امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

«تشکل‌های مذهبی و عشق و حال سیاسی» | سخنرانی حجةالاسلام انجوی‌نژاد در نشست فعالان فرهنگی کشور - مشهد مقدس | فروردین 92

13 آذر 1404 -   11:43 ق.ظ  دسته بندی: تشکل‌هاي مذهبي و عشق و حال سياسي

یا لطیف
سخنرانی حجةالاسلام سید محمد انجوی‌نژاد
نشست فعالان فرهنگی – مشهد مقدس

15 / 01 / 92

دوره قبلی که اینجا خدمت تشکل ها رسیدیم، گفتند عنوان بحث عشق و حال فرهنگی است! ظاهرا این دوره را گفته اند «عشق و حال سیاسی»؛ سالی که نکوست از بهارش پیداست.

چند نکته ی فرهنگی را عرض می کنم. وقتی کسی می گوید من یک آدم فرهنگی هستم، این خودش یک سیاست است. یعنی در حقیقت بحث فرهنگی یعنی یک سیاستی که با جنگ نرم سیاست خودش را پیش می برد و هیچ آدمی نیست که از هیچ مقوله ی فرهنگی، مطمع سیاسی نداشته باشد.
چون در معنایی که ما برای سیاست در نظر می گیریم یعنی تاثیر بر اجتماع و جهان. حالا سیاسیون وارد کار فرهنگی بشوند مسئله ی خودشان است! ولی کسانی که کار فرهنگی می کنند حتما باید جزء فضای سیاسی؛ یعنی تاثیر گذاری بر جهان اطرافشان باشند و این وظیفه ی دینی، شرعی و انسانی ماست.
منتهای مراتب، اولش بر می گردد به اینکه نهادهای مردمی، در این تاریخ و دوره ای که حداقل بعد از جنگ در کار فرهنگی بوده ایم و جنگ سخت را به جنگ نرم تبدیل کردیم،
در این فضا ما تشکل هایی هستیم که دقیقا فقط کولی دادیم! کولی دادیم به این معنا نیست که اجر کارمان سر جایش محفوظ نبوده، نه. تشکل هایی هستیم که در برهه های سیاسی از ما استفاده کرده اند. این استفاده بعضی جاها حسن است و بعضی جاها سوء. نمی شود بگوییم هر سیاسی که آمد از تشکل های فرهنگی استفاده کرد، سوء استفاده بوده. بستگی به نیت آن شخص دارد. ولی تاریخ این را نشان داده. همین اجتماع الان شما هم همین را نشان می دهد. اگر انتخاباتی نبود، احتمالا مشهدی هم نبود و جلسه ای هم نبود.
بعضی جاها ما تحت سوء استفاده قرار گرفتیم و به این دلیل، گاهی حسن استفاده از ما هم شبهه ناک می شود. این مشکل بزرگش بر می گردد به خود ماها. یعنی خود تشکل های فرهنگی اجازه ی این قضیه را می دهند.
مرعوب و مفتون بودن ما نسبت به آدم های سیاسی. در حالیکه بار اصلی انقلاب و فرهنگ را ماها داریم به دوش می کشیم، و تمام آن شهرت و رسانه ای که در اختیار سیاسیون است، مدیون شماهاست، ما همیشه مفتون و تحت سایه بودیم و این بر می گردد به خود ما.
به یکی از دوستان عرض کردم هرچه تشکل در کشور تشکیل بشود و بخواهد به مجموعه های فرهنگی سرویس بدهد، بنده هستم و شما هم باید باشی.
ماها شده ایم مثل بدحجاب ها ! تا قبل از انتخابات و راهپیمایی ها همه دوستشان دارند و مصاحبه می گیرند، بعداز آن، اولین کسانی که در لبه ی تهاجم متدینین قرار می گیرند همین بدحجاب ها هستند!
به محض اینکه کار سیاسیون با تشکل های فرهنگی تمام می شود، اولین مجموعه ای که همان اول کار سرشان را می بُرند خود شماهایید! شک نکنید. چرا؟ تقصیر خودمان است. ما در کشور روی هم 40 – 50 میلیون مستمع داریم. در اوقاتی که هیچ کس دستش نمی رسد ما 40 – 50 میلیون در دهه محرم و در مساجد و .. داریم، تشکل ها دست ماست و ماها کوچکترین محلی از توجه نداریم در سیستم سیاسیون مملکت. داریم می بینیم.
آنقدری که مربی تیم فوتبال استان سرش بالاست، شما سرتان بالا نیست. این از ضعف ماست.
این دور هم جمع شدن ها خوب است، ولی فقط جمع شویم !؟
اگر شما در همین یکی دو روزه، در جلسات و کارگاه های دیگرتان، به این نتیجه رسیدید که 10 نفر از این جمع حاضر بیایند، [از خود این جمع، نه کسی که چندین مشغله ی دیگر دارد و مسئولیت دیگری را بخواهد از سر تعارف قبول کند! ] در دولت بعدی – هرکس می خواهد باشد – یک جایگاه برای خودتان بگیرید. حالا یا از مسیر مشعر می خواهید این جایگاه را بگیرید، یا از مسیر خاتم، یا از مسیر کانون مداحان سپاه؛ از هر مسیری.

ما 100 تا تشکل برای جمع کردن هیئت های مذهبی داشته باشیم که می تواند بهشان سرویس بدهد و هرکدام از یک قسمت از بدنه ی نظام بهشان تزریق بشود، ما باز هم کم داریم! تشکل های فرهنگی باید به همه جای نظام وصل باشند. به قسمت نظامی باید وصل باشند، به قوه ی مجریه، به قوه ی مقننه و .. .
تشکل های فرهنگی با اینهمه بُردی که دارند باید یک نماینده ی رسمی در کمیسیون فرهنگی مجلس داشته باشند. که بروند با این شخص جلسه بگیرند که ما مطالبات‌مان از مجلس و قوه ی مقننه این هاست. این چیزی است که ما دنبالش هستیم.
اینکه دور هم جمع شویم، اردویی باشد، مجله و بسته های فرهنگی بزنیم یا احیانا پولی تزریق شود، من این ها را کار تشکیلاتی نمی دانم.
اینکه کسی هرچقدر می خواهد به یک تشکل پول بدهد و کمک کند خوب است و استقبال می کنیم، ولی تشکیلات این نیست. تشکیلات یعنی یک راهکار قانونی ِ ملزم در نظام جمهوری اسلامی برای تشکل ها. که ما از اول دنبالش بودیم.

هرجا جمع شویم حرفهایمان را می زنیم. بنده اصلا قائل به اختلاف نیستم، قائل به کثرتم. هرچه بیشتر مجموعه هایی در کشور باشند که بتوانند تشکل های فرهنگی را سر و سامان بدهند، خوب است. و خواهشم این است هرجایی بودید اثباتی و ایجابی کار کنید.
اینکه فقط بنشینیم نقد کنیم فایده ندارد. 4 نفر که دور هم جمع می شویم، بنظر می رسد یک موقعیت است. موقعیتی که می توانیم حسن استفاده را از آن ببریم.

برنامه ای باشد، چند نفر بیایند بگویند شورای عالی این مجموعه ها هستیم. از کسانی که پای کار باشند. لازم نیست خیلی استاد و ملا باشد! اتفاقا بنظر من هرچه بیکارتر باشد مثمرثمر تر است! چون می خواهد بدود. نمی خواهد که برود در حوزه از طرف تشکل کرسی تدریس بگیرد! یک بچه بسیجی باشد که پای این کار بدود. زبانش را داشته باشد، بتواند مطالبه گری کند، و ارتباطش با مجموعه سریع قوی شود. یک روابط عمومی باشد، نظرات را بگیرند و فوری وصل کنند.

نکته ی دومی که در بحث تشکل ها مغفول است این است که ما نظاممان همیشه تهرانی است! همیشه گفته ام، در انتخابات قبلی و قبل تری و .. خدمت آقای احمدی نژاد هم گفتم.

قسمت عظیم جامعه ی ما که شهرستان ها هستند، بشدت درجه دو اند! اگر شما در تهران منبر رفتی، مطرحی، ولی اگر 20 برابر آقامجتبی تهرانی کار کنی در بندرعباس، هیچ کس نمی فهمد! اصلا حسابت نمی کنند!
نگاه تهران به شهرستان یک نگاه درجه دو است. ماها وقتی در شهرستان ها می درخشیم، می گویند عجیب است که آنجا توانسته کار کند! انگار آنجا یک اکسیژن دیگری مصرف می کنند!
دلیلی که دوستان به بنده محبت دارند این است که شهرستان ها را خیلی جدی می گیرم. نگاهم اینگونه است. اصلا تهران و مشهد و قم منبر نمی روم. در این 3 شهر ورود پیدا نمی کنم. اعتقادم این است افراد زیادی هستند، بخواهند کار کنند می کنند.
و در جاهای دیگر استعدادها و تفکرات زیادی می بینیم که فقط دو مطلب را ندارند :
1. رسانه در اختیارشان نیست.
2. در رسانه های تهران آشنا ندارند!

همه چیز بر مبنای آشنایی و رفاقت است دیگر. ارتباطات مملکت ما که اصلا در آن صلاحیت مطرح نیست. با فلان خبرنگار و روزنامه نگار و تهیه کننده صدا و سیما رفیق باشی، حل است! ما چون دوریم از مرکز، رفیق نیستیم.
این نگاه درجه دو بودن، به برخی مجموعه های فرهنگی ما تلقین شده. خودش هم فکر می کند درجه دو است!
در نظام سیاسی هم همین گونه است، بعضی شهرستان ها احساس می کنند درجه دو اند. در انتخابات قبلی اگر شهرستان ها نبودند، که الان آقای موسوی رئیس جمهور بود! تهران که کلا موسوی بودند. بقیه هم فکر می کنم تقیه کردند به آقای احمدی نژاد رأی دادند! راضی نبودند.

با این همه رسیدگی که در تهران می شود و تمام امکانات مملکت دارد در آنجا صرف می شود، باز هم تهرانی ها از نظام راضی نیستند.
در زمان فتنه بنده در ستاد بحران بودم، قبل و بعد از انتخابات. اگر دبیرستانی ها در تهران رأی می دادند، موسوی بالای 80 درصد رأی می آورد! این نسل بعدی تهران است. دبیرستان معارف تهران. دختر و پسر مذهبی. همه با دستبند سبز.

فکر می کنم باید این گونه باشد که بچه های شهرستان یک مقدار خودشان را باور کنند، بیایند در صحنه، دور هم جمع شوند.
خدمت دوستانی که در مشعر و خاتم با هم کار می کنیم عرض کردم، که نامه ننویسید از تهران برای شهرستان ها، بلند شوید بروید. تا این اتفاق نیفتد، من کار را ادامه نمی دهم. هرجا این اتفاق افتاد می آیم برای کار.
بنشینیم پشت میز برایشان بسته بفرستیم، من این روش ها را قبول ندارم.
بروید در شهرستان ها، رفیق بشوید، دوست و نزدیک بشوید، باور کنید شهرستان ها خیلی پتانسیل بالایی دارند.
پس این شد لزوم داشتن تشکیلات.

و این تشکیلات، تشکیلات مردمی باشد که آزادگی خودش را بتواند حفظ کند و بتواند در عین آزادگی، ارتباطات رسمی ِ ملزم  ِ قانونی با پیکره ی نظام داشته باشد.

2- 3 نفر از کاندیداهای ریاست جمهوری که بنده با آن ها صحبت کردم، یکی از حرف هایی که می زنم همین است.
می گویم شما رئیس جمهور بشوی یا نشوی، جایگاه مجموعه های فرهنگی در قوه ی مجریه چیست؟ – هرکسی از ظن خود شد یار من / هرکس به فکر خویشه ،کوسه به فکر ریشه. من از منظر فرهنگی نگاه می کنم؛ از منظر تشکل های فرهنگی نگاه می کنم. مسئله ی اقتصادی اصلا به من ربطی ندارد، بنده دغدغه ام اقتصاد مردم نیست، به من ربطی ندارد. هرکسی از مسیر خودش نگاه می کند.
می پرسم جایگاه مجموعه های فرهنگی در قوه مجریه چیست؟ یعنی ما باز باید بدویم دنبال کسی مثل مشایی بگوییم ایشان مسئول فرهنگی ماست !؟ اینگونه باید باشد؟
جایگاه ما کجاست؟ در نهاد ریاست جمهوری، شخصی که قرار است ماها را سرویس بدهد کیست؟

صد میلیون دلار بودجه ی فرهنگی سال 91، چقدرش به شماها رسیده !؟ ما الان چه کاره ایم؟
تا وقتی اتفاقی افتاده که قرار است ما لطفی بکنیم به دوستان، محبوب و عزیز هستیم و برایمان خرج می کنند! به محض اینکه خر از پل گذشت، این جایگاه دیگر به کلی فراموش می شود.
این تشکیلات رسمی، الان هست؛ متفاد. زیر نظر سازمان تبلیغات است، وابسته به دفتر مقام معظم رهبری است، زیر نظر خود رهبری است. 5 نفر هستند، جایگاه مشخص بشود.
هرکسی می خواهد رئیس جمهور بشود، ما در مملکت چه کاره ایم !؟
برادران، نگاه از بالای آقایان به شما، مشهود نیست !؟ آدم حسابتان می کنند؟
این نگاه از بالا مشهود است. انگار ما گوسفندهایی هستیم که موظفیم گوشت جامعه را تأمین کنیم! به عنوان انسان نگاه نمی کنند.
یک جایگاه جدی. من با آقایان مطرح کردم، با حضرت آقای خاموشی هم مطرح کردم. گفتیم ما به فکر خودمان هستیم، ما اگر قرار است در این مملکت کار کنیم، یک جایگاه جدی باید باشد.
این جایگاه وقتی مشخص شد، در دولت آینده و برای 4 سال، این شخص هست، برای کارهایتان به فلان شخص مراجعه می کنید، این جایگاهتان در کمیسیون فرهنگی مجلس است، این جایگاهتان در فلان قوه است.

چیزی که بنده در ذهنم بود، که به دلایلی از جمله مشکل مالی که کلا کارها را خوابانده و هنوز محقق نشده، چیزی بود تحت عنوان مجلس شورای هیئات مذهبی.
یک وقتی 20:30 نشان می داد جمعی نشسته بودند و خبرنگار صدا و سیما مصاحبه می کرد. چه بودند؟ شورای عالی سیب زمینی کشور!
گفتم ببین برای سیب زمینی شورای عالی دارند، خبرنگار می فرستند مصاحبه کند، جلسه شان را ضبط می کند و پخش می کند، بعد ما هر کاری در کشور بخواهیم انجام بدهیم هیچ کس نیست بگوید خرت به چند !؟
یک شورا و مجلسی باشد که سالی یکی دوبار دور هم جمع شوند، صحبت هایشان را بکنند، نماینده ها و کسانی که رأی آورده اند گزارش بدهند، مردم راضی بودند دوباره رأی بدهند. چنین چیزی مد نظر ماست.
اگر بتوانید موسس باشید، ما هم هر وقت بفرمایید در خدمتیم برای جاروکشی.

این چیزی که می گوییم تحت عنوان نگاه مجموعه های فرهنگی به سیاست و سیاسیون، یک موردش این است.
و در این زمان است که شما می توانید صحبت از این بکنید که ما موثریم در سیاست های نظام.
در این استان هایی که بنده می روم، حدود 20 – 25 تا استان، تمام بچه های ستاد آقای احمدی نژاد با بنده آشنا هستند.
هیئت های مذهبی، کسانی که پشت این دولت ایستادند، کسانی که در انتخابات دور دوم کتک خوردند، جایگاه شماهایی که این شخص را رئیس جمهور کردید، در این دولت کجاست !؟
اصلا محل نمی گذارند. چون ما رسمی کار نکردیم. اشتباه کردیم رسمی کار نکردیم. باید حمایتمان را مشروط می کردیم. الان حمایتتان را باید مشروط کنید.
غیر از سیاست های عالی نظام که هرکس هست، حتما باید باری را از دوش آقا بردارد.
به یکی از کاندیداها گفتم شما رئیس جمهور شدی، توانایی ات؟ تیمت؟ گفت آقا !
قرار است رئیس جمهور شوی باری از دوش آقا برداری، می خواهی فکر کردنت را هم بیندازی گردن آقا !؟
می گوید من سرباز آقا هستم! آقا سرباز نمی خواهد، فرمانده می خواهد. رئیس جمهور باید فرمانده باشد!
تک تک وزرا را آقا باید فکر کند تصمیم بگیرد !؟ ایشان 76 سالش است. خیلی از ماها سنمان خیلی کمتر است ولی توان جسمی نداریم.
یک مقدار رعایت کنید. یک کسی باید باشد که بتواند بهتر فکر کند، راحت تر بخوابد، راحت تر بیدار شود، دغدغه های جهان اسلام را پیگیری کند، سیاست های کلی نظام را … گزارش بگیرد. این حرف که «بنده به پشتوانه ی آقا می خواهم رئیس جمهور بشوم» خیلی بد است!
بنده هم نظرم این است که کلا بی خیال ریاست جمهوری بشویم و آقا خودش بچرخاند خیلی خوب است! ولی نمی شود. سیستم دنیا این گونه نیست.
ولی قرار نیست تمام کارها و فکرها و دغدغه ها روی دوش آقا باشد، ورزا را هم انتخاب کند و بچرخاند! این ها که وظایف رهبری نیست. در توان این آدم با این سن و سال هم نیست. نباید این اندازه فشار بیاید.

یکی از بحث های ما همین است؛ اگر قرار است سربازی کنیم برای رهبری و پای کار بایستیم و معضلات را حل کنیم، باید محلی جدی و ملزم از اِعراب در دولت و قوه ی مقننه داشته باشیم.
مثلا می گوییم کمپین حمایت از فلانی، 200 – 300 نفر دانشجو جمع می شوند که اصلا معلوم نیست دانشجو باشند یا نه، معلوم نیست اصلا این آدم کی هست؟ سید محمد انجوی نژاد چقدر آدم مهمی است؟ کمپین راه می اندازند. و ما هیچ کاری نمی توانیم بکنیم، دور هم نیستیم.

خدمت آقایان عرض کردم خودتان را بکشید که بخواهید در تهران تجمع راه بیندازید، هرچقدر می خواهید مایه بگذارید، ببینید چقدر می آیند. یک مقدار امکانات به ما بدهید ما ملت را بکشانیم به تهران.
بعد به ما که می رسد فورا می شود مسئله ی امنیتی و شورای تأمین. صدهزار تماشاگر فوتبال را شورای تأمین اعتبار می کند در میدان آزادی دور هم جمع کند، افتخار هم می کند، صدهزار تا بچه هیئتی را می ترسند جمع بشوند !؟ این برای این است که ما اصلا محلی از اعراب در آن بالا نداریم.
من پیشنهاد مشخصم در بحث عشق و حال سیاسی که فرمودند عنوان این بحث است، این است که احیانا یک کاندیدا اینجا می آید یا ان‌شاءالله شما می خواهید بعدا شورایی در بیاید؛ مثلا بگویند همایش متفاد در دو دوره برگزار شده در مشهد، این شورا منتخب شدند، این ها من بعد هستند، سریع بیاید تهران.
آقای خاموشی پیگیری کنند که ما بتوانیم آنجا یک کانال رسمی داشته باشیم. از الان. کاندیداهای ریاست جمهوری را بیاوریم و بگوییم مطالبات ما از شما این هاست. ما حمایت از کسی می کنیم که احساس کنیم نزدیک ترین نظر به ولی فقیه است. نمی شود خود نظر ایشان را در آورد. ولی ما وظیفه مان این است که نزدیک ترین را پیدا کنیم. حالا ممکن است شما رأی بیاوری ولی نزدیک ترین نظر نباشی، یادت باشد ما هستیم ها ! مهم هم هستیم. در جامعه داریم کارها را بدون جیره و مواجب انجام می دهیم. همه ماها داریم از زندگی مان، از حقوقمان، از خانواده مان برای فرهنگ مملکت می زنیم. برای مطامع حقه ی نظام. برای این چیزها داریم تلاش می کنیم. ماها هستیم، و مهمیم! همیشه هم مهم بودیم. نظر امام و رهبری به اهمیت این مردم است. خود آقایان حداقل در میتینگ هایشان این ادعا را می کنند.
به یک جایی برسیم.

سؤال – نظر حضرتعالی در خصوص ایجاد و استارت اولیه ی کادرسازی مطلوب در یک سازمان مردم نهاد فرهنگی چیست و چگونه باید این مهم آغاز گردد؟

پاسخ – گفتیم انتخاباتی شود و کسانی که می رسند و فرصت دارند بیایند پای کار. این ها الزاما لازم نیست خیلی آدمهای توانمندی باشند. فرصت داشته باشند بعد مشخص می شود توانمند هستند یا نه. کلیتش این است که 4 نفر بزرگتر هستند و می توانند حمایت کنند. همین مهم است. شما هر مجموعه ای را دور هم جمع کنید ، بنده می تونم برای حمایت کردنش آدم پیدا کنم.
چند نفر که همه بشناسید و مقبولیت دارند بیایند بگویند ما این کار را می چرخانیم.
این خیلی مهم است. خط دهی مهم تر از دویدن است.
کسانی باشد که فرصت بگذارند. الان بودجه های بسیار کلانی در مملکت بابت تجمعات دارد خرج می شود. کاملا از این ها بری هستیم، نه تنها دوریم، اصلا اطلاع نداریم.
الان اردوگاه های خیلی مفت در مملکت هست باید در اختیار ما قرار بگیرد، ولی مطالبه نداریم و در اختیارمان قرار نمی گیرد.
صرف اینکه شما دور هم جمع می شوید از نظر من خودش خیلی اتفاق مهمی است. تبادل فرهنگی ایجاد می شود، رفاقت ایجاد می شود، پایگاه و جایگاه ایجاد می شود و این خیلی مهم است.
آن پروژه ای که در ذهن من بود که سه قسمت داشت، و عرض کردم به دلایل مختلف خوابید و الان تبدیل شده به یک کار صرفا تبلیغاتی، یک پروژه ی تشکیلاتی بود. این پروژه ی تشکیلاتی لازمه اش این است. این 5 نفر بیایند، بعد تشکیلات شروع می شود؛ اینکه ارتباطات قوی بشود، بعد رسانه ای بشود، بعد در این ارتباطات تعاملات فرهنگی انجام بشود، آهسته آهسته اردوها شروع شود، مردم جمع شوند، اردوها استانی شود، بعد اساتید را به استان ها بکشانیم، چهره به چهره با افراد در ارتباط باشند، توانمندی ها شناسایی شود، پایگاهی باشد روحانیون، مداحان، کسانی که کار کرده اند، مدیران فرهنگی، بچه های انتشاراتی، کتاب نویس ها، هرکسی که در جبهه فرهنگی انقلاب فعالیت می کند توانمندی هایشان را در آنجا عرضه کنند. بعد این پایگاه توانمندی های آن ها را بررسی کند، استعدادها را شناسایی کند، سعی در شکوفایی استعدادها داشته باشد، دوره بگذارند.
این ها در ذهن من است. از نظر من این یعنی ارتقاء فرهنگی تشکل ها. ارتقاء در یک ماه یک درجه است، در دو ماه دو درجه است، هرچقدر بتوانیم کار کنیم.

ولی اینکه فقط بخواهیم دور هم جمع بشویم و کتاب بفرستیم و پوستر بزنیم، این ها را کار تشکیلاتی نمی دانم؛ کار تبلیغاتی می دانم و اصلا هم مخالفتی نمی کنم. کاچی بهتر از هیچی! ولی من آدمی هستم که دنبال کار تشکیلاتی هستم نه کار تبلیغاتی.
نبود تشکیلات را ما در فتنه احساس کردیم. نمی دانستند باید چه کار کنند، دوست داشتند کاری بکنند، ولی نمی دانستند نقش‌شان چیست. چون تشکیلات نیست، ارتباط نیست.

سؤال – خواهش کرده اند گزارشی بدهید از مشعر.

پاسخ – مشعر یکی از کارگروه های قرارگاه خاتم است. آنجا هم شرایط خودش را دارد. الان هم یک مقدار کار خوابیده، بیشترین مشکلش هم دغدغه ی مالی است. می دانید که بودجه ی فرهنگی را کاملا بسته اند و از بودجه ی مصوبی که قرار بوده امسال گیر بچه ها بیاید، هیچ تومانش گیرشان آمد! کلا آنرا بستند و مجلس هم تصویب کرد.
یک جمله را کلی خدمتتان بگویم؛ جامعه ی فرهنگی ما اصلا قابلیت هیچ گونه تقابلی در بستر خودش را ندارد. اگر بخواهیم در این 4 تا و نصفه ای که هستیم تقابل کنیم، واقعا داریم اشتباهه می کنیم. اصلا ما ظرفیت این را نداریم که هیچ گونه تقابلی بکنیم. ما فقط باید تعامل کنیم؛ فقط تعامل.
پیشنهاد مشخصی که من برای مشعر دادم، که ان‌شاءالله جزء برنامه هایشان هست، این است که یک اردوگاه بزنیم؛ تحت عنوان یک اتوپیای خاص. که اگر بودجه رسید و توفیقی بود ایجاد بشود.
که بنده امسال هم بخاطر مسائل تحصیلی و هم حال جسمی، یک مقدار کارهایم افت پیدا کرد.
یک رؤیای اتوپیایی برای این قضیه داریم که هرکسی ورود پیدا می کند و می رود بیرون، یک ارتقاء فرهنگی رویش انجام بشود.
طبیعتا این اردوگاه باید هزینه روی دوش مجموعه ها نگذارد، باید تعامل داشته باشیم و حتی هزینه ی رفت و آمد این ها را بدهیم. اردوگاه هم حتما باید در مشهد باشد. برای اینکه جاذبه ی زیارتی دارد. چند روز بمانند، هم زیارت کنند و هم یک ارتقاء فرهنگی انجام بشود.

ما در کشور اگر در هر محله هم یک مجموعه فرهنگی داشته باشیم، باز هم کم است! حالا فکر کنید ما می خواهیم برای کل مجموعه های فرهنگی کشور می خواهیم 3 نفر متولی داشته باشیم، خیلی کم است. بنظر من 30 نفر دیگر هم باید بیایند پای کار. قوه ی مجریه هم باید یک قسمت راه بیندازد، یک متفاد داشته باشد، یک متفاد هم باید قوه ی قضاییه داشته باشد، یک متفاد هم باید سازمان جوانان داشته باشد، همه باید داشته باشند.

فقط کسانی باید باشند که اهل تعامل باشند و تحمل. کسانی که بخواهند بر مبنای هوای نفس و رقابت و رفاقت کار کنند، اصلا کارمان نمی شود و من فعلا در این مجموعه ها افراد این مدلی ندیده ام.
امثال حاج حسین یکتا، کسانی هستند که شما هر صد سالی یک بار می توانید چنین آدم هایی در خلقت پیدا کنید. باید یک مقدار دقت کنید. کسی که بیاید پای کار و از همه چیزش بزند، ولو اینکه یک چیزهایی اش با من و تو نخواند، صدسالی یک بار متولد نمی شود.

بنده هم که هیچ جا قانونی و عضو رسمی نیستم که. همه جا هستیم و هرجا که توان داشته باشیم در خدمت هستیم ان‌شاءالله.

سؤال – شما گفتید شورای تأمین چطوری می تواند امنیت یک استادیوم را برقرار کند. ولی مشکل اساسی ما در زاهدان این است؛ بچه هیئتی ما می خواهد بیاید سینه بزند، در ایام شهادت، مراسم مختلف. می خواهیم بیاییم در خیابان سینه بزنیم، هیئت راه بیندازیم. وقتی شورای تأمین به ما اجازه ی این کار را نمی دهد، یا مثل تاسوعای چابهار که بمب گذاری کردند، مستقیم آمدند جلوی هیئت های عاشورا را گرفتند. گفتند حق ندارید هیئت هایتان را راه بیندازید. ما باید چه کار کنیم؟ یا چوب مداحان و کانون های فرهنگی که در شهرستان های مختلف، با مداحی های غیر اخلاقی و غیر ولایتی که می خوانند، ما در زاهدان باید چوبش را بخوریم، چه کار باید بکنیم؟ و مخصوصا بابت هیئت هایی که ما در زاهدان نمی توانیم راه بیندازیم و با مسئولیت خودمان کفن پوش بیرون می آییم، چه باید بکنیم؟ یک راهنمایی بفرمایید ممنون می شوم.

پاسخ – برای شادی روح شهدای مسجدشان یک صلوات ختم بفرمایید.
سه تا مطلب : مطلب سومش اینکه؛ چون در بدنه ی نظام شما متولی ندارید، فعلا باید هرچه استاندار و شورای تأمین‌تان بگوید تمکین کنید. کار دیگری نمی شود کرد. بنده ممنوع الورودم به زاهدان. چند سال پیش خدمتتان می آمدم، چند سال است دیگر نمی آیم. این هم بخاطر شوای تأمین است. می گویند شما می آیی اینجا، یک نفر می خواهد از شما انتقام بگیرد، می زنند این ها را داغون می کنند.

راجع به مطلب دیگرتان، من بارها به دوستان عرض کردم، در جاهای دیگر هم گفته ام، شعار دادن براحتی و بدون هزینه خیلی شیرین است! لعن خلفا قبل از جوجه کباب و قلیان، خیلی می چسبد!! این آقایان اگر مردند، زن و بچه شان را بردارند ببرند زاهدان، آنجا لعن کنند! برو پاکستان لعن کن. اینجا سر مسخره بازی و هوای نفست یک چیزی می گویی، چوبش را بچه هیئتی ما در زاهدان می خورد، خانواده اش امنیت ندارند. دخترش می ترسد از دبستان به خانه برگردد.
اصلا اسم این ها را کم شعوری نگذارید، اسمش را بگذارید غرض. کسی که نمی فهمد در جنایات شریک است. آقا فرمودند دیگر نگویید. تمام شد و رفت.
لعن نکنید، نمی خواهد. همین زیارت عاشورا هم که شما لعن می کنید اللهم العن الاول ثم العن الثانی و الثالث و الرابع؛ یک عالم بیاورید که بگوید منظور از این ها خلفاست. می دانید که منظور قابیل و .. هستند. یک روایت نداریم که بگوید منظور خلفا هستند. این مسخره بازی ها هوای نفس است. لذا این مطلب که شما می گویید را بنده 100 درصد تایید می کنم.
کار بجایی برسد که یک مقدار عاقلانه تر جلساتمان را برگزار کنیم، شما هم ان‌شاءالله حتما می توانید آنجا جلسات بهتری برگزار کنید.
اگر این قضیه در این شورایی که خروجی دارد مطرح کنید و نامه ی رسمی بیاید، من خودم در حد توانم پیگیری می کنم.

سؤال – با توجه به نامگذاری امسال به سال حماسه ی سیاسی، اولا از کدام کاندیدا حمایت می کنید؟
دوما نظرتان راجع به ائتلاف 1 + 2 چیست؟
و اینکه چرا اینقدر محتاط عمل می کنید در سیاست و صریح و روشن کاندیدای خود را معرفی نمی کنید؟

پاسخ – بحث محتاطی اصلا نیست. تا انتخابات ریاست جمهوری زمان زیاد مانده. من مخالفم با اینکه برادران یک گزینه را در ذهنشان قطعی کنند و دیگر نتوانند هیچ چیز دیگر را گوش کنند. گزینه ی محتمل را همه دارند.
وقتی آقای موسوی کاندید شد، خوشحال هم شدیم! گفتم آدم ارزشی است. ولی هرچه جلوتر رفت دیدیم اصلا یک چیز دیگر است! خیلی از آدم ها اینگونه هستند. اجازه بدهید، یک وقت یک موردی، خلافی، حسنی دیدی نظرت برگشت. کاندیدا را محتمل در ذهنتان قرار بدهید. «فبشّر عبادی الذین یستمعون القول»؛ شما هنوز قول ها را نشنیده اید که!
بله بنده در ذهنم کاندیدای محتمل خیر الموجودین، با همین شرط –  دارم. باز هم می گویم خواهشا هرکسی را می خواهید حمایت کنید، مقدسش نکنید. بلایی که سر ریاست جمهوری قبلی آوردند، خود همین بچه های حزب اللهی آوردند اینقدر بزرگش کردند. مقدسش نکنید. در حد یک رئیس جمهور خیرالموجودین، یک گزینه ی محتمل در ذهنتان داشته باشید.
و اصلا شما فکر می کنید تبلیغات رک این مدلی چقدر جواب می دهد؟ جلسه ی دیروز آقای ولایتی جواب داد برای شماها؟
ببینید ما باید یک مقدار روی عقلانیت مردم کار کنیم. باید فکرها را راه بیندازیم. این که امثال بنده بیایند بگویند به این رأی بدهید، به آن ندهید که همان نگاه از بالاست که بنده با آن مخالفم.

برای مردم ارزش قائل باشیم، گرچه مردم برای ما ارزش قائل نیستند. خیلی از جوان ها، دانشجوها، دبیرستانی ها و .. وقتی می بینند نظرشان با ما مخالف است جبهه می گیرند. تخطئه می کنند : خودش را فروخت! چرا فکر می کنی هرکس با تو هم رأی نیست خودش را فروخته !؟

نکته ی دوم اینکه تأکیدی که آقا همیشه داشتند راجع به وحدت؛ خیلی وقت ها ما اگر بتوانیم کاری بکنیم که مردم اگر می خواهند به یک نقطه ای برسند، با کمترین تنش برسند. این را یک سیاست می دانم.
یکی از مشکلاتی که الان در جامعه ی مذهبی ما وجود دارد، عدم آشنایی و اشراف این ها به سیستم تبلیغات است. یعنی کلا ما تبلیغات کردن بلد نیستیم! ما سعی می کنیم با تخطئه کردن خودمان را نگه داریم.
بعضی کاندیداها 24 ساعت دارند بقیه را نقد می کنند. آقا شما بیا خودت را اثبات کن! کاندیدای ریاست جمهوری یک ساعت و نیم صحبت می کند، مبانی یکی دیگر را نقد می کند. این یعنی ما بلد نیستیم خودمان را اثبات کنیم. فکر می کنیم باید با تخطئه ی دیگران خودمان را محفوظ نگه داریم. که مردم مجبور شوند بگویند همه که بدند، پس به این رأی بدهیم! این مدل، نه مدل اسلام است، نه مدل انقلاب است، نه نظر آقاست و نه انتخاب ماست.

شما بروید آمار کارشناسی بگیرید در سایت ها، ببینید چند درصد تخطئه است، چند درصد اثبات است؟ فکر کنم حتما به نتیجه ی 95 به 5 برسید!
مطلب سومی که من شما را به تفکر دعوت می کنم، این است که رئیس جمهور باید کاریزمای ریاست جمهوری داشته باشد. باید اینکاره باشد. دو سه باری که آقا در صحنه آمدند، روی اینکاره بودن رئیس جمهور تأکید کردند.
من هم آدم خوبی هستم! هم مبانی اعتقادی ام را در هزاران ساعت صحبت گفته ام، رو است، هم زندگی و خانه ام مشخص است، هم سابقه ی جبهه و جانبازی ام. می توانم رئیس جمهور بشوم !؟ رئیس جمهوری مگر شوخی است؟؟ دنبال آدم خوب نگردید. یک بحث های فلسفی راه می اندازند فکر می کنند ما گیج می شویم. صالح مقبول یا اصلح!! اصلا این حرف ها خودش سفسطه است. اصلح کسی است که اینکاره باشد مقبولیت هم داشته باشد. جزء شرایط اصلح بودن مقبولیت هم هست.
من بروم پیرمرد نورانی ِ حجةالاسلام  ِ متقی را از یک مسجدی بیاورم و بگویم این اصلح است! ولو اینکه مقبولیت ندارد ما باید دنبال این برویم!!
جزء شرایط اصلح کاردانی است.
آقای احمدی نژاد فرماندار مملکت بوده، بعد استاندار شده، بعد شهردار شده. یک کارنامه و سابقه ی این تیپی داشته که ماها رفتیم پشت سرش دویدیم. پشیمان هم نیستیم. آن زمان ما عمل به تکلیفی کردیم که عقلانی بود. پس دیگر به چه کسی رأی می دادیم !؟ کروبی؟؟ موسوی؟؟
بعد هم ثابت کردیم که ما با آدم ها هیچ عقد اخوتی نمی بندیم. آن زمان این تشخیص بود.
پس این عقلانیت خیلی مهم است.

و این نکته را بگویم خدمتتان، اولین بار است این را مطرح می کنم، چون بنده اصولا در بحث های این مدلی ورود پیدا نمی کنم. چون احساس می کنم تنش ایجاد می شود و عقلانیت لازم برای پذیرش بعضی بحث ها نیست.
خیلی برای ما حزب اللهی ها زشت است هرکسی آمد با 4 تا شعار از ما دلربایی کند. از پشت کوه که نیامده ایم! به این سادگی باید دلربایی از شما انجام بشود. شما خودتان پای کار هستید.
نگاه کنید این علَم هایی که ما این مدت زیرش سینه زدیم، همه شان یکی یکی خوابید. تا کی می خواهیم زیر هر علَمی که خوب شعار داد سینه بزنیم؟

فکر می کنیم، هرکسی احساس کردیم 1. حرف هایش خوب است / 2. سابقه اش خوب است /  3. کارایی اش خوب است / 4. ما هم این وسط یک سری گزینه های شخصی در ذهنمان هست؛
می آییم پای کار و اثباتی کار کنیم. طرفداران کاندیداهایی که الان دارند کار می کنند هیچ کدام اثباتی کار نمی کنند. تعارف هم نداریم. فعلا همه دارند تخریبی کار  می کنند! درصد دارد، یکی بیشتر توانایی دارد، 20 درصد اثباتی کار می کند، 80 درصد تخریبی. یکی دیگر 99 درصد تخریب می کند، یک درصد اثباتش را هم فعلا دارد شعار می دهد.
اثباتی کار کردن یک هنر است. تخریب کار هرکسی است. بنابراین فعلا چون کار دست «هرکس» هاست، بیشتر دارند تخریبی کار می کنند. هنر اثباتی کار کردن؛ اینکه بیاییم گوییم برنامه ی من برای فرهنگ این است، برای ورزش این است، برای هنر این است، برای سیاست این است، برای مجموعه های فرهنگی – که یک بار هم ما را کنار هنر و ورزش جدی بگیرند! – این است. برای نظام این است، برای روابط خارجی این است.

حالا ان‌شاءالله می رسیم به آن فضا که این ها مجبور بشوند این بحث ها را بگویند. بعد آنجا انتخاب کنید. من تفاوت های خیلی محسوسی می بینم بین برخی از کاندیداهایی که بین ماها مشترکند! تعجب می کنم. فاصله ی بین برخی کسانی که ما آن ها را اصولگرا می دانیم، وحشتناک زیاد است. خب این بخاطر این است که ما حرف هایشان را گوش نداده ایم. پای صحبت بعضی هایشان که بنشینید می فهمید که طرف کاملا شوت است! یک کسی را رئیس جمهور کنیم که حداقل از ما بهتر بفهمد! کسی که من احساس کنم از من پایین تر است که به او رأی نمی دهم. چون اگر قرار بود این بتواند ریاست جمهوری کند، من هم می توانستم!
وقتی کسی را می بینید همه چیزش از شما پایین تر است که نمی توانید بگویید آدم خوبی است رئیس جمهور بشود.
و گزینه ی شخصی هم یعنی اینکه یک تشخیص شخصی هم آخر کار خواهید داشت.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید