امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - سلوک کاربردی - قسمت اول - میلاد حضرت زینب(س) - روز پرستار

13 آذر 1404 -   3:31 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
یانور
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: سلوک کاربردی
 قسمت اول
تاریخ: 1400/09/20

 

عناوین اصلی سخنرانی:
» سلوک چیست؟
»معرفت الهی نوریست که خدا به هرکس که بخواهد می‌دهد
»اهداف مردم دنیا برای رسیدن به سلوک چیست؟
» اهل بیت استفاده از نعمت‌های دنیا را مانعی برای رسیدن به معرفت نمی‌دانستند
» سلوک کاربردی یعنی انسانی را به‌عنوان الگو انتخاب کرده و سبک زندگیت را به او نزدیک‌تر کنی
» تصورات اشتباه ما از معصومین باعث می‌شود اگر امام زمان(عج) ظهور کنند از او رو برگردانیم

چند وقت قبل بحثی داشتیم تحت عنوان «سلوک کارکردی» که همان زمان عرض کردم خدمتتان که این یک مقدمه است در یک مسیر سلوکی تحت عنوان «سلوک کاربردی» که از امشب اگر خدا توفیق دهد به دعای شما و حضرت زینب(س) شروع کنیم و گمان می‌کنیم حدود ده‌بیست جلسه اگر عمری باشد و شما هم زنده باشید درخدمتتان باشیم.

» سلوک چیست؟
در مقدمه ما می‌خواهیم ببینیم که آیا سلوک یک اطلاعاتی از یک کتابچه است که شما باید خط به خط آن را بخوانید و بعد بروید در جانماز مثلاً فلان ذکر را بگویید یا فلان تهجد را انجام بدهید؟ یا سلوک به یک‌ سری مطالعات راجع‌به قرآن و حدیث گفته می‌شود؟ یا نه سلوک یک کاری است که امام یا پیغمبر یا یک ولی‌ خدا انجام داده است و به یک جایی رسیده است، بعد ما می‌خواهیم در مسیر سلوک به همان‌ جا برسیم؟ قطعاً سلوک کتابچه نیست؛ سلوک ماحصل رشد معنوی یک آدم است یا «لَقَد کانَ لَکُم فی رسول الله اُسوَةُ حَسَنه» ماحصل یک الگو مثل پیغمبر و امامان و در درجه پایین‌تر مثل اولیاء خدا که به درجه‌ای از قرب رسیده‌اند؛ ما آن درجه قرب را دیده‌ایم و می‌گوییم ما می‌خواهیم به همان درجه برسیم. سلوک کاربردی بجای اینکه به ما یک‌ سری اطلاعات بدهد، دارد مسیری را با یک‌ سری پلکان و صراط و راه مشخص می‌کند و می‌گوید اگر این‌طور پیش بروید مثل رسول خدا و در مسیر رسول خدا می‌شوید. این فرق بحث سلوک کاربردی است که ما از بالا شروع به تعریف می‌کنیم با سلوکی که از پایین است تحت عنوان «سلوک نظری» که لازم است و مراتبی که گفته‌اند و کتاب‌هایی که نوشته‌اند و چهار قدم و چهار سفر (اسفار اربعه) آن باید طی شود. پس این فرق سلوک عملی و سلوک نظری است.

»معرفت الهی نوریست که خدا به هرکس که بخواهد می‌دهد
روایتی از رسول خدا(ص) در مصباح‌الشریعه صفحه شانزده است که می‌فرمایند: «معرفت و علم الهی به کثرت اطلاعات و آموزش نیست بلکه نوریست که خداوند به هرکس که دوست دارد می‌دهد». این نیست که مثلاً شخصی بگوید من می‌خواهم سالک الی الله شوم، بیست کتاب به او معرفی کنیم! خیر؛ این یک مسیر است. شما یک سری درجات معرفتی را طی می‌کنید، خداوند نور مرحله بعد را به شما می‌دهد؛ با همین نور شما رشد می‌کنید! و در مقدمه این حدیث می‌گوید اینکه این نور چگونه تعلق می‌گیرد ارتباطی با آموزش ندارد بلکه الگوپذیری عملی است.

»اهداف مردم دنیا برای رسیدن به سلوک چیست؟

اول ما اهداف مردم دنیا را بررسی کنیم و ببینیم اصلاً این سلوک را می‌توانیم روی این اهداف پیاده کنیم یا خیر؟ در این چند هزار سالی که مردم خلق شده‌اند به نظرم می‌رسد که مردم این اهداف را داشته‌اند:
۱. اهداف دنیوی.
چیزهایی که مردم از دنیا توقع دارند!
از جمله اهداف و نیاز‌های دنیایی شامل:
–   پول و ثروت
بله ما از این حرف‌ها زیاد می‌زنیم که علم بهتر است یا ثروت؟ قناعت بهتر است یا ثروت؟ همه این حرف‌ها را زیاد می‌زنیم، اما عموم مشکلات دنیایی با پول حل می‌شود. بله ممکن است شما آرامش را یک مشکل دنیایی ببینید درحالی‌که این یک مشکل روحی است! ۹۹درصد مشکلات مادی که در دنیا جنس ماده دارند با پول حل می‌شوند. اگر پول نباشد حل نمی‌شوند.

من بارها زیرآب این مطلب را زده‌ام که بابا فایل لذت مادی و معنوی در مغز ما و وجود و روح ما دوتا فایل جداست! شما با لذت معنوی نمی‌توانی فایل لذت مادی را پر کنی. میل انسان به مادیات و لذات مادی جزو مخلوقات خداست، شما نمی‌توانید یک مخلوق را حذف کنید. هیچ‌وقت نماز نمی‌تواند به شما لذت خوردن یک خوراکی را بدهد چون این دو در دو زاویه متنافر هستند و هیچ‌وقت به هم نمی‌رسند. نماز یک لذت معنوی دارد که من در گذشته سه جلسه راجع‌به آن صحبت کرده‌ام و لذت مادی هم جزو اهداف دنیاست. پس یکی از چیزهایی که باعث می‌شود شما به اهداف دنیایی برسید پول است.

–   عُلُو
مردم دوست دارند در دنیا بالا بروند و رشد کنند؛ رشد مادی!
من این چند قسمت را عرض می‌کنیم که بگویم اولین قسمت از نیاز‌های مردم، نیازهای مادی و دنیوی است. مردم دوست دارند رشد مادی داشته باشند.

–   ریاست
در این رشد مادی مردم دوست دارند به یک جایگاهی برسند که حرف اول و آخر را بزنند؛ بالاخره دوست دارند در جایگاهی به مقام بالادستی جواب ندهند، خودشان رئیس باشند. برخی از داخل خانه شروع می‌کنند مثلاً می‌گویند زن‌سالار یا مردسالار است؛ این جزو خصوصیات خلقت خداست، خدا خلق کرده. بحثی که من قبل از سلوک کاربردی تحت عنوان «نفس خوب، نفس بد» ارائه دادم، در ذهنم بود که به این بحث برسیم؛ شما به عنوان مقدمه آن مبحث را در ذهنتان بیاورید. این میل به رشد کردن جزو نفس خوب است.

–   کلام
آدم‌ها دوست دارند در دنیا حرف بزنند و حرف بشنوند.
مکالمه جزو خصوصیات و میل‌های ذاتی انسان است و جزو نقاط افتراقش با مابقی موجودات. اگرچه اینکه مابقی موجودات با هم حرف نمی‌زنند خیلی از نظر علمی برای ما ثابت شده نیست. چون ما حرف را در این تعریف کرده‌ایم که مثلاً زبان حرکت کند و یک سری لغات را با گرامر خاص بیرون بدهد. اما اگر معنای حرف‌زدن را کمی بالاتر ببریم و بگوییم حرف‌زدن یعنی ارتباط برقرار کردن دو موجود با یکدیگر و رساندن مطالب به همدیگر، دیگر نمی‌توان گفت که حیوانات حرف نمی‌زنند.

–   نیازهای جنسی
این هم جزو نیازهاست. هیچ معنویتی نمی‌تواند جای آن را پر کند و این نیاز مقدمه میل به ازدواج است.

–   آسایش
مردم دوست دارند در دنیا آسایش داشته باشند و آسایش برای مردم دنیا طبق لوازم رتبه‌بندی دارد. یعنی شما نمی‌توانید به مردم دنیا بگویید من آسایش را برای تو این‌گونه تعریف می‌کنم: این‌قدر خانه، این مدل ماشین، این‌قدر فلان و …! وقتی این را بگویی تنها برای سه تا شش ماه ممکن است راضی شوند؛ مردم برای ارتقاء لوازم زندگیشان در دنیا تا آخر عمر دوست دارند رشد داشته باشند. سوره انعام آیه ۱۱۶ نکته‌ای دارد که اصلاً نقض صحبت‌های حقیر نیست. چون می‌دانم از این آیه برای کوبیدن میل به دنیا استفاده می‌کنند. «وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ» بله این نیازهایی که شما گفتید من قرآن هم قبول دارم و اغلب مردم دنبال این نیازها هستند و اگر تو مثل اغلب مردم فقط (به کلمه «فقط» دقت کنید) به دنبال این مدل از نیازها باشی «یُضِلّوکَ عَن سبیلِ الله» از مسیری که خدا تو را برای آن خلق کرده است، گمراه می‌کنند؛ «إن يَتَّبِعونَ إلَّا الظَّن» درحالی‌که آن‌ها گمان می‌کنند که هدف خلقتشان فقط رسیدن به این‌هاست؛ آیه حرف من را رد نمی‌کند بلکه دارد می‌گوید فقط این نیازها نیستند، این یک قسمت از نیازهای چندصد میلیارد آدم‌های خلق شده در طی این چندهزار سال است. از کجا این‌طور می‌گویید؟ چون در دیگر آیات قرآن رسماً گفته شده است مثلاً «مَن حَرَّمَ زینة الله» داریم، رسیدگی به دنیا داریم، در اقوال داریم و جاهای دیگر هم در ادامه آیات معرفی می‌کند که مواردی که گفته شد تنها یک قسمت از نیازهای انسان‌هاست!

۲. دومین [هدف انسان‌ها برای سلوک] آخرت است!
قاطبه مردمی که به دنیا می‌آیند آخرت را هم می‌بینند؛ یعنی می‌فهمند که این دنیا مقدمه‌ایست برای رسیدن به یک جاودانگی که اسمش آخرت است. بنابراین چه برخوردی می‌کنند و چه توقعی دارند؟
–   اولاً به‌دنبال معنویت هستند.
معنویتی که بالاخره در دنیا احساس کنند اشرف مخلوقات هستند و احساس کنند که با معدن عظمت الهی ارتباط دارند که بتوانند حرف‌های ماورایی را بپذیرند و بزنند. اگر قرار باشد فقط به دنیا به چشم اسباب و علل نگاه کنند و به‌دنبال این باشند که سبب‌ها را در دنیا پیدا کنند، به یک افسردگی دچار می‌شوند بنابراین مجبور می‌شوند به یک قسمت غیبی [اعتقاد] داشته باشند.

اگر این قسمت غیبی را از پیامبران الهی بگیرند، فَبِها؛ اگرنه مثلاً در تمام مقالات علمی جهان پیچیده بود که آمریکا مخصوصاً شمال آمریکا و مخصوصاً قشر مرفه شمال آمریکا بیشترین مراجعه را به رمال و جن‌گیر و این داستان‌ها دارند. من همین دو هفته پیش که داشتم روی این بحث کار می‌کردم مستقیم از یکی از کسانی که در آنجا زندگی می‌کند سوال کردم که واقعاً این‌طور است؟ گفت آره اینجا میزان مراجعات به متافیزیک خیلی زیاد است؛ اسم رمال و … را متافیزیک می‌گذارند که اسمش خوشکل باشد و بگویند از لوازم مدرنیته است درحالی‌که رسماً از لوازم سنت است، رسماً مربوط به شش هزار سال پیش است. حاکمیت کاهنان و حاکمیت جادوگران! چیزهای خیلی عجیب و غریبی که اصلاً در چندهزار سال پیش مدیران جهان از بین جادوگران انتخاب می‌شدند! سریال جادوگران ۲۰۱۹ را اگر نگاه کنید؛ مربوط به دوهزار سال یا هزار سال پیش نیست، مربوط به همین سیصدچهارصد سال پیش است که جادوگران را حاکمان جهان  معرفی می‌کردند. پس میل به معنویت هم وجود دارد. وقتی می‌گویم معنویت یعنی دیگر الان به دین کاری نداریم؛ میل به خارج از مسائل مادی!

–   دوم به دنبال انسانیت هستند.
هرچه در متون دنیایی نگاه می‌کنند می‌بینند انسانیت را نمی‌توانند در ادبیات دنیایی تعریف کنند. در ادبیات دنیا باید ماکیاولی باشی یعنی باید فقط هدف‌گرا باشی. هدف وسیله را توجیه می‌کند. اصلاً انسانیت در دنیای مادی قابل تعریف نیست. اگر قرار باشد بیشتر از مطامع دنیوی بهره ببرم پس انسان باش یعنی چه؟ هرچه می‌گردیم انسانیت در ادبیات دنیوی اصلاً قابل تعریف نیست. بله ممکن است عده‌ای به‌خاطر اینکه بگویند ما دنیاپرستان غیر عاقبت‌محور و خداناباوری هستیم که انسانیت را هم ارج می‌نهیم؛ اما با همان ادبیات و منطق خودشان ما می‌توانیم انسانیت را جلو خودشان ذبح کنیم و نتوانند دفاعی کنند! می‌گوییم مگر می‌شود که انسانیت برای یک انسان مادی‌گرا مهم باشد؟ پاسخ می‌دهند: بله می‌شود! پس بنشینید با هم صحبت کنیم! و وقتی بنشینند برای صحبت‌کردن، وقتی ما با ادبیات ماتریالیستی و مادی‌گرایانه با آن‌ها برخورد کنیم، نمی‌توانند دفاعی کنند؛ مجبور می‌شوند بگویند نه آقا مثلاً فلان هم هست! آن «فلان هم هست» می‌شود معنویت! مردم آخرت را دوست دارند تا بتوانند تعریفی از انسانیت نشان بدهند. نمی‌توانی به آن‌ها بگویی تو انسان باش و در برابر بدی، خوبی کن بعد بتوانی پاداش مادی‌اش را ملموس برایش تعریف کنی! نمی‌شود! برای تعریف انسانیت باید از معنویت کمک گرفت.

–   سوم دوست ندارند به جهنم بروند و از جهنم می‌ترسند.
امروزه یکی از دلایلی که اغلب مردم جهان راجع‌به آخرت فکر می‌کنند این است که واقعاً طاقت جهنم را ندارند. یعنی اگر بدانند که جهنمی در کار نیست اما بهشتی هم در کار نیست می‌گویند خب بیخیال بالاخره یک کاری می‌کنیم دیگر! از الان که دیگر بدتر نمی‌شود، بهشت نمی‌رویم. یکی از بحث‌های خیلی جدی در عموم مؤمنان جهان ترس از جهنم است. این ترس را اگر بگیری؛ ما نمی‌گوییم، امام سجاد(ع) در هزاروچهارصد سال پیش می‌گوید و ما نمی‌گوییم، امام خمینی در شصت سال پیش می‌گوید؛ که این باورهایی که من عاشق هستم و برای عشق و معرفت الهی و فارق از بهشت و جهنم و فقط برای معرفت به‌دنبال خدا هستم، امام می‌گوید اگر فقط این باشد و به منِ خمینی بگویند جهنمی درکار نیست، من به‌صرفه نمی‌بینم که این‌قدر به‌دنبال معنویت باشم. و مِتُد دیندار کردن متدینین در اغلب جهان جهنم است. مشکل از خدا نیست، مشکل ماست. مشکل از ماست که بامعرفت تربیت نمی‌شویم و اصولاً تهدید محوریم! یعنی اگر بگویند کسانی که رعایت کنند و برای فلان مسئله ماسک بزنند؛ مثلاً هرکس این ماسک را بزند صورتش سفیدتر می‌شود؛ در مقابل اگر بگویند هرکس ماسک نزند کرونا می‌گیرد [مردم بیشتر رعایت می‌کنند]! دومین مدل بر مبنای تهدید است و شصت‌هفتاد درصد از مردم آن را عملی می‌کنند اما با گفتن جمله اول که بر مبنای فرصت است، مردم عملی نمی‌کنند. کمی واقع‌بین باشیم.

بگویند اگر ۱۵۰ کیلومتر سرعت بروی هم جریمه می‌شوی هم ماشین را می‌خوابانند و هم اگر تصادف کنی فلان می‌شود، مردم سرعت را کم می‌کنند. اما اگر بگویند با ۱۰۰ کیلومتر سرعت رفتن ما فلان پاداش را به تو می‌دهیم، عموم مردم ترجیح می‌دهند ۱۵۰ کیلومتر سرعت را بروند و از خیر پاداش هم بگذرند! عموم هشت میلیارد انسان در جهان را می‌گویم. سیستم تهدید در آیات انجیل، تورات، زبور و قرآن برای این نیست که زیرآب معرفت الهی یا عشق الهی را بزند، برای این است که واقعاً عموم مردم با عشق و معرفت خیلی حال نمی‌کنند، باید تهدیدی باشد که ترمز را بکشند، اگر نباشد نمی‌کشند. حدی که در اسلام برای مجازات‌های اسلامی داریم در بسیاری از مواقع اگر این حد را برداریم و به‌جای آن جریمه مشخص کنیم، مردم پول آن جریمه را هم می‌دهند. ده ضربه شلاق او را اذیت می‌کند و بازدارنده است؛ حاضر است بیست میلیون بدهد که این شلاق برداشته شود. عموم مردم ترمز را به‌خاطر درد می‌کشند. حالا باید چکار کنیم؟ مشکل از خداست؟ مشکل از ماست! مشکل از من است!

–   یک گروه چهارمی هم هستند که به‌دنبال رستگاری هستند.
این افراد دنیا را برای رسیدن به آمال و آرزوهای معنوی‌شان مُکفی نمی‌دانند. دوست دارند طعم لذت معرفت را بچشند. این افراد کسانی هستند که امیرالمؤمنین(ع) راجع‌به آن‌ها می‌فرمایند خیلی کم هستند. منظور آیاتی که در سوره واقعه و سوره قیامت دلالت بر این دارد که در آخرالزمان شاکران و متقین و اهل یقین کم هستند، همین افراد هستند. نمی‌گوید جهنمی‌ها زیاد و بهشتی‌ها کم هستند بلکه می‌گوید این مدل تفکر کم است. حضرت عباسی می‌گویم، شما را نمی‌شناسم اما خودم این مدلی نیستم؛ اگر بهشت و جهنم را بردارند فکر دیگری برای زندگیم می‌کنم. الان هرچه اتفاق مثبت معنوی در زندگیم برای خودم تعریف می‌کنم یا از ترس جهنم است و یا به شوق بهشت! این دوتا را اگر بگیرند؛ برای تغییر هم دیگر دیر شده است خدا کند که نگیرند؛ اما فکر دیگری می‌کنیم.

» اهل بیت استفاده از نعمت‌های دنیا را مانعی برای رسیدن به معرفت نمی‌دانستند

چهارمین مدل از مردم دنیا کسانی هستند که خارج از آخرت و دنیا، کلاً دنیا و آخرت را زمینه عرفان و رشد و معنویت می‌دانند. کسانی که از دنیا برای کسب معرفت استفاده می‌کنند «الدنیا مَزرعَة آخرة» کسانی که تمام آن گزینه‌هایی که گفتم یعنی حب جاه و مقام و لذت و خور و خواب و خشم و شهوت را برای رسیدن به معرفت انجام می‌دهند! ما اگر بخواهیم نمونه بارزش را پیدا کنیم، باید به اهل‌بیت(سلام الله علیهم اجمعین) به‌عنوان یک انسان ۲۵۰ ساله -به قول آقا- نگاه کنیم نه اینکه یک برهه تاریخ مثل شعب ابی‌طالب و یا یک برهه زندان بودن امام حسن عسکری(ع) و یا صبح عاشورا امام حسین(ع) را ببینیم. وقتی به یک انسان ۲۵۰ ساله نگاه می‌کنیم می‌بینیم از نعمت‌های الهی هرچه که خدا داده، گرفته‌اند. یک برهه زمام‌داری امیرالمؤمنین را داریم که عمدی امساک می‌کردند چون می‌گفتند من حاکم اسلامی هستم. در مابقی برهه‌ها اگر خدا چیزی داده، قطعاً گرفته‌اند؛ نگفته‌اند که این ما را از دنیا غافل می‌کند و  … . تعدد زوجات داشتند، بچه زیاد داشتند، مقامی اگر بهشان پیشنهاد شده است گرفته‌اند، لباس خوب اگر پیشنهاد شده گرفته‌اند، باغ اگر بوده گرفته‌اند، تفریح رفته‌اند و اگر غذای خوبی بوده خورده‌اند و مابقی کارهایشان هم انجام داده‌اند. به‌عنوان انسان ۲۵۰ ساله بهش نگاه کن و نه چهار سال خلافت امام علی(ع) و برهه‌های خاص دیگری که مثال زدم. یعنی ائمه این‌ها را مانعی برای معرفت نمی‌دانستند بلکه اتفاقاً اعتقادشان این بود که اگر یک لقمه شیرینی به دست بیاورم و این لقمه شیرین و چرب و لذیذ را با بسم الله بخورم و با الحمدلله تمام کنم خودش یک پله به سمت معرفت است.

خیلی مهم است که در روایات ما برای ورود به و خروج از دستشویی هم آداب و ذکر گذاشته‌اند. می‌دانید معنی آن چیست؟ یعنی حتی دستشویی‌رفتن هم باید مقدمه معرفت و رشد و تکاملت باشد؛ باید در مسیر سلوکت باشد. بنده خدایی در تهران حدود بیست سال پیش برای خود من داشت از فلان مجتهدی که در مسجدشان تازه فوت شده بود و ما هم برای همین موضوع رفته بودیم تعریف می‌کرد و از کرامات ایشان می‌گفت که زمانی‌که پدر ما از دنیا رفت من چندان با آقا در ارتباط نبودم و پدرم سی سال پشت سر ایشان نماز می‌خوند، از اصحاب رده یک مسجد بود، با لباس مشکی خدمت ایشان رفتیم و گفتند چه شده خدا بد ندهد؟
– پدرم فوت کردن.
– فوت کردن؟ خدا ان‌شاءالله رحمت کند.
– حاج آقا سی سال پشت سر شما نماز خواندند، محبتی کنید و یک دعای ویژه یا یکی از اعمالتان را به ایشان هدیه دهید.
– باشه ثواب دستشویی‌رفتن امشبم برای پدر شما.
نمی‌دانستم چه باید بگویم، بیرون آمدم و خیلی هم شاکی بودم که بعد از سی سال ثواب فلانش را برای پدر ما داده مردک! شب خوابیدیم و همان شب بابا به خواب من آمد و گفت: بابا دستت درد نکند، سه تای دیگر از این ثواب دستشویی‌ها را برایم بفرستد من بالاتر رفته‌ام.
چرا فکر می‌کنید این کار مقدمه معرفت نیست؟ «ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الاِنس اِلّا لِیَعبدون» خلق کردیم برای اینکه عبادت کنند. «اِلّا» یعنی مگر برای عبادت؛ یعنی هر ۲۴ ساعت! خب من در این ۲۴ ساعت چکار کنم؟ می‌گویند منظور قرآن از «لِیَعبدون» همان «لِیَعرفون» است. قرآن گفته لِیعبدون حالا می‌خواهی لِیَعرفون ترجمه کنی، بکن اما چکار به ترکیب قرآن داری؟ این همه آیه و روایت داریم که می‌تواند برایت مشخص کند که «لِیَعبدون» یعنی چه! حضرت آیت‌الله فاطمی‌نیا(حَفَظَهُ الله تعالی ان‌شاءالله) -خدا ان‌شاءالله سلامت کامل به ایشان بدهد که جزو آخرین‌های این نسل هستند، یعنی اگر خدایی نکرده زبانم لال این دو‌سه نفر آخر هم نباشند دیگر آدم نمی‌داند باید چکار کند!- ایشان می‌گفتند ما یک شب به یک بدبختی خود را خانه مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی بهاءالدینی رساندیم که یک شب تا صبح را با ایشان بگذرانیم؛ شام را هم زود خوردیم که برویم برای خوابیدن و ببینیم که ایشان شب تا صبح را چگونه با ملائک سر می‌کنند! در گوشه‌ای از اتاق خوابیدیم و پتو را تا روی سرم کشیدم که یعنی خواب هستم اما قهوه را خورده بودم که امشب تا صبح را بیدار بمانم و شاهد یک معراج باشم که دیدیم ایشان هم آن طرف اتاق پتو را روی سرش کشید و خوابید! نیمه‌شب ساعت یک، دو، سه چک می‌کردیم اما ایشان همچنان خواب بود؛ نزدیک به اذان صبح مثل همیشه خود ما بلند شد و رفت وضو بگیرد و بیاید نماز شب بخواند که تلفن زنگ خورد! یک خانم بود که مشاوره داشت، ۴۰ دقیقه هم با این خانم صحبت کرد، وسط اذان گفت ببخشید دارد اذان می‌گوید و قطع کرد. آقای بهاءالدینی نگاهی به من که در سن و سالی کمتر از ایشان داشتم کرد و گفت: سلوک امشب من همین تلفن بود. چطور فکر می‌کردی؟ همه چیز باید مقدمه رشد باشد. سؤال من را از ذهنم خواند.

خدایا این چه وضعی است که ما در آخرالزمان به جایی رسیده‌ایم که دعا می‌کنیم خدایا این دو‌سه نفر را نگه دار؟! چرا وضعیت معرفت ما این‌قدر در آخرالزمان خراب است؟ زمانی مثلاً در همین ایران خودمان هیچ شهری خالی از چهار‌پنج نفر ولی‌ خدا نبود؛ یعنی هر شهری که ما می‌رفتیم حداقل پنج‌تا ولی خدا بودند که وقتی با آن‌ها صحبت می‌کردی می‌فهمیدی که او می‌فهمد! چرا به اینجا رسیده‌ایم که در آخرالزمان «با شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر» باید بگردیم و آخر کار هم هیچ چیز دستمان را نمی‌گیرد؟ به بدبختی آدمی را پیدا می‌کنیم، بعد از یکی دو ساعت می‌فهمیم که نه او هم آن‌طور که می‌گفتند نیست. چرا؟ یکی از دلایلش این است که ما خیلی راجع‌به سلوک -مثل الان من- حرف می‌زنیم. مرتب راجع‌به معرفت الهی می‌گوییم، مرتب داریم نسخه و راهکار می‌دهیم! اول صحبت گفتم که رسول خدا(ص) گفتند که معرفت و سلوک راهکاری و آموزشی نیست؛ باید به درجه‌ای برسی، بعد از آن خدا برای رفتن به درجه بالاتر به تو نوری می‌دهد. مدلش این‌گونه هست و آن درجه هم آموزشی کسب نمی‌شود؛ یعنی الان هم هرچه که بگویم، تا به حال که نگفته‌ام یعنی یک جمله آموزش تا الان به شما نگفته‌ام، تا آخر سخنرانی هم نخواهیم گفت.

» سلوک کاربردی یعنی انسانی را به‌عنوان الگو انتخاب کرده و سبک زندگیت را به او نزدیک‌تر کنی

سلوک کاربردی یعنی آن انسان الگو را در نظر بگیری، سبک زندگیت را طوری تنظیم کنی که مرتب به آن انسان الگو نزدیک‌تر شوی. سبک زندگی هم خیلی مفصل است، در آخرالزمان دائم تکرار مکررات و حفظ‌کردن آیات و روایات را می‌شنویم؛ مثل همین روشی که قدیم می‌گفتند هرکس چهل حدیث را حفظ کند به او جایزه می‌دهند‌؛ هیچ‌کس نمی‌گفت هرکس این قسمت از زندگی فلان الگو را نشان دهد من به او جایزه می‌دهم؛ می‌گفتند چهل حدیث حفظ کن! قاری قرآن باش و از سر تا ته حفظ کن! متن روایت می‌گوید تکرار مکرر آیات و روایات بدون فهم آن! فهم یعنی چه؟ فهم یعنی درک اینکه این آیه یا روایت در سبک زندگی من چه تاثیری باید بگذارد و بعد هم بروم یک کاری کنم که آن تاثیر اتفاق بیفتد. وگرنه چهل حدیث را که همه حفظ هستند. چهل تا حدیث حفظ کن و بیست تا سوره حفظ کن… .

گاهی مادر و پدری می‌آیند مشورت می‌کنند که بچه‌ام را می‌خواهم کلاس حفظ قرآن بگذارم؛ می‌گویم خوب است اگر علاقه دارد و آنجا هم‌ حفظ قرآن با بازی هست، برود. خجالت می‌کشم که بگویم تو خودت با این حفظ قرآن چه شدی و چه گرفتی؟ خجالت که نه اصلاً جرأت نمی‌کنم که با این روش‌ها مخالفت کنم. اصلاً نمی‌دانم مخالفت با این‌ها درست است یا نه! نمی‌شود مخالفت کرد، من تاثیر اینکه زنان و مردان مسلمان ما فرزندانشان را می‌فرستند که قرآن را حفظ کنند را نمی‌فهمم پس دخالت هم نمی‌کنم. روایت در اینجا اشاره به تکرار مکررات آیات و روایات در آخرالزمان بدون فهم آن را دارد.

» تصورات اشتباه ما از معصومین باعث می‌شود اگر امام زمان(عج) ظهور کنند از او رو برگردانیم
(این قسمت خیلی خطرناک است) دیدگاه افراطی و خودساخته شما از پیامبران و ائمه و اولیا! به این قسمت دقت کنید. یعنی اگر امام زمان(عج) به‌صورت شخصی یا عمومی برای برخی از ما مؤمنین ظهور کند و ما او را ببینیم، برایمان ابهام بزرگی ایجاد می‌شود که مثلاً ما اصلاً از ایشان توقع نداشتیم که این کار را انجام دهد. در تاریخ امیرالمؤمنین(ع) این جمله هست -اینکه چقدر مستند است نمی‌دانم اما در تاریخ خودمان دیده‌ام- که می‌گویند «ما توقع نداشتیم امیرالمؤمنین(ع) هم دستشویی برود»! و از علی(ع) برگشتند! آن علی که در ذهنش ساخته است، وقتی می‌بیند دستشویی می‌رود از او برمی‌گردد؛ با طایفه‌ای که برای بیعت‌کردن آمده بودند به شهرشان برگشتند! فرض کنید امام زمان(عج) ظهور شخصی یا ظهور عمومی کند و مردم رفتارهایی ببینند که این رفتارها ماله امام زمان و ولی خدا و پیغمبر است اما اون علی خودساخته‌ای که در طول تاریخ با غُلُو ساخته‌ شده و اهل‌بیتی که به آن شکل برای ما معرفی کرده‌اند و کار به جایی رسیده است که اگر تو بخواهی در سینما یا قصه یا هر چیز دیگری تصویرگری کنی و قیافه‌اش را بکشی صدتا مرجع فتوا می‌دهند که حرام مطلق است -کاری ندارم که به چه علت- چون واقعاً قیافه اهل‌بیت(علیهم السلام) را با این چیزی که ما در این هزار و چهارصد سال ساخته‌ایم هیچ مدلی نمی‌توانیم به تصویر بکشیم! می‌ترسیم فردا امام زمان(عج) ظهور کند و نعوذُ بِاالله ما بگوییم قیافه‌اش به امام زمان(عج) نمی‌خورد! امام این شکلی است؟ مگر می‌شود؟!

در تحقیقات مستند تاریخی که بی‌بی‌سی انگلیسی هفته پیش انجام داده است که بر طبق این اسناد تاریخی و مباحث ژنی و علمی و … چهره‌ای که شما از حضرت مسیح چهار‌پنج هزار سال است که غالب کرده‌اید با موی بلند حنایی و چشمان آبی، اصلاً به این شکل نیست! مسیح این شکلی است: یک آدم مدیترانه‌ای با موهای کمی فر و چشمان درشت و سیاه، ریش پرپشت و صورتش هم سبزه است! حقیقت هم همین است دیگر بنی‌اسرائیل این شکلی هستند. ده تا کشیش بزرگ تا الان سخنرانی کرده‌اند! یعنی ببینید چه چیزی در ذهنشان ساخته‌اند که فکر می‌کند مسیح حتماً باید با یک چهره حنایی باشد که اصلاً در عالم وجود نداشته باشد. در رفتار هم همین‌طور! یعنی آن چیزی که ما در ذهنمان ساختیم یک انسان غیرعادی از اهل‌بیت است که این انسان غیرعادی اگر خیلی از رفتارهای عادی را انجام بدهد، امثال ما از دین برمی‌گردیم! درحالی‌که گفته شده که آن‌ها هم رفتارهای عادی داشتند و زندگی می‌کردند. از خوراک لذت می‌بردند، سرما و گرما اذیتشان می‌کرد و … . خدا این رفتارهای عادی را که از آن‌ها نگرفته است! هیچ جای قرآن هم این را نگفته است. چیزی که در قرآن گفته است این است که ما شما را از «رجس» بیمه می‌کنیم «ویُطَهِّرکُم تَطهیرا» شما را پاک می‌کنیم؛ جزو مواردی که ما در بحث عصمت برایشان دلیل داریم که چرا خداوند تبارک و تعالی پیامبران و اهل‌بیت را در عصمت از اشتباهات هم حفظ می‌کند؟! دلیل داریم چون نماینده خدا هستند و ما می‌خواهیم به این افراد اعتماد کنیم و… -دلایل عصمت را بررسی نمی‌کنیم، هرکس خواست خودش مطالعه کند-. اما در مابقی مباحثِ زندگی دارند عادی زندگی می‌کنند.
من یک بار گفتم خدمتتان که آقا اباعبدالله(ع) در روز هزار رکعت نماز می‌خواند؛ بعد حساب ریاضیاتی کردم که اگر هر یک رکعت نماز را مثل نمازهای ما بخواهند تند بخوانند یک دقیقه زمان می‌برد -یعنی کمیت را فدای کیفیت کردن- فرض می‌کنیم امام حسین(ع) این کار را کرده است، هزارتا یک دقیقه می‌شود هزار دقیقه معادل چهارده‌پانزده ساعت می‌شود! یعنی امام حسین(ع) تمام شبانه روز را نماز می‌خوانده؟! این چه روایتیست در متون ما؟ مگر اینکه نماز را به شکل دیگری تعریف کنیم «خوشا آنان که دائم در نمازند و حمد و قُل هوَ الله کارشان بی»! بله طبق این قاعده بیست‌وچهار ساعت نماز می‌خوانند چرا پانزده ساعت؟ بعد یکدفعه امام حسینی را ببینیم که هزار رکعت نماز می‌خواند، نمی‌گوییم که او امام حسین(ع) ما نیست؟ چون ما نماز این مدلی را فقط تعریف کرده‌ایم! و اگر آقای فاطمی‌نیا در سن و سالی کوچک‌تر بود از آقا بهاءالدینی زده نمی‌شد؟ سنش بالاتر بود، درک کرد. چون چیزی که از آقا بهاءالدینی ساخته بود خیلی اشتباه بود. من اولین باری که خدمت حضرت آیت‌الله العظمی بهجت(رحمة الله علیه) رسیدم دیدم که از یک چیزی اعصابش خورد بود، من بچه بودم، زیر سن تکلیف اما برایم مثل یک بُت شده بود! ایشان اعصابشان از چیزی خورد بود، نمی‌دانم شاید در خانه با زنش بحث کرده بود. از در که وارد شد و رفتم جلو چنان با من بد برخورد کرد که من کلاً از ایشان زده شدم. بعد که بزرگ‌تر شدم با خودم گفتم آقای بهجت هم ممکن است بعضی وقت‌ها اعصابش خورد شود، تو چرا نمی‌فهمی؟! آن‌زمان کلاً زده شدم، گفتم او دیگر کیست این همه بهجت بهجت که می‌گفتند همین بود؟ شعور برخورد با یک بچه چهارده ساله را ندارد! نه آقا اعصابش خورد بوده، چرا فکر می‌کنی آقای بهجت اعصابش خورد نمی‌شود؟ از کجا می‌دانید که اهل‌بیت اینگونه نباشند؟ مگر آن‌ها را دیده‌ای؟
اگر نگاه کنیم سی‌چهل درصد از تعاریفی که راجع به اهل‌بیت(علیهم السلام) داریم اصلاً قابل دفاع با آیات قرآن و با روایات خودشان نیست! و آن چیزی که ما در ذهنمان از اهل‌بیت و از اولیاءخدا مثل مرحوم شاه‌آبادی، مرحوم قاضی، حضرت امام(ره)، مقام معظم رهبری و … [هست، تصور درستی نیست]. یکی از شعرا که می‌دانم بحث‌های من را دنبال می‌کند و خیلی در کشور مشهور است، برای من تعریف می‌کرد که اولین باری که مقام معظم رهبری را دیدم خیلی اعصابشان خورد بود، من یک چیزی گفتم چنان گذاشتند در کاسه‌ام که سه بار دور خودم چرخیدم! اعصابشان از جای دیگری خورد بود. مگر مقام عرفان و معرفت چیست؟ وقتی این افراد را خلاصه کرده‌ایم در اینکه آیات و روایات بلد باشند و نمازشان این‌قدر طول بکشد و …! بعضی وقت‌ها اگر بخواهم نمازم را کمی طولانی کنم از خودم عصبانی می‌شوم! می‌گویم تو چقدر بی‌شعور شده‌ای که فکر می‌کنی خدا محتاج طولانی شدن نمازت است، هرچقدر رغبت داری انجام بده و به موقع هم انجام بده، بعد بچسب به اصل معرفت عملی! این است که در آخرالزمان می‌بینیم -عین روایت- مساجد زیاد، حافظان قرآن فراوان، صف‌های جماعت طولانی اما مؤمنان در اقلیت! آقا ما با همین پارامترها مؤمنین را متر می‌کردیم، چه شد که در اقلیت هستند؟
خانم یا آقا ایمیل می‌زند یا نامه می‌زند و سراغ شبکه‌های اجتماعی می‌رود که زن من یا شوهر من نماز شبش قطع نمی‌شود اما اصلاً بلد نیست در خانه چطور حرف بزند، شما تذکری بدهید! تذکر چه بدهم؟ ما چه موقع گفتیم دین‌داری به نماز و نماز شب و خوب سینه‌زن‌ بودن و خوب‌ خواندن و خوب منبر رفتن و … است؟ ایمان به این است که اخلاق و رفتار ما چقدر شبیه علی(ع) و فاطمه(س) هست! کل بحث امشب مقدمه بود، چهارچوبی که می‌خواهم در آینده خدمتتان بگویم از این قبیل است: خلوت دل، موانع جسمانی، موانع روانی، شیطان‌ شناسی، گناه شناسی، انوار عرشیه، ذکر، رعایت حقوق، نور عقل و حلم و ایمان یا خوف و نور حُب و مابقی نورها و درنهایت برسیم به سبک زندگی مثل خورد و خوراک و پوشاک و تاثیرش در معرفت الهی!

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید