد که دارند مدحش می کنند! چرا من را با کسی که کمبود دارد در یک میزان می سنجند؟!

حس اینکه خوبی ها مکتوم و مخفی بماند به این بر می گردد که انسان هایی که خوبی های خودشان را مخفی می کنند، انسان هایی هستند که به جای آن، کرامت را به دست می آورند.

» هدف از ستاریت، باید رسیدن به کرامت باشد.

خدایا اگر من دوست دارم که بدی ها یا خوبی هایم، در پرده پوشی و ستاریت تو دیده نشود، دلیلش این است که احساس کرامت کنم. هدف از ستاریت، باید رسیدن به کرامت باشد. کرامت یعنی احساس درونی که من کریم هستم. کریم به معنای بخشنده نیست! من انسان قابل احترامی هستم. کسی بدی هایی دارد و خدا آن ها را می پوشاند، اما آن احساس کرامت به او دست نمی دهد! می گوید من لئیمِ پستی هستم که خدا به من لطف کرده.

لذا امام سجاد(ع) در اولین قدم ها، هدف غایی پرده پوشی و ستاریت را کرامت می داند. یعنی اگر من و شما در اثر پرده پوشی ها و ستاریت خداوند تبارک و تعالی، به سمت کرامت نرویم، خدا پرده را کنار می زند. باید به سمت کرامت برویم. اگر من خطایی کرده ام، و خدا آن را پوشاند، من در عوض باید راه هایی که من را به سمت کرامت می برد را انتخاب کنم که در درون خودم احساس لذت را داشته باشم.

» اگر انسانی با کرامت نفسانی وارد قیامت نشود، واویلاست!

به مناجات شعبانیه اشاره می کنم، “إِلَهِي قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوبا فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَي سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِي الْأُخْرَي”. در دنیا بالاخره می گذرد، اما اگر انسانی با کرامت نفسانی وارد قیامت نشود، خیلی واویلاست! یک دفعه می بینی فاصله شما با بردار، خواهر، پدر، مادر، دوست و رفیق، همکلاسی و همکارت که در دنیا خیلی نبوده است، به بیست طبقه کشیده می شود! و این بیست طبقه به شدت آزار دهنده است.

اصلا نمی شود به خدا بگویی پرده پوشی نکن، در بعضی از شعرها و مناجات گفته می شود که در واقع ناز است و به خدا می گویند تقصیر توست که ما گناه می کنیم. اگر پرده را کناری می زدی و آبرویمان می رفت، آدم می شدیم، اما هیچ دعایی نیست که از خدا بخواهیم پرده را کنار بزند، تا آدم شویم! این نوعی ناز است، چون ناز است خدا هم جدی نمی گیرد.

ولی اصلا نمی شود به خدا توصیه کرد که پرده را کنار بزن، تا آبروی ما کم و زیاد شود، بلکه ما خوب و آدم شویم! این ناز است که می گویم انقدر مهربانی که من پر رو شده ام، منظور این نیست که مهربان نباش! برای چه؟ برای اینکه ما دنبال کرامت نفسانی هستیم.

+ مسیری که امام سجاد(ع) می فرماید را با هم مرور خواهیم کرد.

– وَ أَوْرِدْنِي مَشَارِعَ رَحْمَتِكَ.
از آبشخورهای رحمت سیراب شوم.

– وَ أَحْلِلْنِي بُحْبُوحَةَ جَنَّتِكَ.
به بهشت برسم.

– وَ لَا تَسُمْنِي بِالرَّدِّ عَنْكَ.

باعث رنجش تو نشوم.

– وَ لَا تَحْرِمْنِي بِالْخَيْبَةِ مِنْكَ.

نا امید نشوم.

– وَ لَا تُقَاصَّنِي بِمَا اجْتَرَحْتُ.
راجع به مواردی که برای من پیش می آید، گیر نکنم.
این ها اهداف اولیه است.

» خدا با ریاضیات برخورد نمی کند!
دلیل اینکه می گوید خدایا آنچه از من می دانی که به صلاح من نیست و به کرامت من لطمه می زند، مکشوف نکن و بپوشان، این است: وَ لَا تَحْمِلْ عَلَى مِيزَانِ الْإِنْصَافِ عَمَلِي.
بحث این است که خداوند تبارک و تعالی بنا ندارد در برخورد با ما، با ریاضی برخورد کند!

یعنی خداوند بنا ندارد که اگر ما دوتا به او ارائه می دهیم، چهار حساب کند. بنا دارد با فضل و کرمش با ما بخورد کند. در احوالات یکی از عرفا که احساس می کرد خیلی به خدا نزدیک شده است، نوشته اند: روزی به خدا گفت: همه می گویند “الهی عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک”. خدایا با عدل و ریاضیات و منطق برخورد نکن، با فضلت برخورد کن.

گفت: ما که در دنیا غیر از عبادت کاری نکرده ایم. همانی که وقتی فهمید مردم آخرالزمان 60 سال عمر می کنند، گفته بود اگر من بودم، 60 سال را به یک سجده تمامش می کردم. همین آدم، شبی به خدا گفت: “الهی عملنی بعدلک”. اگر بخواهی با عدلت رفتار کنی، چه می کنی؟!

روایت پیامبر(ص) را فراموش کرد که فرمود: حتی منِ رسول خدا هم با فضل خدا وارد بهشت می شوم!
وقتی گفت: “الهی عاملنی بعدلک”، بلافاصله الهام شد. به عرفا الهام می شود، اما غیر از مسیر ملائکه است. امیر المومنین(ع) می فرماید: “و ناجاهام فی عقولهم”. در عقلشان با آن ها صحبت می کنم، می فهمند که خدا هستم. فرشته ای هم در کار نیست. این همان الهامی است که به خیلی از ائمه(ع) هم می شود.

الهام شد که با عدل رفتار می کنیم. عارف خوشحال شد. پرسیدند کجا عبادت می کردی؟ گفت روی این تخته سنگ چهارصد سال عبادت کرده ام. گفته شد: این هم مخلوق من است. فعلا بخواب، چهارصد سال این تخته سنگ روی تو عبادت کند! چه می خوردی؟ نباتات و گیاهان. این ها هم باید چهارصد سال از تو بخورند. آخر قصه این است که عارف گفت، شوخی کردم! “الهی عاملنا بفضلک”.

» امام با اطمینان قلبی، با خدا صحبت می کند.
– وَ لَا تُنَاقِشْنِي بِمَا اكْتَسَبْتُ.
امام با اطمینان قلبی، با خدا صحبت می کند. این جمله که می فرمایند: راجع به خطاهایی که انجام داده ام، با من مناقشه نکن، خیلی حرف بالایی است! 

شما نسبت به آدمی که خیلی کریم است، خطاهای بدی انجام داده ای. این شخص خیلی عصبانی است، بعد شما می گویی ببخشید. می گوید ببخشید نداریم، توضیح بده! شما به جای توضیح دادن، می گویی ببخشید و با من بحث نکن! این خیلی حرف است! امام به خدا می گوید خطاهایی که انجام داده ام، تمام شد رفت! ببخشید. راجع به بار سیاهی که بر دوش من است، با من بحث نکن. بنده خدا نشده ام که برایش توضیح بدهم.

» رابطه شخصی بین مؤمن و خدا، چگونه است؟
– وَ لَا تُبْرِزْ مَكْتُومِي، وَ لَا تَكْشِفْ مَسْتُورِي، وَ لَا تَحْمِلْ عَلَى مِيزَانِ الْإِنْصَافِ عَمَلِي.
با انصاف هم با من برخورد نکن! قرار نیست خدا داشته باشیم که با انصاف با ما برخورد کند. یکی از اسامی خدا، منصف است. از کدام نوع اسامی است؟ خداوند تبارک و تعالی، نسبت به مومنین هم منصف است؟ یا خداوند عادل و منصف است برای ظلم هایی که در عالم اتفاق می افتد؟

مثلا عربستان لشکر کشی کند و چند هزار زن و کودک را بکشد، بعد خدا بگوید بخشیدم! مومنین پس به امید کدام خدا ایمان آورده اند؟ انصاف فقط آنجا جواب می دهد. در بحث قصاص و چیزهای دیگر جواب می دهد. درست است که به ما توصیه کرده اند که اگر بحث قصاص پیش آمد، بگذرید، به نفعتان است، اما الزماً همه گذشتن ها به نفع نیست.

اگر در جامعه جا بیفتد کسی که از قصاص می گذرد، آدم خوبی است، نباید در جامعه جا بیفتد کسی که از قصاص نمی گذرد، آدم بدی است! پس حکم قصاص برای چیست؟ اگر در جامعه حکم قصاص قبیح بشود و با آدم هایی که تقاضای این حکم دارند، برخورد بدی شود، فردا هیچ قاتلی از قتل نمی ترسد. انصاف برای این موراد است.

در برخی مواقع اگر عدالت و انصاف نباشد، پرده دری و بی حیایی اتفاق می افتد. قطعا باید عدالت و انصاف در مواردی باشد. اما وقتی به رابطه شخصی بین مومن و خدا می رسیم، اینجا وضعیت فرق می کند. همان خدایی که حکم قصاص را در قرآن کریم واجب کرده، وقتی در مباحث شخصی ورود پیدا می کند، دیگر خبری از انصاف و عدل نیست، بحث فضل و زیادی است؛ “الهی عاملنا بفضلک”.

» فاش شدن، فی نفسه عذاب آور است!

– وَ لَا تُعْلِنْ عَلَى عُيُونِ الْمَلَإِ خَبَرِي.
در چشم بزرگان، خبر مرا فاش نکن. بزرگان در آن زمان منظور کسانی بوده اند که مردم از آن ها حرف شنوی داشته اند. ترجمه امروزش، رسانه هاست. یکی از نکاتی که باید دقت کنیم این است که فاش شدن، فی نفسه عذاب آور است.

برخی اسم فاش شدن را شهرت می گذارند. شهرت فی نفسه، عذاب آور است. و متاسفانه انسان ها سال ها می دوند تا مشهور شوند، بعد باید مدت های زیادی باز بدوند تا غیب شوند. غیب که شدند، هوای شهرت به ذهنشان بر می گردد و باز می دوند تا مشهور شوند! بالا و پایین شهرت در انسان ها یک تلورانس خیلی عادی دارد که همه دارند دنبال آن می دوند. درحالیکه فاش شدن یعنی در چشم ها دیده شدن، چند اثر بیشتر ندارد که همه آن ها برای انسان عذاب آور است:
1- مردم کنجکاوند.

2- زندگی خصوصی نداری.

3- گناهانت صد برابر دیده می شود.
به عنوان مثال میلیون ها نفر الکل مصرف می کنند، اگر شما الکل مصرف کنی، بیچاره ای!

4- بعد از مدتی مدح ها هم، اذیتت می کند!

5- محبت ها هم اذیتت می کند.

» چرا محبوبیت مزاحمت است؟!
چون هر انسانی ظرفیت پاسخگویی اش برای محبت ها، میزان مشخصی دارد. آدم محبوب که میلیون ها نفر او را دوست دارند، و همه توقع دارند وقتی به او می گویند دوستت داریم، حداقلش این است که بگوید من هم دوستتان دارم، او یکی می گوید، این شخص باید به پانزده میلیون نفر جواب دهد!

لذا در فرمایشات رسول خدا(ص) داریم که حتی محبوبیت هم مزاحمت است! 
این شخص که ظرفیتش تغییر نکرده است! همه هم توقع دارند همانقدر که ما تو را دوست داریم، تو هم باید ما را دوست داشته باشیم. مثلا زمینه ای ایجاد شود که ما با مقام معظم رهبری(حفظه الله) چت کنیم! آدم آسفالت می شود. آرام آرام توقعات بالا می رود که چرا منی که انقدر تو را دوست دارم، من را انقدر دوست نداری؟!! او هم آدمی است هم وزن ما، با همین صبر و ظرفیت، یک مقداری بالاتر.

به تاریخ صدر اسلام رجوعتان می دهم. روابط متقابل محبوبیتی بین معصومین و افراد اطرافشان را در تاریخ به ندرت می توانیم ببینیم. مثلا یک روایت داریم که امیرالمومنین(ع) دست سلمان را گرفت و با هم راه رفتند. فرض کنید تمام یاران توقع داشتند، آقا با همه راه برود! ایشان به مانکن تبدیل می شد، دیگر نمی توانست امامت کند!

» چه زمانی خنّاس حسادت ها را تحریک می کند؟
وقتی خبر فاش می شود و بالا می روی، خنّاس حسادت ها را تحریک می کند! و محصور واقع شدن به شدت آزار دهنده است. صد نفر حرف خوب می زنند، هیچ کس نمی شنود. یک نفر حرف خوبی می زند و صد نفر می شنوند و می گویند بارک الله! ده نفر حسود پیدا می شود! این ها آن صد بارک الله را به این آدم زهر می کنند. لذا پیغمبر(ص) می فرمایند عجب می پندارم کسی را که دائم زندگی عریانی دارد! یعنی دائم دیده می شود.

پس، یکی از محاسن خداوند تبارک و تعالی در بحث ستاریت، این است که ما خیلی فاش نشویم. در همین اندازه ای که اذیت نشویم، کافی است. البته در مواقعی بحث وظیفه است مانند رهبر شدن، اما برخی اوقات بحث وظیفه نیست، من می خواهم خودم را نشان دهم.

» مسیر نوکری اهل بیت(ع) که همراه با غیر فاش شدن است، ایمن تر است!
برخی می گویند چه کار کنیم مشهور شویم؟ می گویم دیوانه ای! یا فرزندش را می آورد و می گوید می خواهم مداح مشهوری شود. باز هم می گویم مگر دیوانه ای؟! زمانی می گفتند می خواهم نوکر اهل بیت(ع) بشود، خیلی عالی بود. مداح مشهور دیگر چیست؟! منبری مشهور را از کجا درآورده ای؟! این ها دیوانگی است و بچه ات را با دست خودت بدخبت می کنی!

چند درصد این دعا، به گناهان ربط دارد؟ اصلا امام سجاد(ع) اسمی از گناه آورده است؟! راجع به فاش بودن صحبت می کند.
قبلا هم این خاطره را گفته ام، سال 77 تازه معمم شده بودم. حضرت آیت الله حائری توصیه کردند که خیلی فاش نشو! تا چند سال نفهمیدم یعنی چه! نفسانیتی در کار است که انسان از این دیده شدن لذتی می برد که عین لذت مواد مخدر است! تجربه نکرده ام، ولی می گویند اولش خوب است! بعد نمی تواند زندگی بکند. برای اینکه خوبی هایش را می بینند، حسودها در کار می آیند. بدی هایش را می بینند، دیگر واویلاست! دوستان با خوشحالی می گویند دیدی فلانی هم همینطور است؟! هم پایه ها می گویند الحمدلله این هم زمین خورد و ما یک سطح بالاتر می آییم!!

مسیر نوکری اهل بیت(ع) که همراه با غیر فاش شدن است، هم ایمن تر است، هم سلامت تر است، هم بچه ات از زندگی بیشتر لذت می برد.

– وَ لَا تُعْلِنْ عَلَى عُيُونِ الْمَلَإِ خَبَرِي.

” عُيُونِ الْمَلَإِ” را به رسانه ترجمه می کنم. گفته “خبری”، نگفته “ذنبی” یا “عیبی”! خبرم پخش نشود.

– أخْفِ عَنْهُمْ مَا يَكونُ نَشْرُهُ عَلَيَّ عَارا.
چیزهایی که باعث ذلت من می شود، اختصاص می خورد. چقدر من و شما به خداوند تبارک و تعالی مدیون هستیم که این اتفاقات برای ما نمی افتد.

امام سجاد(ع) قبل از آمین یا رب العالمین، به دعا حالت سکته می دهد!
– شَرِّفْ دَرَجَتِي بِرِضْوَانِكَ.
خدایا من را به رضایت خودت، بالا ببر.

– وَ أَكْمِلْ كَرَامَتِي بِغُفْرَانِكَ.

کرامتم را با مغفرتت زیاد کن.

– وَ انْظِمْنِي فِي أَصْحَابِ الْيَمِين.

من را جزء سپاهیان الهی منصوب کن.

– وَ وَجِّهْنِي فِي مَسَالِكِ الْآمِنِينَ.

به من در جامعه وجاهت بده.

– ، وَ اجْعَلْنِي فِي فَوْجِ الْفَائِزِينَ.

من را جزء رستگاران قرار بده.

» راه حل اینکه خداوند عیوب تو را بپوشاند و راه حسادت ها را ببندد، چیست؟
یک دفعه راه حل همه این ها که خداوند عیوب تو را بپوشاند و اگر در جامعه با مدح بالا می برد، راه حسادت را ببندد، حداقل تو را به جایی برساند که از حسادت ها ناخرسند و اذیت نشوی؛ اینگونه بیان می کند:
– وَ اعْمُرْ بِي مَجَالِسَ الصَّالِحِينَ.
این راهکار اصلی است.

ید الله مع الجماعتی که گفته می شود، به جمع های ایمانی است نه کسانی که در خیابان هستند یا دارند فوتبال می بینند. صالحین یعنی ظاهر الصلاح باشند. هرکس او را ببیند، بگوید نمازش را می خواند، روزه اش را می گیرد و اگر گناهی کرد، توبه می کند. اگر می خواهی آن مسیر ستاریت برایت انجام شود، باید بگویی: خدایا به من توفیق بده، مجالس صالحین را عمران کنم(بسازم) یا خودم تاسیس کنم، یا به ساختار مجالس صالحین کمک کنم. شیعه و حتی اسلام برادران اهل سنت، به جماعاتشان زنده اند.

اگر می ترسی آبرویت برود، وَ اعْمُرْ بِي مَجَالِسَ الصَّالِحِينَ.
اگر از حسادت ها اذیت می شوی، وَ اعْمُرْ بِي مَجَالِسَ الصَّالِحِينَ.
اگر کرامت نفسانی می خواهی که خوبی هایت مکتوم و مخفی بماند، وَ اعْمُرْ بِي مَجَالِسَ الصَّالِحِينَ.
اگر می خواهی در جامعه با کسانی ارتباط داشته باشی که از کنار آن ها بودن، احساس ایمنی کنی، وَ اعْمُرْ بِي مَجَالِسَ الصَّالِحِينَ.

کسی که به مجالس صالحین، کمک عمرانی، ساختاری و همراهی نکند، از این مسیر میانبر خودش را محروم کرده است. و چقدرعجیب است دعای امام سجاد(ع) به عنوان راهکار فنی و میانبری در دعای “فی طلب الستر”، “وَ اعْمُرْ بِي مَجَالِسَ الصَّالِحِينَ” است!
بعد می گویند چرا نوکر امام حسین(ع) همیشه ایمن است؟ برای اینکه دارد نوکری می کند. مداح مشهور نیست، مداح نوکر است. آخوند مشهور مثل من نیست، آخوند نوکر است. نیتش دیده شدن نبوده، نیتش نوکری بوده است.

» برای پاک شدن اثرات سیاهی گناهان چشم از ذهن، چه باید کرد؟
روایت داریم که بعضی از مباحثی که در دنیا وجود دارد، به راحتی از طریق مسیرهای غیر مستقیم قابل حل است. عجیب است شما انقدر به مشاوره می روید! یاد این روایت افتادم که فرمودند: اگر می خواهی اثرات سیاهی گناهان چشمت، از ذهنت پاک شود، به کتابی نگاه کن که فضایل امیر المومنین(ع) در آن نوشته شده است. کتاب فارسی فضایل امیرالمومنین(ع) بخر، روزی یک صفحه اش را بخوان. به تو ربطی ندارد چه اتفاقی می افتد. مومنین زرنگ راه های غیر مستقیم را خیلی بیشتر از راه های مستقیم می شناسند.

» هر مایه گذاری برای مجالس صالحین، با ستاریت جبران می شود!

– وَ اعْمُرْ بِي مَجَالِسَ الصَّالِحِينَ.
مشورت می دهی. کمک یدی می کنی. جارو می زنی. دستمال کاغذی اطرافت را جمع می کنی. منبر می روی. مداحی می کنی. میانداری و سینه زنی می کنی، خدا گناهانت را می پوشاند. خداوند تبارک و تعالی، هر مایه گذاری برای مجالس صالحین را، با ستاریت جبران می کند.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید