امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی انسان شناسی - قسمت ششم

13 آذر 1404 -   3:27 ب.ظ  دسته بندی: انسان شناسي

امروزه در جهان بزرگترین ظلم و توهین را به جنس زن، مدافعان حقوق زن یا فمنیست ها دارند میکنند. به زن میگویند تو اصلاً به درد نمیخوری، چرا؟ چون نمیتوانی مثل مرد باشی! پشت پرده فمنیست این است که مرد یک موجود برتری است که ما باید به مرد برسیم!

یالطیف
سخنرانی‌ حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع: انسان شناسی – قسمت ششم
1393/12/2

 

در بحث خلقت انسان بودیم و راجع به ذات انسان صحبت کردیم. این جلسه به خلقت زن رسید که ببینیم این تفکری که میگوید زن اجوف و حاشیه است، آیا این تفکر اسلامی، دینی و مکتبی است یا نه. در خلقت اول مرد خلق شد یعنی حضرت آدم(سلام‌الله‌علیه ‌و علی نبیّنا) و بعد از مدتی زن خلق شد. برخی به اشتباه میگویند که از دنده ی چپ مرد، زن خلق شد. این بحث منشاء قوی روایی ندارد و اینکه میگویند یک دنده ی زن ها کمتر است، مال جشمشان است نه اینکه بگویند یک دنده از چپ مرد برداشتند و زن را خلق کردند. اصلاً این با خود خلقت جور در نمی آید چون بحث خلقت از خاک و به صورت بوده است.

– آیه 21 سوره روم بحث ما را آغاز میکند:
و خداوند همسرانی از جنس شما برای شما آفرید تا در کنار آن ها آرامش یابید و در بین شما خداوند مودت و رحمت را جایگزین کرد. از این آیه سوره روم بعضی این نتیجه را میگیرند که اصل خلقت انسان، خلقت مرد است و زن برای آرامش مرد آفریده شده. از این آیه میشود یک برداشت ظاهری این مدلی کرد یعنی در حقیقت انسان یعنی مرد، وظیفه خدا بر دوش مرد و خلیفة الله مرد است. برای همراهی کردن مرد در امر خلیفة الهی، برای همراهی کردن مرد در امور چرخاندن دنیا، خداوند زن را برای آرامش مرد که بتواند بهتر کارهایش را بکند، خلق کرد. یعنی در حقیقت طبق برداشتی که بعضی از مفسرین از این آیه دارند، زن طُفیلی مرد میشود. ما یک بررسی بکنیم ببینیم ظاهر آیه این را میرساند یا نه.

+ نگاه اول؛ “خَلَقْناکُم ازواجا”، اصلاً کُم یعنی شما دو نفر، شما چند نفر، ازواج هم جمع زوج است. اینکه برخی این برداشت ظاهری را میکنند که مخاطب مرد است یعنی به مرد میگوید زن را برای تو خلق کرده ایم، این خودش جای بحث دارد، چرا همچنین برداشتی کرده اند؟!

“خَلَقْناکُم ازواجا”، شما را زوج خلق کرده ایم، بعد به زوجین خطاب میکند که برای شما، زوجتان مایه آرامش باشد. حال زوجه اگر مرد است، مقصود قرآن زنش است و اگر زن، مقصود قرآن مردش است. یعنی اصلاً اینجا نیامده بگوید ما مرد را خلق کرده ایم و بعد زن را که مایه آرامش مرد باشد، میگوید: “خَلَقْناکُم ازواجا”، ما زوج را خلق کرده ایم. که چه اتفاقی بیفتد؟ که این زوجین در آرامش مکمل هم باشند. این نگاه اول که نگاه لغتی است.

+ نگاه دوم؛ این آیه اشاره به مکمل بودن دارد یعنی میگوید: ما مودت و رحمت را در این تکامل و در این تکمیل شدن قرار داده ایم یعنی وقتی یک زن و مرد کنار یکدیگر قرار میگیرند، در این حالت آرامش، مودت و رحمتِ خداوند باعث میشود که این دو بتوانند یک ساختمانی از زندگی را بسازند. یک قسمت از وظایف به عهده زن است برای اینکه این مودت و محبت حاکم باشد، یک قسمتش هم به عهده مرد است. این نگاه دوم به آیه بود.

+ نگاه سوم؛ 
آیه رسماً آرامش را دو طرفه میکند، یعنی نمیگوید زن را خلق کرده ایم که مایه آرامش مرد بشود و اینکه زن بیخود میکند توقع داشته باشد، فقط باید مایه آرامش مرد باشد! مرد مایه آرامشش بود یا نبود، زیاد مهم نیست! خداوند مرد را خلق کرده تا کارهایش را انجام بدهد و خلیفة الله باشد، زن هم باعث آرامش مرد بشود، مرد هیچ وظیفه ای ندارد!! در حالیکه متن و ظاهر آیه رسماً میگوید: نه، شما مایه آرامش هم باشید، یعنی زوجین مایه آرامش همدیگر باشند. اصلاً هم مشخص نکرده ایم که مخاطب ما مرد است یا زن، داریم به هر دو میگوییم.

ـ نکته بعدی اینکه اگر زن اینجا موضوعیت نداشت و فقط حاشیه بود، دو گروهی که تعداد کمی هم در این دو گروه نیستند، میتوانیم مثال بزنیم که با این آیه اگر آن معنا را منظور داشته باشیم، جور در نمی آید. این دو گروه، گروه مجردها هستند، یعنی کسانی که شوهر اختیار نکرده یا زن نگرفته اند. و در این حالت هم مُرده اند یا زن و شوهر گرفته اند اما مایه آرامشِ هم، نبوده اند. اشتباه کرده و ازدواج کرده اند. آیا این دو گروه دیگر از دایره تکالیف انسانیت خارج میشوند؟! یعنی اگر زن یا مردی نتوانست ازدواج کند، این ها به تنهایی اصلاً موضوعیت ندارند!

یک خانواده میتواند یک انسان را معرفی کند یا نه، اگر خانم و آقایی ازدواج نکرد یا نتوانست ازدواج کند یا ازدواج کردند و مثل سگ و گربه سی سال دعوا کردند، این ها مایه آرامش نبودند، پس انسان هم نیستند؟! ما مثال های خیلی زیادی داریم که وابستگی به این قضیه پیدا نکردند یعنی زن آسیه شده، همسرش هم فرعون بوده یا مرد لوط شده، همسرش هم که همسر لوط بوده! یعنی زن و مرد هیچ کمکی برای خدایی شدن به همدیگر نکرده اند بماند، به شدت هم، برای هم سد شده اند اما آسیه، آسیه شده، لوط هم، لوط شده.

امام حسن مجتبی(علیه‌السّلام) بوده، زنش هم بوده. امام جواد(علیه‌السّلام) بوده زنش هم بوده. از چهارده معصوم ما یک نفر یعنی امام زمان(عج) ازدواج نکرده، شد سیزده، دو نفر از سیزده زن و شوهر مشکل ارتباطی داشته اند. دقت کنید در سیزده معصوم ما دو ازدواج مشکل داشته، شما ببینید در مردم عادی چند درصد ازدواج ها مشکل دارد؟ نمیتوانند با همدیگر بسازند، به درد همدیگر نمیخورند، طلاق عاطفی دارند و همدیگر را تحمل میکنند. این ها به تنهایی نمیتوانند به خدا برسند؟ چون مرد بد است، زن نمیتواند به خدا برسد؟! چون بال دیگری برای پرواز ندارد یا چون زن بد است، مرد نمیتواند؟ یا نه اصلاً زن و مرد خوب هستند، میرسیم به اینکه زن و مرد خوب هستند اما نمیتوانند با همدیگر به خدا برسند.

بنابراین به این نتیجه میرسیم که اصلاً بحث زوجین و زن بحث فرعی نیست، زن به تنهایی بنده خداست، مرد هم به تنهایی بنده خداست. اگر دو بنده ی خدا کنار همدیگر به درد هم بخورند، درصدی از جامعه میشود که در معصومین ما، دو معصوم مشکل داشتند. اتفاقاً خدا این دو نفر را رسماً به عنوان شاهد برای ما گذاشته که ببین امام مجتبی(علیه‌السّلام) نتوانست زنش را به خدا برساند، امام جواد(علیه‌السّلام) هم نتوانست. آسیه را هم به عنوان شاهد گذاشته که فرعون نتوانست آسیه را خراب کند.

زن امروز جامعه ما، ضعیف است مگر اینکه شوهر خوبی داشته باشد. این زن، به دین شوهرش است و ضعف امروز زنان جامعه ما اصلاً ربطی به خلقت ندارد. نمیشود اسم آورد اما چند زن موفق در تاریخ انقلاب داریم که به شدت مردانشان زن ذلیل هستند! بعد که نگاه میکنی میبنی این مرد خدمت گذار زن است. زن فی نفسه موجودیست که میتواند به خدا برسد و بزرگ بشود. زنان امروز جامعه ما به دلایل بسیار زیادی که هیچ کدامش عقلانی نیست، نود درصدشان بستگی دارد شوهر چه کسی باشد! شوهر مسلمان حزب اللهی، این هم مسلمان حزب الهی است. شوهر اصول گرا، این هم اصول گراست. شوهر اصلاح طلب، این هم اصلاح طلب است. شوهر مارکسیست، این مارکسیست میشود. شوهر کمونیست، این هم کمونیست میشود.

این ضعف امروز زنان جامعه است که امثال ما راجع به کار فرهنگی و غیره داریم کرکره ی قسمت خواهرهان را پایین میکشیم، اصلاً روی این ها کار کردن فایده ندارد و ما باید مردهای جامعه را بسازیم! درحالیکه امام(ره) فرمودند: اصل دین این است که اگر مردی به معراج میرسد، از دامن زن است. چه بر سر زنان امروز جامعه ما آمده که داریم رهایشان میکنیم تا شوهر خوب پیدا کنیم، این خودش به تنهایی نمیتواند! فردا به پسری دل میبندد، کلاً دل و دین و دنیا و آخرت و عقبیˈ، برزخ و قیامت و شهدا، هر چه این پسر بگوید. این چقدر ضعف بزرگی برای جامعه امروز ماست؟! چرا زنان ما به اینجا رسیده اند؟!

تاریخ گواهی میدهد زن باید اینجوری باشد؟ نه. انقلاب گواهی میدهد؟ نه. صحبت های ائمه گواهی میدهد؟ نه. قرآن و نهج البلاغه میگوید؟ نه. بزرگان تاریخ انقلاب میگویند؟ نه. چه شده که زن اینجوری شده است؟! پس میبینیم هستند کسانی که یا ازدواج نکرده اند یا ازدواج کرده اند و ازدواج موفقی نبوده اما توانسته اند به خدا برسند. حتی شوخی این قضیه را که پشت سر هر مرد موفقی، حتماً یک زن خوبی است که نتوانسته جلو موفقیت اش را بگیرد. یعنی یک جاهایی خیلی از مردان موفق زنشان کمکشان نکرده، خیلی از زنان موفق هم مردشان کمکشان نکرده است. خیلی از زنان موفق نتوانسته اند مردشان را موفق کنند، و خیلی از مردان موفق هم نتوانسته اند زنشان را موفق کنند.

درصد اینکه این دو بال زن و شوهر، مثل هم بزنند، بالا بروند و به جایی برسند در تاریخ میتوانی بشماری، اینقدر کم است که میتوانی بشماری. یک خانواده هم زن موفق است، هم مرد. هم زن ولی خدا است، هم مرد ولی خدا. هم زن عالم است، هم مرد. این برای چیست؟ برای اینکه زنان و مردان جامعه ما وابسته ی به همدیگر شده اند و این وابستگی دارد کار را خراب میکند. بعضی از زنان جامعه ما چون مورد مناسبی برای ازدواج پیدا نمیکنند، از خدا میبُرند و برخی از مردان جامعه ما!

چرا؟ چون فکر میکند با شوهر خوب میتواند به خدا برسد و این مرد هم فکر میکند با زن خوب به خدا میرسد. دقیقاً این مشکل بزرگ است و برخی از مردم ما فکر میکنند که اگر ازدواج خوب و موفقی نداشته اند دیگر نمیتوانند به خدا برسند! عزیز من اگر ازدواج موفقی نداشته ای یعنی دنیا را نداری، حداقل آخرتت را بچسب. دنیا را نداشته ای، قسمتت نبوده که دنیا را داشته باشی. خیلی از دخترهای جامعه ما در حسرت یک زندگی آرمانی با یک ولی خدایی به سر میبرند که نه این ولی خدا گیر می آید و نه اگر با این ازدواج کند، زندگی آرمانی میشود.

اصلاً آدمی که میخواهد انگلی به معرفت و معنویت برسد یعنی دنبال یک میزبان است تا در بدن میزبان رشد معنوی داشته باشد، این آدم به پیغمبر هم برسد، زن لوط میشود. اصلاً معنویت انگلی نداریم. معنویت فی نفسه است، هر انسانی با همین گوشت و پوست و استخوان و همین سلول ها قابلیت این را دارد که به تنهایی و در بالاترین قله های اجتماعی قرار بگیرد. ازدواج موفق بود، بود، نبود، نبود. شوهر و زن بودند، بودند، نبودند هم نبودند. این انسان قابلیتش را دارد، فقط مشکل چیست؟ مشکل ضعفی است که دارند به جامعه ما غالب میکنند.

در یکی از سمینارهای زنان گفتم، اینقدر کلمه عشق و محبت و عاطفه را نزد زنان تابو و بزرگ کرده اند که گمان میکنند بدون عاطفه و محبت نمیتوانند حتی بنده خدا باشند! یعنی بندگی خدایش وابسته به محبت زمینی اش است. اگر محبت زمینی نباشد، نمیتواند نماز بخواند! برای چه؟ برای اینکه هر چه سریال است دارد همین را میگوید. هر چه معلم است دارد همین را میگوید. هر چه آخوند محبوب است همین مدلی دارد صحبت میکند. یعنی راجع به عشق، محبت، مجرد، ازدواج خوب، زندگی شیرین، آسان، آسمان، سیندرلا، فرهاد و شیرین، مولد موفق ما که منبرش شلوغ میشود، باید از این چیزها صحبت کند. بعد این تابو در ذهن ما شکل بسته که تمام زندگی یعنی عشق و محبت. کدام عشق و محبت؟ محبتِ زمینیِ عاطفیِ زناشویی! خاصِ خاص.

اشکال که ندارد، با همین تفکر زندگی کنیم. اشکال دارد چون این آدم نمیتواند عبودیت کند. این آدم اگر خانه اش گرم نباشد، نمیتواند جانماز و مسجدش را گرم کند. این آدم اگر کسی نداشته باشد تا معاشقه کند، با خدا هم نمیتواند معاطفه کند! این ضعف است! این آدم اگر کسی نوازشش نکند، عالم نمیشود، خیلی ضعف است. این روزها پسرها هم مبتلیˈ به این قضیه هستند، فقط بحث بر سر دخترها نیست. پسرها هم امروز مقداری مامانی شده اند!

عبودیت ما سر جایش است. بله، این بحث ها خیلی مشتری دارد، چگونه معاشقه کنیم؟ چگونه همدیگر را دوست داشته باشیم؟ راه های نفوذ در قلب چیست؟ تمام ذهن جوانان امروز را به طور کامل بسته ایم که باید کسی را دوست داشته باشی و او هم تو را دوست داشته باشد. اگر این قضیه اتفاق افتاد که هیچ، اگر نشد باید بروم وظیفه دیگرم را انجام بدهم. بنده امشب دارم برای درصدی از جامعه صحبت میکنم که این ها هیچ وقت ازدواج نمیکنند، اگر ازدواج هم بکنند ازدواج موفقی را نکرده اند. آن عشق واقعیِ سیندرلاییِ اهورا مزدایی که در ذهنش بود، نشده، به عبودیت، زندگی و کارهایت بپرداز و وظایف بندگی ات را انجام بده.

و این تابو را در ذهن دختران جامعه بشکنم که بدون عشق و محبت عاطفی زناشویی، زندگی و عبادت و همه چیز چرت و پرت و محال است. که یک دل شکستگی باعث نشود کل دنیا، آخرت و انبیاء را بشورد و آویزان کند که معشوقم دل من را شکسته، به من پشت کرد و رفت! خود قرآن فرموده، بله قرآن خیلی چیزها را فرموده ولی تخصیص میخورد. وقتی قرآن میفرماید: “لاتقربوا الصلاة و انتم سُکریˈ” این یعنی چه؟ یعنی در حالت مستی نماز نخوان، این قانون شرعی است ولی وقتی میگوید: “هو الذی الّفُ بینَ قلوب المومنین”، بعضی جاها “الّفُ بینَ قلوب المومنین”، نیست. به زور که نمیشود بین قلوب مؤمنین الفت راه انداخت!

وقتی میگوید: “لتَسْکُنوا الیها”، در طول تاریخ خیلی ها بوده اند که ازدواجشان موفق نبوده یا ازدواج نکرده اند. یا ازدواج کرده زن یک سری از وظایف خانه را انجام میدهد، مرد هم یک سری از وظایف خانه را و دارند با هم زندگی میکنند. به قول روانشناس های امروزی دچار طلاق عاطفی شده اند که این را هم جا انداختند تا این زن و مرد در خانه احساس نکبت و بدبختی کنند که ما دچار طلاق عاطفی شده ایم و کسی خبر ندارد! به جای اینکه کلماتی را اختراع و ابداع کنند و به ادبیات روانشناسی امروز اضافه کنند که گره ای را از مشکلات جامعه باز کنند، گره اختراع میکنند! این ها تا پانزده سال پیش نمیدانستند طلاق عاطفی دارند، فکر میکردند زن و شوهرها همینطوری هستند ولی روانشناس به این میگوید شرایط الان شما طلاق عاطفی است، خبر داری؟ میگوید یعنی چه؟ میگوید مثلاً در خانه چقدر با هم حرف میزنید؟ مثلاً هفت کلمه. میگوید طلاق عاطفی هستید! مرد سر کارش نمیرود، زن هم در خانه نشسته و گریه میکند که من طلاق عاطفی هستم!

این داشت زندگی اش را میکرد، چرا اینقدر کلمات محبتِ زمینی را بزرگ میکنی که مردم از کار و زندگی بیفتند؟! بگو در زندگی یک درصد عشق داریم، یک درصد محبت داریم، یک درصد کار داریم، یک درصد عبودیت داریم، یک درصد استراحت داریم. هر کسی یک مقدارش را ندارد، هیچ کسی همه این ها را با هم ندارد. 
میتوانیم دو نفره یک غذای خوشمزه سر سفره با هم بخوریم، نه، چون طلاق عاطفی هستیم غذا هم زهرمارمان میشود! غذا خوردن مال شکم است، هیچ ربطی به عاطفه ندارد. جامعه به بدبختی داریم ازدواج راه می اندازیم، یک عده به اسم دین و خدا و پیغمبر و  روانشناس راه افتاده اند و دارند ازدواج هایی که راه انداخته ایم را به کام این ها زهر میکنند!

شوهرت چه کار میکند؟ صبح ها که بلند میشود، غذا که میدهی تشکر میکند؟ دوستت ندارد؟ جدی؟ باید تشکر کند، عاشق تشکر از معشوق از لبش نمی افتد. موبایلش را چک کرده ای؟ داشت زندگی اش میکرد، منتظر تشکر نبود. روزی چند بار میگفت دوستت دارم؟ نشمرده ام. نشمرده ای؟! مگر برای زندگی ات حساس نیستی؟! از فردا بشمار. این ها داشتند زندگیشان میکردند. ببینید دغدغه دبیرستانی ها، راهنمایی ها، دبستانی ها و دانشجوهای ما چیست؟ اینقدر این عشق، محبت و عاطفه را برای این ها بزرگ جلوه داده اند که به هیچ کاری نمیرسند. از همان اول بگو برادر و خواهرهایی که ازدواج نکرده اید، شاید دیگر ازدواج نکنید، یادت باشد عبادت و کارت سر جایش است. اصلاً با هم فرق میکند، یک ظرف جداگانه است. بعد هم بیا بنشین بگو ظرف عشق و محبت من پر است، لبریز نیست، در عوض برای اینکه زندگی قابل دفاعی در روز قیامت داشته باشم، سعی میکنم ظرف کار و عبادتم لبریز کنم.

بچه ها بدشان می آید اینگونه حرف میزنی، خوب بدشان بیاید، باید واقعیت ها را به آن ها بگویی. چه فایده دارد من سمینار عشق و محبت، ازدواج طلایی، راه کار آسان برای زندگی بگذارم که مردم جمع شوند و آن ها در رویا ببرم؟! رویای شوهر خوب کسی است که این کار را میکند، زن خوب کسی است که این کار را میکند مثلا  وقتی در میزنی و خسته از سر کار آمده ای، چقدر طول میکشد تا در را باز کند؟ یا سریع در را باز می کند؟ وقتی گفت کیه؟ گفتی منم، میگوید سلام عزیزم، خیلی خوش آمدی بعد در را باز میکند یا فقط باز میکند؟ میگوید نه فقط در را باز میکند، پس این زن خوبی نیست! چه اصراری داریم این مسخره بازی های دوران نامزدی را سی و پنج سال ادامه بدهیم که حالا طرف در شصت و پنج سالگی آمده و درخواست طلاق داده! چرا؟ چون زنم من را دوست ندارد! اینکه الان دوست دارد یا ندارد را رها کن، در شصت و پنج سالگی فهمیده ای دوستت ندارد؟! دخترها و پسرهای جامعه؛ عشق و عاطفه زناشویی و این ملاطفت ها و معاطفت ها، نقش خیلی بزرگی در عبودیت و زندگی شما ندارد، که برای یک بی محبتی امام حسین(علیه‌السّلام) را روی طناب رختی آویزان میکنی! نود و پنج درصد وبلاگ ها و وب نوشته ها و نکاتی که در صندوقچه خاطراتمان مینویسیم نباید به این چرت و پرت ها تعلق داشته باشد. این ها پنج درصد زندگی است نباید نود و پنج درصد ذهن ما را، پنج درصد زندگی ما مشغول کند.

بحث بعدی که باز پیش می آید سوره بقره آیه 133: “نِسائُکم حَرثٌ لَکُم”.
باز میگویند در خلقت زن قرآن کریم میفرماید: “نِسائُکم حَرثٌ لَکُم”؛ مردها، زن ها مزرعه شما هستند. هر چه دوست دارید در آن بکارید. باز برداشت های سطحی که از این آیه میکنند، که من به سطحی بودن این برداشت ها هم اعتقاد ندارم، یعنی سطحی هم نیست! میگویند مزرعه ماست یعنی چه؟ یعنی زن مال مرد است، مزرعه است کشتزار است هر چه دوست داری در آن بکارد.

“نِسائُکم حَرثٌ لَکُم”، اتفاقاً اشاره دارد به یکی از وظایف خیلی جدی زنان امروز جامعه ما که پشت گوش می اندازند و این وظیفه شان مقطوع میشود و آن بحث بقاء نسل است. کسی که ازدواج کرده باید حداقل یک سال بعدش بچه دار شود. اگر بچه دار نشوند از نظر پزشکی مقطوع میشوند و بعد از چند سال یا باید درمان های بیست، سی میلیون تومانی بکنند یا دست به دامن پزشکان طب سنتی بشوند یا باید رمّال بگیرند! وقتی میگوید: “نِسائُکم حَرثٌ لَکُم”، یعنی مزرعه. مزرعه یعنی چه؟ یعنی بستر شکوفایی. شکوفایی یعنی چه؟ شکوفایی از نظر خداوند تبارک و تعالی یعنی ازدیاد بنی آدم.

این اولین اشاره”نِسائُکم حَرثٌ لَکُم” است که زنان جامعه ما بدانند هدف اول ازدواج:
1- تولید مثل است. بعد سراغ بقیه مباحث مانند کار، شغل، درس و… میرویم. اگر قرار باشد که در وهله ی اول به تولید مثل فکر نکنید، ما مقطوع النسل میشویم! در خلقت انسان زن نقش مزرعه را دارد، مزرعه یعنی چه؟ یعنی محل بارور شدن نهال بنی آدم.

2- به مردها میگوید، “نِسائُکم حَرثٌ لَکُم”، یعنی چه؟ یعنی در عمل زناشویی، زن ملعبه ی هوس بازی شما نیست، مزرعه است، نه ملعبه ی شما! اجازه ندارید به زنتان به دید هوس نگاه کنید. بنا نیست در زناشویی بستری برای شهوت رانی ها فراهم بشود!

3- اشاره ای به خلقت متفاوت دارد.


»»» بحث بعدی:

آیا ذات زن و مرد در خلقت برابرند؟ نه. زن و مرد در خلقت برابر نیستند، زن و مرد در خلقت مکملند. از نظر رفتاری کلاً متفاوت هستند به همین خاطر پسر هفده ساله ی ما که الان میخواهد ازدواج کند و فکر میکند که مرد است چون صدایش کلفت شده، گمانش این است که با زن و دختری که میخواهد ازدواج کند، همان طوری میتواند رفتار کند که با دوستانش رفتار میکند یعنی همینجوری میپسندند! لذا همان اول ازدواج بعضی ها ایراد میگیرند که پسر به شوخی به کمر من زده، سیاه شده! بعد میگوید من صمیمیتم را با دوستانم اینگونه نشان میدهم. یعنی حتی جسم زن را نمیشناسد، چه برسد به روح و رفتار زن! مرد و زن انسان هستند و شناختن انسان خیلی سخت است، بعد تعجب نیست که یک دختر و پسر بِکر، در جامعه میخواهند با هم ازدواج کنند، این فکر میکند مثل خودش است!

به زن و مرد آدم گفته میشود اما آدم دو مدل است: یک مدل زن، یک مدل مرد. از زمین تا آسمان با همدیگر فرق دارند. بعد مطالعه ی مختصری هم راجع به اینکه زن چیست و جنس و رفتارش چگونه است، ندارد! زن هم مطالعه ای راجع به جنس و رفتار مرد ندارد! در این جمع هایی که صحبت میکنیم بِکرند و جمع های مذهبی و خوبی هستند اما روانشناس های غربی چه میگویند؟ توصیه میکنند با چند دختر ارتباط داشته باش، تا بتوانی ازدواج موفقی بکنی. این واقعاً مطلب درستی است اما یک درست به شدت غلط! یعنی چه؟ یعنی سه، چهار دختر بدبخت و بیچاره چه؟! به جای این حرف ها بگو برو مطالعه کن. این چه توصیه ای است که در شهر مقدس شیراز داری به کسانی که متربی تو هستند، میکنی؟!

انگار هندوانه است که میگوید میخواهی هندوانه خوبی داشته باشی، سه چهارتایش را به زمین بکوب، ببین چطور است، دستت می آید کدام هندوانه را انتخاب کنی. داری راجع به زن صحبت میکنی، نه راجع به شلغم و هندوانه!! چه توصیه ای است که میکنی و میگویی با چند دختر ارتباط داشته باش، دستت بیاید؟! به دختر هم توصیه میکنند ارتباط داشته باش تا اخلاق مردها دستت بیاید! ما باید شناخت داشته باشیم، رفتارها کاملاً با هم متفاوتند، چرا؟ چون مکمل هم هستند. یعنی زن باید در خانه یک نقش رفتاری را بازی کند و مرد نقش دیگری را تا مکمل باشند. پسندها کاملاً متفاوت است، چون مکملند.

مثلا مرد نمیتواند راجع به نظم زندگی پسند خوبی داشته باشد، چون اصلاً در ذاتش نیست یا مثلاً زن نمیتواند آن بی نظمی را تحمل کند، چون در ذاتش نیست. نیازهایشان کاملاً متفاوت است یعنی آن چیزی که یک مرد مورد نیازش است، زن یک نیاز دیگری دارد. برای چه؟ برای اینکه مکمل همدیگر هستند. اگر نیازهای زن و مرد در جامعه یکسان بود جامعه، جامعه ی گوسفندی میشد! چون جامعه، جامعه ی انسانی است، نیازها متفاوت است اما نیازهای زن و مرد گوسفندان زیاد با هم فرق نمیکند، جفتشان با هم جو میخورند، هیچ کدامشان آرایش نمیکنند، هیچ کدامشان نیاز به محبت ندارند.

از نظر عاطفی کاملاً متفاوتند یعنی عاطفه زن یک جور ارضاء میشود و عاطفه مرد یک جور دیگر. از نظر صبر کاملاً جنس صبرشان متفاوت است، صبر مرد بیشتر از زن نیست ولی مرد در یک مواردی صبور و در موارد دیگری صبور نیست. زن هم در یک مواردی صبور و در یک مواردی صبور نیست. مرد عمراً بتواند یک بار درد زایمان را تحمل کند، مگر کم دردی است؟! در مباحث جسمی هم میبینیم زن استقامتش خیلی بیشتر است، از اینطرف زن نمیتواند بیشتر از شش، هفت ساعت رانندگی کند چون فیزیک بدنش برای رانندگی آفریده نشده است. مرد میتواند خلبان خوبی باشد اما بر روی زن خیلی فشار می آید. از نظر روحی هم همین است یعنی مرد راجع به برخی از مباحث ها و مشکلات روحی طاقتش خیلی بالاست، مثلاً اگر محسود واقع بشود و کسی به او حسادت کند، زیاد اذیت نمیشود. اگر زن بفهمد محسود واقع شده و کسی به او حسادت کرده، از شخص حسود بیشتر گُر میگیرد، صبرش در این قضیه کمتر است.

– زن و مرد در تقسیم وظایف و تقسیم مسئولیت ها برابرند، یعنی چه؟

یعنی وظایف و مسئولیت های کره خاکی برابر بین زن و مرد تقسیم شده است و لا غیر. در عملکرد و در تقسیم وظایف مساوی نیستند، وظایف زنانه داریم، وظایف مردانه هم داریم. در بحثی که در محرم داشتیم یک اشاره ای کردم، الان هم یک اشاره کنم تا بحث را جمع کنیم. عرض کردم امروزه در جهان بزرگترین ظلم و توهین را به جنس زن، مدافعان حقوق زن یا فمنیست ها دارند میکنند. به زن میگویند تو اصلاً به درد نمیخوری، چرا؟ چون نمیتوانی مثل مرد باشی! پشت پرده فمنیست این است که مرد یک موجود برتری است که ما باید به مرد برسیم! چرا مردها میتوانند موتور سواری کنند، زن ها نمیتوانند؟ چرا مردها میتوانند بدون حجاب بگردند، زن ها نمیتوانند؟ چرا مردها میتوانند از دیوار راست بالا بروند، زن ها نمیتوانند؟ چرا مردها میتوانند تراکتور برانند، زن ها نمیتوانند؟ چرا مرد میتواند به سربازی برود، زن نمیتواند؟ فمنیست دارد ظرافت و تمام حُسن و وظایف زن را انکار میکند و به زن میگوید تو بی ارزشی چون مثل مرد نیستی!!

یعنی فمنیست همان اول میگوید مرد با ارزش است، والسلام! ما میگوییم اسلام تقسیم وظایف کرده. اسلام میگوید مرد وظایف و مسئولیتش برای خودش مهم است. زن هم مسئولیت هایش برای خودش مهم است. فقط هم بحث کار خانه نیست، کار خانه یک درصدی از وظایف زن است، وظایف اجتماعی زن هم در جامعه زیاد است. عده ای همین صحبتی که کرده ام را خیلی خوب تا همینجایش می آیند، آخر کار خرابش میکنند! چه میگویند؟ میگویند خانه مال زن است، بیرون مال مرد است، یک دفعه خراب میشود. چرا خراب میشود؟ برای اینکه زن ها میگویند تمام این فلسفه چینی ها مال این بود که ما را در خانه بگذارند، در را ببندند و بگویند ظرف ها را بشور، بادمجانت را سرخ کن، منم که در زدم با گل به استقابلم بیا! این جمله آخری را نگویید، دارید خرابش میکنید.

وظایف اجتماع را اسلام تقسیم کرده، ما الان وظایف اجتماعی که زن ها باید آن ها را انجام بدهند کمبود داریم. جرأت نمیکنیم یک بیمارستان بزنیم دست زن ها بدهیم، تخصص لازم را ندارند! شما فرض کنید فقط بگوییم پزشکی، الان تمام زنان جامعه ما را وسط خیابان بتکانی، نمیتوانی از بین آن ها آنقدر کادر در بیاوری که فقط کار پزشکی زنان را انجام بدهند! فقط یک موردش را دارم میگویم تا مباحث دیگر. اگر همه در خانه باشند و هیچ زنی در اجتماع نباشد، اجتماعی وجود ندارد. درصد زیادی از زنان ما در اجتماع هستند، حداقل باید بتوانند کارهای خودشان را انجام بدهند و برخی از وظایف اجرایی مملکت، اصلاً این کار، کار زنانه است یعنی یک زن خیلی بهتر میتواند انجام بدهد.

الان بحث زن شناسی نیست، بحث ما دغدغه های انسانی است. بنده همین اول کار، به کل دغدغه های حاضر در جهان احترام میگذارم. فرض میکنیم کسی دغدغه جهاد دارد، کسی دغدغه مبارزه با ظلم دارد، دغدغه زدن به صورت صهیونیست دارد، یکی دغدغه انقلاب دارد، یکی دغدغه اسلام دارد، یکی دغدغه فقر دارد، همه ی این ها محترمند. یکی دغدغه مد دارد، این هم محترم است، یکی دغدغه خاله زنکی دارد، این هم محترم است. کسی بیشتر به قبرش فکر میکند. یکی دغدغه دارد ظلم بیشتری کند، به ما ربطی ندارد.

یکی دغدغه اش لباسش است، خیلی از مردم لباسشان برایشان مهم است. یکی دغدغه اش موهایش است. یکی دغدغه اش دماغش است، دماغ تو هم محترم! این را میخواهیم بگوییم کنار هم قرار گرفتن زن و مرد برای اینکه مایه رحمت و مودت باشد، یکی از دلالیش این است که این ها همدیگر را بپسندند که به این کار نداریم. دو نفر آدم خوب هستند، همدیگر را هم پسندیده اند، نسبت به هم محبت اولیه را هم دارند، همه چیزشان جور است، بعد میبینیم هر دو دغدغه های قابل احترام برای خودشان دارند ولی مثل هم نیست.

مثلاً، این دختر مذهبیِ خیلی خوبِ درجه یکِ امام حسینیِ هیئتیِ پای کار حزب اللهی آماده برای اینکه با سر به غزه برود، فرض میکنیم پسر هم همین مدلی است، این دو کنار همدیگر قرار میگیرند. برای پسر مهم این است که زیر سقف این خانه چه اتفاقی می افتد؛ دوست داریم، نداریم. با همدیگر بحث میکنیم، نمیکنیم. برای دختر مهم است که ببینید نظر خواهر، رفیق، دوست و همسایه اش راجع به زندگی این ها چیست، هر دو هم محترم است اما این دغدغه و آن دغدغه نمیتوانند کنار همدیگر آرام باشند، به همین سادگی.

ایشان نظر مردم برایش مهم است، پسر میگوید نظر خودم مهم است، تمام شد رفت. بعد چه میشود؟ دعوا و ناراحتی پیش می آید. ما معمولاً همه چیز را چک میکنیم، چیزی که چک نمیکنیم همین است، چرا میگوید دو فرهنگ بد است؟ برای چه میگوید اختلاف سنی زیاد نباشد؟ برای اینکه در اختلاف سنی زیاد دغدغه ها خیلی فرق میکند. این مال یک نسل است، او مال یک نسل دیگر. این یک چیزهایی برایش مهم است که برای این اصلاً مهم نیست. ایمانشان یکی است، نود و نه درصد با هم اشتراک دارند، یک درصد اختلاف دغدغه دارند، اصلاً نمیتوانند با همدیگر بسازند. این پسر یا دختر به یک چیز مباح یا حلال مثل زیارت عادت کرده که لذت ببرد، طرف دیگر عادت کرده از طبیعت لذت ببرد. هر دو حلال توصیه شده، بعد یک وقت فراغت مثل عید نوروز پیدا میشود، نمیتوانند کنار بیایند! یا باید به زیارت بروند که در این صورت یک طرف قضیه زهرمارش میشود یا باید به طبیعت بروند که باز هم یک طرف قضیه زهرمارش میشود!

دغدغه باید یکسان باشد، چرا دغدغه ها را چک نکرده اید؟! اگر دغدغه یکسان نباشد چه میشود؟ خط مرزی. شما به دغدغه های خودت میرسی، او هم به دغدغه های خودش.
 این دنبال کار خودش میدود، بیست و چهار ساعت او دارد غُر میزند، او هم دنبال کار خودش است، این دارد غُر میزند. او تمام فکر و ذکرش این است که بقیه راضی بشوند و از زندگی اش تعریف کنند، این تمام فکرش این است که خودش از زندگی اش راضی باشد، که این دو با هم جور در نمی آید.

این میگوید همین شلوار خوب است و من راحتم. او میگوید نه! مثلاً خط اتوی شلوار شوهر مهین خانم اینطوری است، باید مثل او باشی وگرنه مهین خانم فلان میکند! ببینید چقدر دارم مثال ها را مبتذل میزنم! میدانید برای چه؟ برای اینکه مبتلا به شما نباشد و به کسی بر نخورد. یکی از دوست های ما بعد از جنگ رفته بود خواستگاری و گفته بود جنگ تمام شده میخواهم ازدواج کنم. دختر گفته بود برای چه میخواهی ازدواج کنی؟ برای اینکه به تعالی برسم، نصف دینم کامل بشود، به خدا برسم، آماده شهادت بشوم. دختر گفته بود ببخشید روی پیشونی من نوشته خر؟؟ من تمام وجود، زندگی و عشقم را وسط بگذارم که آقا میخواهد شهید شود!

ببینید دغدغه ها خیلی متفاوت است، برای چه؟ برای اینکه این برای خودش یک چیزی میگوید، شهادت که پیاز فروشی نیست مثلاً یک زن بگیرد و بگوید برو دو کیلو شهادت هم بخر! یک مسیری است که گفته میخواهیم اینجوری باشیم. دختر یک عمری به این فکر نکرده و این مرد فکر کرده. بحث امشب فقط راجع به خلقت، زن و شرایط زن بود هیچ ربطی به بحث ازدواج نداشت لذا این بحث ها فقط اشاره ای بود، اصلاً تکمیل کننده نیست، کسی برای ادامه یا ادامه ندادن زندگی هیچ تصمیمی نگیرد.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید