امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی پدافند غیر عامل - قسمت بیست و یکم

13 آذر 1404 -   2:28 ب.ظ  دسته بندی: پدافند غير عامل

به نظامیان ما این آموزش را دادند که دنیا و حبّ دنیا با جهاد جمع نمی‌شود، کاش به اقتصاد دان ها و سیاسیون ما هم، این آموزش را بدهند.

یالطیف
سخنرانی‌ حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد   
موضوع: پدافند غیر عامل – قسمت بیست و یکم
1393/10/13

 

در بحث پدافند غیر عامل، ظرفیت‌ها و منابع قدرت ایران را دنبال می کردیم؛
1- باور و ایمان.
2- رهبری، ولایت مخصوصاً در شرایط بحرانی.
3- همبستگی ملی ایرانیان.

این سه گزینه را جلسه قبل خدمتتان عرض کردم.

»» گزینه بعدی:
4- موقعیت برتر جغرافیایی و نیروی انسانی.
این ها ظرفیت است، ظرفیت یعنی باید پر شود. ممکن است یک موقعیت برتر جغرافیایی داشته باشیم ولی از منابع قدرت، حُسن استفاده را نکنیم در نتیجه این موقعیت برتر جغرافیایی برای ما هیچ چیزی نداشته باشد. در حال حاضر از نظر جغرافیایی یک کشوری داریم که همیشه به طور همزمان چهار فصل را دارد یعنی شما وسط تابستان می‌توانی بروی در ارتفاعات ایران برف ببینی، دهکده ای که زیر برف است را ببینی. بنده تابستان از یک دهکده ای رد شدم، برف می‌آمد. از شاهرود به سمت آزادشهر گرگان که می‌روی، از دهکده ابر در شهریور ماه رد شدم، نم برف می‌زد. از این طرف مثلاً شما می‌توانی در فصل زمستان جایی را پیدا کنی که می‌توانی آب تنی کنی و از دریا استفاده کنی. باز هم حقیر سرا پا تقصیرِ همیشه مسافر، بهمن ماه با کولر گازی به بندرعباس رفتم یعنی اگر کولر گازی نبود شما اذیت می‌شدی.

از نظر آب و هوایی یک بحث است، پهناوری هم بحث دیگری است. امکاناتی که به ما اجازه می‌دهد از این جغرافیای برتر، استفاده اقتصادی بکنیم هم یک بحث است. منابع زمین ما هم بحث مجزایی است. تأکیداتی که مقام معظم رهبری(مد ظله) نسبت به برخی از منابع می‌کنند و مسکوت یا مغفول واقع می‌شود یک بحث جدی است! بارها ایشان تأکید کرده اند که این تأکید را هزار دانشمند هم تائید کرده اند؛ ما فی نفسه در ایران خودمان از نظر جغرافیایی منابعی داریم که چندین برابر نیاز اقتصادی کشور را از همین منابع می‌توانیم تأمین کنیم. در چین یا ژاپن می‌بینید که مثل قوطی کبریت کنار همدیگر چیده و به آسمان برده اند، چون جا ندارند! کشوری مثل ایران این همه جا دارد، استفاده نمی شود!

در فرمایشاتی اخیراً در بحث سواحل فرمودند: صدها کیلومتر ساحل آزاد آزاد داریم، همان ساحلی که اگر به آن برسیم متری چند میلیون تومان سر قفلی اش می شود. مخصوصاً در جنوب کشور اصلاً هیچ استفاده ای نمی شود. حتی یک کارخانه تسویه آب کنار این ساحل نمی گذاریم که آبش را صادر کنیم! بعد که نگاه می کنیم می بینیم یک کشور کوچک مثل امارات و عمان، اینقدر ساحل دارد، چقدر به آن می رسد! دارد از قدم به قدمش پول در می آورد! درحالیکه ما صدها کیلومتر ساحل داریم. یکی از دانشمندان می گفت: اگر تخصصم اجازه می داد و برای خودم اولویت می دانستم، می توانستم فقط با عقل فنی روزانه یک میلیون دلار از همین دریاچه خشک ارومیه درآمد کسب کنم. منتها می دانم سنم بالاست، تخصصم چیز دیگریست و وظیفه ام تدریس است. کس دیگری هم حالش را ندارد و آستینش را بزند و این کار را انجام دهد! حاضر هستم این طرح را به کسی بدهم، نمی رود!

یکی از مشکلات ما الان این است که به جای اینکه برای اقتصاد کار کنیم، دوست داریم برای اقتصاد دلالی کنیم! 
استان فارس از نظر خاک جزء خاک های نمونه جهان است. به عنوان مثال خدمتتان عرض می کنم: صد و سی و دو نوع داروی گیاهی فقط در استان فارس می روید. همان دارویی که برای یک کیلوی آن هزار و خرده ای دلار می دهیم از خارج وارد می کنیم!! دارو را از اینجا کیلویی یک دلار می خرند، کیلویی هزار دولار به ما بر می گردانند!! منابع بسیار زیاد و آدم هایی که پای کار می آیند، حاضرند کار کنند و زحمت بکشند اما خیلی کم هستند. نسلی دارد بار می آید که این نسل یاد ندارد منابع را ببیند، چه برسد برود از این منابع استفاده کند.

این نسل اصلاً یاد نگرفته غیر از خانه، محله، محیط دانشگاه، استاد و جزوه و کتابش چیز دیگری را ببیند! این نسل اصلاً یاد نگرفته راجع به رشته دانشگاهی اش تحقیق میدانی کند! همین که استادش به او می گوید برایش کافی است، تازه همین را هم کامل نمی خواند! آخر کار جزوه را از کسی می گیرد، نمره را می گیرد و بیرون می آید، بعد می گوید این چه وضعی است؟ ما تحصیلات داریم بازار کار نیست! شما راجع به شغل خودت یک تحقیقات میدانی در منابع ایران نکرده ای! حضرت آقا(حفظه الله) فرمودند: برای تحریم و رفع تحریم مذاکره می کنید، وقت می گذاریم و هزینه می کنیم، با این مخالف نیستم و انجام بدهید، اما واقعاً به داخل کشور بپردازید.

ما یک مملکت چهار دیواری که دو طرفمان کوه و آب باشد، نیستیم که بگوییم دیگر جای رشدی وجود ندارد! ما منابع بسیاری داریم که اصطلاح عامیانه اش ولِ ول است! برای چه؟ برای اینکه دانشگاه بجای اینکه روی ایران تحقیق کند، می رود تحقیقات اروپایی ها را به عنوان کیس و تحقیق به ما معرفی می کند! استاد درجه یک دانشگاه تهران را یک دفعه برایش توبیخ نامه می نویسند چون می فهمند مقالات تحقیقی ایشان دزدی بوده!! الان شما فکر کنید ده نفر از ما با هم جمع می شویم و یک ده می زنیم. هیچ پولی هم به آن صورت نداریم، در حدی که خانه را بفروشیم، پنجاه میلیون تومان دستمان باشد و برویم یک ده بزنیم. نفری پنجاه میلیون تومان خانه و ماشین و زندگیمان را می دهیم، ده می زنیم.

نمی توانیم زندگی خوب و درجه ای داشته باشیم؟! می توانیم. چرا می توانیم؟ برای اینکه منابع ول است! اگر الان ژاپن بودیم نمی توانستیم چون جا ندارند. نه آب دارد، نه جا، هر چه دارد قوطی کبریتی تقسیم شده و کنار همدیگر چیده شده است. چرا اگر ما پنجاه نفر باشیم، می توانیم از شیراز خارج شویم و در یک ده متمول زندگی کنیم؟ برای اینکه آنجا منابع آزاد، آب زیر زمین، درخت آماده و همه چیز ردیف است. در ژاپن علوفه گوسفند و گاو بسته بندی است و می فروشند! درحالیکه ما می توانیم یک مرتع پیدا کنیم، سی نسل گوسفند را به صورت مجانی پروار کنیم و بیرون بدهیم. سی نسل یعنی تا سی سال دیگر بخورد این مرتع علوفه دارد. ما به این جغرافیایی که جزء ظرفیت هاست، می گوییم.

این کلمه آزاد سازی ظرفیت ها، من جمله همین بحث منابع انسانی، باید یک روزی از شعار به عمل تبدیل بشود. یک دانشگاهی باید متولی این کار باشد، نشد چهل نفر از دانشجویان، چهل آدم، چهل خانواده باید بروند عملاً این کار را راه بیندازند و بگویند ما می توانیم. منابع آزاد بسیاری در شیراز است اما از صبح سر چهار راه ایستاده و کار گیر نمی آید! در تهران دارد دلالی می کند، در کلان شهرها به بطالت می گذراند در حالیکه خداوند تبارک و تعالی روز قیامت می گوید: شمای ایرانی بیا برو از این چینی و ژاپنی یاد بگیر، آخر این چه وضع زندگی بوده که داشته ای؟! مدام هم غُر می زدی و ناراحت بودی!

ایران برای سیصد سال دیگر از نظر ظرفیت منابع جغرافیایی، اگر حتی اطرافش را ببندند، خودش دارد بخورد، چرا این را نمی فهمیم؟! مثلاً اگر ما را تحریم کنند نمی توانیم گوشت بخوریم؟ کسی نمی تواند گوشت بخورد که مرتع ندارد. هیچ کس از این مرتع ها استفاده نمی کند! اگر تحریم کنند چه چیزی مشکل پیدا می کند؟ دقیقاً برای ما مشخص بشود. بله، قطعات ماشین های دویست میلیونیمان گیر نمی آید! خوب نخر! مگر مشکل عقلی یا مشکل عقده ای داری که ماشین دویست میلیون تومانی خریده ای؟! لازم نیست! اصلاً جاده های مملکت ما ظرفیت ماشین دویست میلیونی ندارد، می خواهی در خیابان مانور تجمل بدهی که مردم کَف کنند؟! این چه ربطی به زندگی ما دارد؟!

دقت بفرمایید؛ بعضی ها به عمد یا به جهل، ترجمه اقتصاد مقاومتی را همان جملاتی را که راجع به اقتصاد ریاضتی است، بیان می کنند! اگر یونان و اسپانیا مجبور هستند امروز اقتصاد ریاضتی را قبول کنند، برای این است که مردم، نوع زندگی و منابعشان اصلاً نمی تواند اقتصاد مقاومتی را تحمل کند و در خودش جا بدهد! اما ما ظرفیت اقتصاد مقاومتی داریم، اقتصاد مقاومتی یعنی چه؟ یعنی مقاومت کن و نخور؟ نه! اقتصاد مقاومتی یعنی ما اقتصادی داریم که می تواند در مقابل تمام تحریم های جهان مقاوت کند. چه کسی گفته نخور؟! بخور.

از این طرف تا آن طرف عربستان، با ماشین درجه یک و دویست کیلومتر سرعت بروی، شاید پنج ساعت بگذرد و یک قطره آب، یک دانه علف نبینی! مثلاً مسیر یزد، طبس خشک ترین قسمت ایران است، حضرت عباسی خشک نیست. هر جایش که نگاه می کنی درخت یا نشانه حیاط می بینی. در مسیر تابلو زده خطر شتر، گاو، یوزپلنگ! این ها دارند زندگی می کنند. شما در عربستانیا آفریقا این را دارید؟! کویرهای ما مثل کویر اتیوپی می ماند؟! پس مشکل بر سر چیست؟ مشکل بر سر قشری است که فرهنگشان شهر نشینی، آپارتمان نشینی، آسان خوری، دلالی و کار نکردن شده، و این ها کسانی هستند که آدم های خیلی خوبشان کار عقلی می کنند و بساط کار یَدی دیگر دارد جمع می شود.

پس تنبلی مانع استفاده از چیست؟ مانع استفاده از منابع است و این در جنگ نرم چگونه تعریف می شود؟ همینگونه که می بینیم، هر چیزی که در جنگ نرم تحرک ما را کم کند، تنبلی ما را زیاد می کند و چون تحرک کم می شود، تنبلی زیاد می شود. اسمش را چه می گذارند؟ اسمش را رفاه می گذارند یعنی شما بخوابی، تکیه بدهی، یک بالشت پشتت، یک بالشت زیر دستت، تلویزیون در مقابلت، این بغل هم یک میز با آجیل و میوه و… بگذاری، در ضمن شما برای اینکه کانال عوض کنی نمی خواهد تحرک داشته باشی، با کنترل از راه دور عوض کن. کنترل راه دورها را دور بیندازیم؟! نه. گرچه عده ای می گویند دور بیندازیم ولی بنده در این حد فکر نمی کنم، دارم فکر می کنم چرا ما اینقدر بی تحرک شده ایم؟! آیا اینگونه امکانات، فرهنگ بی تحرکی را جزء عرف و فرهنگ ما قرار نداده است؟! مقداری تحرک داشته باشید.

بعضی از رفاهیات جامعه مال قشر محروم است. اگر جایی مثلاً پله برقی وجود دارد، برای کسی است که نمی تواند راه برود، نه برای کسی که می تواند راه برود! شما می توانی راه بروی، راه برو. آسانسور برای کسی است که پله برایش ضرر دارد، نه کسی که پله برایش سود دارد. وقتی این تنبلی می آید به جایی می رسد که من و شما پانزده کیلومتر آن طرف تر از شهرمان خبر نداریم که چه خبر است! حتی از پانزده کیلومتری آن طرف شهرمان نرفته ایم سؤال کنیم که شما چگونه زندگی می کنید؟! مثلاً شما که در قلات یا گویم داری زندگی می کنی، اثرات تحریم بر زندگی شما چطور است؟

اگر این را وسط زندگی شیراز در بلوار پاسداران بپرسی، بیست دقیقه برایت توضیح می دهد. اما او می گوید تحریم چه؟! اینکه تحریم کرده اند در گوشت، کره، حمل و نقلت تأثیر گذاشته؟ الان مشکلت چیست؟ مقداری که با تکنولوژی فاصله می گیریم، به منابع نزدیک می شویم. تکنولوژی چه کار می کند؟ تکنولوژی منابع را مغفول نگه می دارد و نمی گذارد بفهمیم، بعد ما فکر می کنیم قدرت در تکنیک است، درحالیکه قدرت در منابع است. کشور ما یکی از باد خیزترین کشورهای جهان است. کشور ما در جهان، رتبه اول در آب های بلا استفاده دارد یعنی در جهان اگر پانصد لیتر آب یک جا باشد، یک بادی، برقی، چیزی از آن می گیرند اما، ما نه! میلیاردها لیتر آب آزاد آزاد است!

کشور ما جزء معدود کشورهای جهان است که میزان انرژی ای که از خورشید می گیرد، خیلی زیاد است. حالا مدام ژاپن را بر سر ما بزنید! کشور ژاپن یک تیر چراغ برقش را از برق استفاده نمی کند، از خورشید استفاده می کند. می گوید این تیر چراغ برق صبح تا شب در خیابان بیکار افتاده، بیخود کرده که بیکار است! باید صبح تا شب انرژی خورشید را بگیرد، شب تا صبح بیرون بدهد. از شیراز تا تهران فقط تعداد لامپ ها را بشمار، برای تلویزیونی که اینقدر می گوید: لامپ اضافه خاموش! یک لامپ اضافه خاموش هم، به اداره برق بگو! اصلاً این همه لامپ از شیراز تا تهران لازم است؟ اگر لازم است نمی توانید کاری کنید که از برق مملکت نرود؟

منابع یعنی هزار کیلومتر راه شیراز تا تهران خورشید دارد بیخود می تابد، برق جاده مان را از این بگیریم. همه ی این ها به دانشگاه برمی گردد. می دانید که دانشگاه ما چون کلاً دانشگاه به درد نخوری است، دانشگاه ما غیر از برخی رشته های کاربردی که مجبورند به درد بُخور باشند، بقیه کلاً به درد نخور هستند یعنی دانشگاه به ما علومی را یاد می دهد که این علوم نتواند در جهت پیشرفت مملکت ما، از نظر انسانی و صنعتی کمک کند! دانشگاه ما هیچ ربطی به صنعت، اقتصاد، ورزش و هنر ما ندارد! بهترین ورزشکاران، هنرمندان، صنعتگران و بهترین ها در زمینه های دیگر، فارغ التحصیلان دانشگاه ها نیستند! دانشجویان ما بی هنرترین دانشجویان کره زمین هستند.

حتی برای لازمه ی خودش هم تحقیق نمی کند! اصلاً برایش مهم نیست اینکه استاد می گوید درست است یا غلط، غربی گفته یا شرقی. فقط نمره را بگیریم! اینکه الان دارم می گویم افاده ی عموم می کند. بله، ممکن است خواصی هم باشد. در کل المپیادی ها، نخبگان و خروجی تیزهوشان که نگاه کنیم یک آدم به درد بخور برای جمهوری اسلامی ایران پیدا نمی کنید، چون علم غرب را یاد گرفته، به درد خود غربی ها می خورد و روحیه اش هم همینطوری شده است.

از دبیرستان که به تیزهوشان رفت، سکولارش کردند! اول دبیرستان نمی دانست سکولار با سین است یا با صاد، از تیزهوشان که بیرون آمد، لیبرال سکولار وارد دانشگاه شد! این هم تیزهوشان مملکت ما یعنی نخبه ها را جمع می کنند، سکولار ضد ملیت، ضد ایرانی و ضد دین بیرون می دهند. درس های غربی را یاد بگیر، بیرون بیا، به درد هیچ کار مملکتت نخور، فقط بنشین و بگو نمی شود در ایران کار کرد! خیلی عجیب است که می گوید نمی شود در ایران کار کرد! چهارساعت است داریم توضیح می دهیم که این همه منابع انسانی در ایران است، آن وقت طرف رفته لیسانس و دکترا گرفته که به من بگوید در ایران نمی شود کار کرد!

کشاورز می تواند، بقّال می تواند، چقّال می تواند، فارغ التحصیل دانشگاه جمهوری اسلامی ایران می گوید: نمی شود در ایران کار کرد! “آی کی یو” پایین که در کنکور قبول نشده دارد کار می کند، در صنعت دارد پله پله بالا می رود، انرژی هسته ای را دارد می چرخاند، به صنایع نظامی هم می رسیم که دارد کار می کند. آقا که نخبه تیزهوشان ما و از بهترین دانشگاه ها و صنعتی شریف و دانشگاه تهران و دانشگاه شیراز بوده، می گوید نمی شود کار کرد! برای دانشگاه علوم پزشکی شیراز از سی کشور جهان با پایین ترین قیمت مخصوصاً نسبت به کشورهای خلیج فارس، دارند مریض می گیرند و با بالاترین تخصص، اعمال جراحی انجام می دهند که هیچ جای جهان نمی شود انجام داد، اینجا می شود، در صنعت و برق و الکترونیک نمی شود؟!

در خیلی چیزهای دیگر مثل رشته های انسانی نمی شود؟ در کشاورزی نمی شود؟ چگونه در ایران نمی شود اما در کشورهای دیگر می شود؟! باز هم عرض می کنم؛ دانشگاه مشکل دارد. اگر می بینید ظرفیت های منابع انسانی ما در کشور ما، بلا استفاده می ماند، این فقط به بی عرضگی دانشگاه، بی تعهدی و غرب زدگی اساتید دانشگاه و منفعل بودن اعضای دانشگاه ما بر می گردد.

همه را می گویید؟؟ همه نباشند، آن درصد کمی که می گویید اینگونه نیستند، هیچ سودی برای دانشگاه ما ندارند! عموم اینطوری است، عموم اساتید دانشگاه ما سکولار و لائیک هستند، عموم اساتید دانشگاه ما عِرق ملی ندارند. فردا طومار بنویسید و اعتراض کنید، ندارند، اگر داشتند این خروجی دانشگاه ما نبود! اگر داشتند مثل رشته پزشکی می شدند، اگر داشتند مثل رشته های کاربردی می شدند. هر رشته ای خروجی خوبی ندارد، مشکل اساتید دانشگاه است. مشکل اساتید دانشگاه کجاست؟ مشکل اساتید دانشگاه از دانشگاهی است که می رفتند، مشکل دانشگاهی که می رفتند کجاست؟ مشکل از دبیرستان تیزهوشانی است که نخبه های ما را جمع کرد، منفعل، غرب زده و سکولار بار آورد!! دو معلم پرورشی و دو نفر آدم مؤمن هم در مدرسه تیزهوشان برای دلخوشی ما گذاشتند. سیستم، سیستم سکولار است!

مشکل از این است که ما نخبه هایمان را دست مدارس غرب زده می دهیم. مشکل از شمایی است که نخبه هایتان را دست این ها می دهید که اینگونه بار بیاورند. هیچ کسی هم در آموزش و پرورش جوابگو نیست! همه می دانند این مدارس چه چیزی بیرون می دهند، هیچ کسی هم جوابگو نیست! این مدل اداره کردن تیزهوشان و این کتاب های درسی، با سیاست های جبهه فرهنگی انقلاب، جمهوری اسلامی و ملی گرایی نمی خواند! صد نفر باید کار کنند تا این نخبه را از دست افکار این ها نجات بدهند. صد نفر آدم باید تلاش کنیم، تا از هشتصد نخبه بتوانیم دو نفر آن را نجات بدهیم و وصل کنیم که به درد مملکت بخورد.

این حرف هایی که من دارم می زنیم اصلاً جدید نیست، ده سال پیش شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت، هشت سال پیش آقای رحیم پور ازغدی داد زد و گفت: آمده ام این کار را انجام بدهم، هر چه داد زد، نتوانست، دو سال پیش استفاء داد! پنج سال پیش حوزه اطلاعیه داد، چهار سال پیش شبکه چهار ساعت سه و نیم نصف شب، برای جغدها برنامه ای پخش کرد که در آن برنامه توضیح می داد سیستم اصلی ما در بحث جمع آوری نخبگان از همه قشرهای مملکت و تبدیلشان به سکولار منفعلِ ضد ایرانیِ حتی ملی گرا هم، نباشند مشکل اصلی این است.

همه داریم می گوییم، مثل همین سمینار مبارزه با فساد که همه جمع شدند، بیانیه مقام معظم رهبری(مد ظله) برای کنگره مبارزه با فساد فوق العاده بود. یک عده باید از غصه بمیرند! فرمودند: نفس همایش ها که خیلی خوب است ولی مگر نمی دانید فساد هست، مگر نمی دانید که باید مبارزه کرد؟ این همایش ها چه دردی را درمان می کند؟! بروید مبارزه کنید. مگر سران سه قوه اختیارات ندارند؟! مدام همایش می گیرند؛ مرگ بر فساد! مدام همایش می گیرند؛ علم سکولار! مدام همایش می گیرند؛ انفعال در مقابل غرب! مدام همایش می گیرند؛ داروینیسم در کتاب های دانشگاهی ما از صفر تا صد را گرفته! بالاخره باید یکی تغییراتی ایجاد کند.

شورای عالی انقلاب فرهنگی مدام جلسه می گیرند، در این بیست سال چه کار کرده اید؟! بعد می گوید: فرار مغزها! مغزی که غربی بار آورده ای معلوم است که فرار می کند، نمی تواد در ایران کار کند. مغزی که از نظر علمی خودش را منفعل می داند، معلوم است در ایران دکترا هم بشود، فقط می تواند مقاله های غربی را ترجمه و به این افتخار کند که چهار اسم خارجی بلد است! نه در هواپیما سازی و علوم فضایی، حتی در علوم انسانی و روانشناسی جرأت نمی کند سر کلاس دانشگاه بگوید اسلام راجع به روانشناسی نظریه یا بحث دارد! در علوم اجتماعی، جامعه شناسی، تاریخ و تاریخ تمدن، جغرافیای طبیعی و مدیریت منابع انسانی استاد دانشگاه در این فضای سکولار جرأت نمی کند اسم دین را بیاورد!

بعد چه می شود؟
 نتیجه اش این است که دانشجو فکر می کند اصلاً حوزه با علم بیگانه است! اصلاً تعجب می کند که یک حوزوی، یک کلمه انگلیسی می گوید، فکر می کند طرف سی ساعت تمرین کرده تا توانسته کلمه انگلیسی را بگوید! نمی داند یک عده در حوزه داریم که علوم غربی را تا آخرش شسته و رُفته، و کنار گذاشته اند! حداقل در علوم انسانی تا آخرش را برایت در می آورند. مقداری انسان آشنایی داشته باشد. در بحثی به یک نفر گفتم به نظر شما مطلبی که می گویی، درست است؟ گفت: بله. گفتم: چرا؟ گفت: چون دکتر “ویکی پدیا” گفته! در اینترنت سرچ کرده و “ویکی پدیا” برایش باز شده، فکر کرده دکتر است! اسم خارجی دارد قبول می کند، دکتر را هم خودش اضافه می کند!! مطلب را که سرچ کرده، دیده نوشته نقل از “ویکی پدیا”، گفته پس حتماً برای خودش یک دکتری است! گفتم پس از این به بعد من هم، اسمم را عوض می کنم و می گذارم “ویک انجویا”، تا قبول کنی!! چقدر آدم منفعل؟!

در بحث توانمندی نیروی انسانی کم نداریم و این مسئله را همه می دانیم، ضمن اینکه نیروی انسانی متعهد، شاید کم داشته باشیم، و همچنین نیروی انسانی به نسبت ظرفیت مملکت، کم داریم. اینکه حضرت آقا(حفظه الله) می فرمایند: این مملکت صد و پنجاه میلیون نفر را می تواند سرویس بدهد، این کارشناسی است. یعنی الان هفتاد میلیون هستیم، هشتاد میلیون دیگرش را دست شما می بوسد، نسبت به این ظرفیت هشتاد میلیون کم داریم. نسبت به این فرهنگ، سی میلیون هم زیادی داریم یعنی این فرهنگ پنجاه میلیون را نمی تواند جوابگو باشد ولی به نسبت ظرفیت مملکت می توانیم صد و پنجاه میلیون داشته باشیم. با وجود اینکه هنوز ظرفیت را گسترش نداده ایم و زیر زمین نرفته ایم، هنوز خیلی به آسمان و به عمق دریا نرفته ایم. هنوز خیلی بر روی کوه کار نکرده ایم، در زمین آماده و کاملا به درد بخور، فعلا صد و پنجاه میلیون جا داریم.

باز ژاپن رابر سرمان بکوبیم! “توکیو” چقدر جمعیت دارد؟ هیجده میلیون. آب از آب تکان نمی خورد، نه جا دارند، نه هیچ چیزی، تنگِ تنگ کنار همدیگرند!

5- توانمندی نظامی:
دیدید گفتم می توانیم؟! گفتم اگر ما می خواستیم، می توانستیم. نظامیان ما قبل از اینکه دنبال توانمندی، تعهد، عدم انفعال بروند، ایرانی بودن و مسلمان بودن را در هشت سال جنگی که امام(ره) فرمودند نعمت است، آموختند و امروزشان این است؛ و اگر امروزه سومین یا چهارمین قدرت نظامی جهانیانیم، شک نکنید در آینده نزدیک ما بالاتر از این حرف ها هستیم.

الان که خودِ غربی ها می گویند چهارمین قدرت برتر نظامی جهان هستید، روی تعداد تانک و توپ و … حساب کرده اند. یعنی روی توانمندی نظامی ما حساب کرده اند، نه توانمندی نظامیان ما. اگر روزی شاخ به شاخ شویم، خواهند فهمید غیر از اینکه نظام و نظامی‌گری ما توانمند است، نظامیانی داریم که قورتشان می‌دهند. داعش گفته بهمن ماه برنامه داریم که به ایران  حمله کنیم و قرار است ما در خدمتشان باشیم. یکی از دلایلی که آمریکا یکی در میان به داعش اسلحه می رساند همین است. ظاهراً آن ها را راضی کرده که بیخیال این قسمت بشوید و به سمت ایران بروید.

حاج قاسم سلیمانی این حرف داعش را شنیده و جواب داده بودند که تا الان لباس نظامی نپوشیده ام، فعلاً بدون لباس نظامی حضور داریم، اگر بخواهند از این فکرها کنند، کاری می کنیم که در عراق گِل ها را گاز بزنند. این ها چه فکری کرده اند!؟!!

غرب می‌تواند آمار توانمندی نظامی ما را بدهد اما برای توانمندی نظامیان ما باید سراغ آن ها بیایند تا بفهمند یک مَن ماست چقدر کره دارد!! حتی غیرنظامیان ما یعنی بعداً توانمندی‌های بچه بسیجی‌های 16 – 17 ساله ما که در خیابان ها رژه می روند را، باید بچشند. یک جاهایی را خیلی خوب، در راستای آرمان های انقلاب اسلامی، مسیر حضرت امام(ره)، رهبری و تحت نظارت مستقیم ولایت به عنوان نظامی‌گری، جلو رفته ایم. الان می توانند مسائل نظامی ما را تحریم بکنند؟! الان می توانند کاری کنند؟!

الان توانمندی‌های نظامیان و نخبگان نظامی ما که از زمان جنگ یاد گرفته اند، ایرانی و مسلمان بار بیایند را می توانند کاری بکنند؟! الان یکی از سردارهای ما را می توانند جمع کنند؟! یک جا ما منفعل نبوده ایم، چرا؟! چون جنگ داشته ایم. یک جا توکل داشته ایم. یک جا توانمندی هایمان اسلامی ـ ایرانی بود. یک جا روی پای خودمان ایستاده ایم. یک جا خودمان کار و فکر کرده ایم.

در عملیات بدر یادم نمی رود، عراق تانک جدید آورده بود، آرپی چی می خورد، یک حالت آیرودینامیکی به برجک تانک داده بودند، آرپی چی که می خورد کمانه می کرد، آرپی چی گیر نمی کرد. می گفتند: توانمندی جدید، تحریم، بدبخت شدیم، بیچاره شدیم! نشستیم فکر کردیم، دیدیم خیلی راحت است، چفیه را در می آوردیم، تکه تکه می کردیم، با یک تکه چفیه سر آرپی چی را می بستیم، میزان تماسش را بالا می برد، آرپی چی که می خواست گیر کند، چفیه به لبه برجک تانک می خورد، گیر نمی کرد، همانجا منفجر می شد. این ها فکر می کردند ما توانمندی جدیدی گیر آورده ایم! اسمش توانمندی چفیه به علاوه آرپی چی است.

بیست سال است که جنگ تمام شده، شما از توانمندی های نظامیان ما خبر ندارید! حالا تشریف بیاورید!!
 توانمندی های نظامیان ما به دو دلیل اینگونه شد:
1- روی پای خودش ایستاد.
2- یاد گرفت در زمین خودش بازی نکند.

حرف جلسه قبل را یادتان باشد، آقا امیرالمؤمنین(ع) در نهچ البلاغه می فرمایند: خار و ذلیل، پست، بدبخت و شکست خورده،(دو صفت را آقا(ع) گفته اند، چند صفت را بنده برای شرح اضافه می کنم)، ملتی است که در داخل خاک خودش با دشمنش بجنگد.

بعد از جنگ یاد گرفته ایم که اگر خواستیم بجنگیم، داخل سر جای خودش. ما باید تشکیلاتی داشته باشیم که با دشمن در مرزهای خودش بجنگیم. بعد از بیست سال به اینجا رسیده ایم که یک عده نظامی در خارج از مرزهای ما، سایه‌شان حضور دارد و دشمن جرأت نمی‌کند به مرز نزدیک بشود!

پیغام می دهند که اگر زمانی از سمت خوزستان، کردستان و بلوچستانی، پای یک نظامی وارد شد و از مرز گذشت، اصلاً مطمئن نباش در واشنگتن و در کنار دستت هیچ اتفاقی نیفتد! یاد گرفته ایم و ملت خودمان را توجیه کرده ایم که اگر ما در خط اول مقدمِ مبارزه با اسرائیل یعنی لبنان و سوریه حضور داریم، شعورش را داشته باش و بفهم که برای دفاع از مرز خودمان است، نه برای دفاع از مرز آن ها. آمریکا را ببینید، پایگاه های نظامی اش در کشورهای دیگر است، نه کشور خودش! در زمین خودش نمی جنگد.

گفتیم اینکه داد می زنند، نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران؛
» اولاً: چون داعش گفته بهمن می آیم، این دوستانی که می گفتند نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران، لطفاً زود تشریف بیاورند چون دارند می آیند، مرز منتظر فداییان ایران است.
» ثانیاً: وقتی می توانی جانت را فدای ایران کنی که تشخیص بدهی باید در غزه و لبنان با اسرائیل بجنگی.
جانت فدای ایران، خب بیا برو. حالا اگر یک وقتی خدای نکرده به مرزهای ما تعرض شد، ببینید چه کسی می رود؟!! آن هایی که می گفتند هم غزه، هم لبنان یا آن هایی که می گفتند نه غزه، نه لبنان؟!! برو برادر، ما منتظریم. البته کلاً قیافه این جماعت به کارهای خشن نمی‌خورد، چون برایشان دشوار است، ما هم راضی نیستیم دوستان به دشواری بیفتند! ولی خدایی چه کسی می آید پای کار ایران بایستد؟! کسی که امروز برای تحریم ها داد می زند، همانی است که داد می زد نه غزه، نه لبنان!

داد می زد که باید تحریم ها را بردارید، داریم بیچاره می شویم. چرا؟! چون عادت کرده همیشه در زمین خودش با دشمن بازی کند. حضرت آقا(حفظه الله) فرمودند: وِل کنید، مذاکرات را هم انجام بدهید اما خدایی ما می‌توانیم روی پای خودمان بایستیم و امروز می بینیم که چقدر مهم است قدردان باشیم.

این سه بزرگوار در جایی که هیچ ربطی به استان فارس ندارد، به شهادت رسیده اند. در درگیری با اشرار استان فارس نیست، بچه شیرازی، دارد آنجا می جنگد. اگر امروز آرام راه می روی و اینجا قشنگ سینه می زنی، بخاطر این هایی است که خانواده ها و تشکیلاتشان را رها کرده اند و در اضطراب، آن طرف در سراوان مواظبند کسی از مرز رد نشود که ممکن باشد به سمت شیراز بیاید! این مهم است. چقدر دشمن تلاش می‌کرد؟ می گفتند اینجا خوزستان است، بگذارید عرب ها خودشان جلوی عرب ها بایستند! گفتیم این شعار دارد فریبتان می دهد! اوایلی که داعش به عراق حمله کرده بود می گفتند مشکل، مشکل اهل سنت است چرا شیعیان باید جان بدهند!؟ این شعار برای این بود که این ها تا لب مرز شیعه بیایند و آزادانه آنجا بایستند. می گفتیم عراق، عراق است. شیعه، سنی، کرد، بلوچ ندارد، مملکت است و باید از آن دفاع کرد.

الان بچه های شیراز در سوریه، سیستان، عراق و سامرا چه کار می کنند؟ چه ربطی به شیراز دارد؟! آقا چرا نمی فهمی؟! توانمندی نظامی وقتی است که شما این فرهنگ را جا بیندازی که نباید در مملکت خودت با دشمن مبارزه کنی. چه مبارزه اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و علمی. باید مرزها را گسترش بدهیم. می دانید الان چند نفر از بچه های ایران و شیراز و… جاهایی هستند که فکرش را نمی کنید و برای امنیت امروز کوچه و دانشگاه شما سینه سپر کرده اند؟! که شما مثل آدم درس بخوانی، به درد مملکتت بخوری.

و این سیم اتصال شهادت که قطع نشد، حضرت آقا(حفظه الله) فرمودند: آه باید از جنس نیاز باشد، سیم قطع نمی شود. به نظامیان ما این آموزش را دادند که دنیا و حبّ دنیا با جهاد جمع نمی‌شود، کاش به اقتصاد دان ها و سیاسیون ما هم، این آموزش را بدهند.

کسی که در سپاه، ارتش و نیروی نظامی اسم نوشت و انگشت زد یعنی من قرار است جان فدا باشم. بارها خدمتتان عرض کرده ام که شهادت در نوجوانی و جوانی خیلی سعادت است اما در این سن و سال یعنی بریدن از دنیایی که چشیده ای، خیلی خیلی ارزشمند است.

زن و بچه و تشکیلات را رها کنی و به آن طرف مملکت  بروی، این ها خیالشان راحت است که هیچ خبری نیست ولی یک دفعه خبر شهادتت آورده می شود، خیلی ارزشمند است. جوان، نوجوان بریدنش کاری ندارد! بچه، زن، مقام، شأن و دنیای چشیده، مزه دنیا به کام دل مزه کرده، بِکَنی در سرما و گرما به آن طرف مملکت بروی، بعد هم با این نحوه به شهادت برسی! و اینجاست که آدم می فهمد امام(ره) چه فرمودند؛ هر چه می کشیم از منیّت و حبّ دنیاست. یاد بگیریم در اقتصاد و سیاست هم بدون حبّ دنیا باشیم.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید