امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - سلوک کاربردی - قسمت پانزدهم - ایام فاطمیه اول

13 آذر 1404 -   4:43 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
 یا نور
متن سخنرانی
سید محمد انجوی‌نژاد
موضوع: سلوک کاربردی
قسمت پانزدهم
تاریخ: 1401/09/16
»توبه واقعی اقرار است که بگویی من این غلط را کردم
»سخت‌ترین عذاب الهی املاء است
»حسادت و عناد برخی کافران این‌قدر قوی است که حاضر است جهنم را تحمل کند؛ اما زیر عَلَم پیامبر(ص) نباشد
» اتفاقاً منابع و استعدادها در جهان در اختیار مؤمنین است
»توبه واقعی اقرار است که بگویی من این غلط را کردم
در ادامه بحث سلوک کاربردی امشب با آیات ۹۷ تا ۹۹ سوره اعراف کار داریم که با این عبارات شروع می‌شود «أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ» و اشاره دارد به یک سری از افراد، مؤمنین و مسلمین که از مکر و تدبیر الهی احساس ایمنی می‌کنند. مقدمه‌اش اینکه قبلاً در بحث‌های دیگر یک مربع را خدمتتان معرفی کردم، همان مربع مقدمه بحث امشب هم است. آن هم این است که ممکن است من امروز بسیار آدم بدی باشم؛ اما خداوند شب یک پاداش دنیوی به من بدهد. ممکن است بسیار آدم خوبی باشم، شب یک پاداش دنیوی بدهد. ممکن است بسیار آدم بدی باشم، شب یک عذاب بهم نازل بشود. ممکن است آدم خیلی خوبی باشم، شب یک عذاب نازل بشود؛ یعنی تلازم بین خوب و بد‌بودن و پاداش و عذاب اصلاً وجود ندارد که مثلاً من بگویم اگر قرار باشد از دنیا بهره‌ای ببرم، امروز اگر آدم خوبی باشم خدا قطعاً کمک می‌کند. اصلاً همچین قانونی وجود ندارد.
یکی از اضلاع این مربع که آیات ۹۷ تا ۹۹ سوره اعراف بهش اشاره دارد آن آیه‌ای است که من خیلی آدم بدی هستم، بدی می‌کنم، خداوند تبارک و تعالی به من نعمت می‌دهد و با این شروع می‌شود «أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ» که یکی از سؤالاتیست که خیلی هم پیش می‌آید. البته یک ضلع مربع را معمولاً سؤال می‌کنند، آن سه ضلع دیگر هم هست؛ ولی سؤال می‌کنند که چرا فلانی که این‌قدر از خدا دور است یا فلان قوم که این‌قدر با خدا مشکل دارند، چرا خدا به آن‌ها نعمت می‌دهد، کمک می‌کند؟ از جمله سؤالاتیست که شهیدمطهری هم در کتاب‌هایش به آن اشاره می‌کند. معلوم است این سؤال خیلی وقت است وجود دارد. که آقا این داستانش چیست. داستان نعمت‌دادن بعد از گناه و معصیت. طبق این آیه سوره اعراف و آیات دیگری که دارم می‌گویم چند مدل است که آیه که ایمنی را می‌گوید، فارسیش این است می‌گوید که آیا از مکر و تدبیر الهی ایمنید که ناگهانی سر می‌رسد، معرفی می‌کند زیانکاران و گمراهانی که  این شرایط عادی زندگیشان و این وفور نعمت دنیایی را بعد از گناهان فکر می‌کنند که خبری نیست و فکر می‌کنند که همین است.
یک مدلش این است که می‌گویند خدا این خطایی که من انجام می‌دهم برایش مهم نیست. یک مدل دیگر هم می‌گویند اگر خدایی بود چرا این‌جوری کرد؟! چرا من معصیت کردم به من نعمت داد؟! این چه خدایی است! پس خدا نیست! در این آیات می‌گوید که خودشان را از مکر و تدبیر الهی ایمن می‌دانند. البته مکر در ادبیات عرب الزاماً به‌معنای چیز بدی نیست. مکر یعنی یک نقشه، نقشه‌ای که پشت پرده دارد. به این معنا نیست که مثلاً ما می‌گوییم مکار و یک صفت بد می‌دانیم. در عربی این‌طوری نیست، در عربی مکر یعنی نقشه‌ای که پشت پرده دارد، ظاهرش یک چیز است باطنش یک چیز دیگر است. بنابراین در عربی مکر خوب و مکر بد داریم. این‌طوری نیست که هر کسی مکار باشد بد است. یکی از صفات خدا مکار است. «وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ» بالاترین نوع تدبیرکنندگان دارای پشت پرده. در این آیه دوتا نکته را می‌گوید. نکته اول اینکه عده‌ای هستند مؤمن‌اند گناه می‌کنند چون عذاب نمی‌بینند از مکر الهی احساس ایمنی می‌کنند. عده‌ای هستند کافرند  و برخورد با این دوتا را در این آیه کاملاً متفاوت معرفی می‌کند. می‌گوید آن‌هایی که کافرند، آیه می‌گوید آن لحظه که می‌میرند می‌فهمند چه خبر شده است؛ یعنی این امنیت را، این امنیت باطل را تا آن لحظه مرگ احساس می‌کنند. لحظه مرگ که پرده‌ها کنار برود تازه می‌فهمند که آن نعمت‌هایی که فکر می‌کردند خداوند تبارک و تعالی بهشان داده است، نعمت نبوده مکر الهی بوده و الان باید تقاص خیلی بدی را پس بدهند؛ اما راجع‌به مؤمنان می‌گوید مؤمن در دنیا گوشش پیچیده می‌شود و دقیقاً آنجایی گوشش پیچیده می‌شود که از عذاب الهی احساس ایمنی می‌کند.
 خب حالا مدل‌هایش خیلی متفاوت است دیگر، ما از گناه کبیره بزرگ داریم تا گناهان معمولی، دم دستی و لمم و لغزش‌ها که خداوند تبارک و تعالی می‌گوید که _دقت کنید نکته‌اش در آیه این است_ اگر یک گناه کوچک از نظر آیات و روایات؛ یعنی جزء گناهان کبیره‌ای که قرآن گفته است نیست جزء لمم و لغزش است، اگر گناه کوچک را مرتکب بشود؛ اما احساس ایمنی کند؛ یعنی به خودش بگوید که با این یک گناه، من مشکلی ندارم. این یکی را انجام می‌دهم خدا هم با من کاری ندارد و این را می‌بخشد. می‌گوید همین برایش گناه کبیره می‌شود و این از مصادیق همان مکر الهی است. اگر مؤمن باشد اینجا برای همین یک گناه کوچک یک دفعه چنان گوشش را می‌پیچانم که خودش هم باورش نمی‌شود. قاعده‌اش هم این نبوده؛ یعنی مثلاً این گوش‌پیچاندن، اصلاً بابت این گناه نبوده، این گناه این‌قدر گوش‌پیچاندن نداشت، بابت این بود که او با خودش می‌گفت این چیزی نیست. به‌محض اینکه گفت این چیزی نیست من گوشش را می‌گیرم وگرنه اگر با همین گناه جلو می‌رفت و توبه می‌کرد و همیشه هم احساس خطاکاری و گناه‌کاری می‌کرد و نمی‌گفت این چیزی نیست، همین جا هم گوشش را نمی‌پیچاندم. برداشتی که ما از این مدل آیات داریم این است که آن چیزهایی که در مناجات‌ها می‌گوید «فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْكَ وَسیلَتى» توبه واقعی اقرار است که بگویی من این غلط را کردم نه که غلط نبوده. بگوید غلط نبوده در بحث مکر الهی می‌رود. بگوید غلط بوده در بحث فضل و رحمت الهی می‌رود.
شب شهادت حضرت زهرا(س) خدایا اگر گناهی در پرونده ما هست که ما این گناه را استثنا کردیم گفته‌ایم حالا بقیه گناهان را انجام نمی‌دهیم این یکی استثنائا دیگر اشکالی ندارد، هر چقدر می‌خواهد کوچک باشد، چون می‌دانیم تو نسبت به اینکه ما گناه را انکار کنیم خیلی مشکل داری، خدایا اگر در پرونده ما از این مدل گناهان است امشب به لطفت و به رحمتت و به برکت حضرت زهرا(س) ببخش و بیامرز. پس اگر صد میلیارد _من مجبورم تومانی بگویم که در ذهنمان بماند_ اگر صد میلیارد بدزدی و بگویی دزدم و بعد توبه کنی بخشیده می‌شوی یک ریال بدزدی و بگویی این چیزی نیست، بخشیده نمی‌شوی. این را بخشیده نمی‌شوی! که امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «إياكم ومُحَقَّراتِ الذنوبِ» از آن چیزهایی که می‌گویی چیزی نیست بترس. آقا انجام می‌دهی بگو هست. مثلاً من بعضی‌وقت‌ها مریض می‌شوم، علیل می‌شوم، زمین می‌خورم، یک اتفاق بدی برایم می‌افتد سریع مناجاتم با خدا این است می‌گویم خربزه خوردم پای لرزش هم باید بنشینم. نمی‌گویم خربزه نخوردم چرا زدی؟! گناه کردی عذاب دارد دیگر، ناراحتی، غم، غصه، بدبختی، بیچارگی دارد باید بچشی؛ ولی بگویی نه این چیزی نیست می‌شود انکار اطاعت الهی.

»سخت‌ترین عذاب الهی املاء است
در شرح آیه انواعی برای امنیت‌های این مدلی که قرآن اسمش را امنیت باطل می‌گذارد دارد که این انواع را از آیات مختلف درآوردیم که خدمتتان تقدیم می‌کنم. اولی در بحث مکر الهی املاء است. املاء در آیه شریفه «وَأُمْلِي لَهُمْ ۚ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ» «إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ». املاء یعنی مهلت‌دادن به دو گروه است، اولی نسبت به مؤمنین، دومی نسبت به کفار که آقاعلی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) می‌فرمایند که سخت‌ترین عذاب الهی املاء است. سخت‌ترین عذاب الهی! پس آدم باید کمی شاخه‌ک‌هایش حساس بشود که چیست که سخت‌ترین عذاب الهی است. دو مدل است. اولی  «وَأُمْلِي لَهُمْ ۚ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ» مؤمنینی که بعضی‌وقت‌ها از گناهی احساس امنیت می‌کنند و این با یک توبه خیلی مختصر، با یک درد خیلی کم، با یک ناراحتی خیلی اندک، با یک غم، با یک غبار خیلی مختصر برطرف می‌شد، احساس امنیت می‌کند می‌گوید نه این چیزی نیست و بعد جایی چوبی می‌خورد که این چوب را نباید می‌خورد. واقعاً این گناه این چوب را نداشت. بعد یک دفعه شاکی می‌شود که آقا این چه وضعی است؟! مردم دارند شتر را با بارش می‌برند، تو ما را برای صد تومان این‌جوری زمین زدی و این آیه جوابش را می‌دهد که او که شتر را با بارش می‌برد اگر مؤمن است اعتقاد دارد دزد است بعد از دزدی‌اش باید جبران کند و توبه کند، او را نمی‌زنم. اگر کافر است که بعداً با هم آیه بعدی را نگاه می‌کنیم. و تو را که این‌جوری زدم مال این است که گفتی این چیزی نیست. نگو چیزی نیست. نگو چیزی نیست! جلوی این عظمت الهی، داری با متن دین مخالفت می‌کنی، بگو غلط کردم. با هم بحثی نداریم. جایزالخطایی، من قبول کردم. نگو خطا نیست. می‌گوید کسانی که این‌طوری هستند «إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ»  خیلی نرم دارد می‌گوید که با من در نیفت «إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ». یک تومان دزدیدی بگو دزدم، با من در نیفتی، «كَيْدِي مَتِينٌ» اینجا مشخص است که مخاطب آیه مؤمنین هستند، ماییم.

 دارد می‌گوید با من در نیفتید بعد جایی چوبی می‌خوری شاکی نشوی این چه وضعی است. به عقلت، ذهنیتت و نیتت بر می‌گردد وقتی سرت را به سجده می‌گذاشتی، بغل‌دستی‌ات هم در صف نماز سرش را به سجده می‌گذاشت، بار گناه او خیلی بیشتر بود؛ اما سجده او خاضعانه بود، تو وقتی سجده می‌رفتی طلبکارانه بود. جلسه قبل سلوک کاربردی خدمتتان گفتم صفت غیرت خدا را تحریک نکنید اگر غیرت خدا تحریک بشود اصلاً خداوند خلاف شأنش می‌داند که رحمت را قاتی کند. غیرت خیلی مهم است لذا آمده گفته است بالاترین گناه شرک است. هر کاری می‌خواهی بکنی بکن، من را نگو دوتا هستم. غیرت خیلی مهم است. خب اینجا می‌گوید  «إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ» بعد جایی گوشی ازت می‌گیرم، سوز دارد. چرا؟ برای اینکه تو واقعاً حقت نبود این‌طوری زمین بخوری. سوز دارد. بگو آقا بنده اشتباه کردم تمام شد رفت. یک وقتی یادم هست مرحوم آقای واله در مشهد شرح مناجات شعبانیه می‌گفت رسید به این قسمت که «إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوبا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَى» بعد می‌گفت که همین شرح‌دادن همین هم برای من سنگین است برای اینکه این قسمت این‌قدر عمیق است من می‌ترسم این قسمت مناجات شعبانیه را شرح دهم که خدایا در دنیا آبروی من را نگه داشتی، پرده‌ها را کنار نزدی در حالیکه من محتاج‌ترم که در آخرت این اتفاق ببیفتد. می‌ترسم همین را شرح می‌دهم در آن ریا باشد بعد این هم باز قوز بالای قوز بشود؛ یعنی به ستاریت خداوند تبارک و تعالی می‌رسیم کار خیلی ظریف می‌شود. اینجا این را دارد می‌گوید که این زمینی که تو خوردی من هم می‌دانم به‌خاطر آن گناه حقت نبود، به‌خاطر آن گناه زمین نخوردی، به‌خاطر انکار زمین خوردی. حالا روز قیامت بیا بگو آی تقصیر جمهوری اسلامی بود. خیلی‌خب، بتوانی ثابت کنی تقصیر جمهوری اسلامی بود ما هم روز قیامت قبول می‌کنیم. نتوانم برایت صد میلیون مثال بیاورم آدم‌هایی که در چه زمان‌هایی دیندار بوده‌اند و دینشان را حفظ کردند، قبول می‌کنم. این کار را نکن! به‌خاطر هیچ چیز با خدا در نیفت. «وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ» «إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ» اینجا می‌گوید مواظب باش در  «إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ» خیلی نیش دارد. می‌توانست بگوید عظیم، قریب، می‌گوید متین، چنان آرام ترتیبت را می‌دهم خودت هم نفهمی. این را دقت کنید.

»حسادت و عناد برخی کافران این‌قدر قوی است که حاضر است جهنم را تحمل کند؛ اما زیر عَلَم پیامبر(ص) نباشد
حالا قسمت دوم چیست؟ «إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ» این گروه دوم املاء، کسانی که بهشان مهلت داده می‌شود می‌گوید و اما کافرین. چرا به کافرین مهلت می‌دهیم؟ برای اینکه گناهانشان بیشتر بشود. خب برای اینکه گناهشان بیشتر بشود کمی توضیح لازم دارد. بالأخره بنده خداست، چرا خدا باید بنده‌اش را به چاه هل بدهد؟ چرا باید هی به او بیشتر بساط بدهد تا بیشتر گناه کند؟ این به نیت کافرین بر می‌گردد که ما حتی در روایت داریم که مثلاً جایی در قرآن دارد که می‌گوید گنه‌کاران در آتش قیامت فریاد می‌زنند ما را برگردان بعد جواب می‌دهد برشان گردانم هم همینند. چرا؟ چون آن‌ها با خدا عناد پیدا کرده‌اند. برشان گردانم هم همینند. این‌جوری نیست که خدا بگوید دیگر مهلت نمی‌دهم می‌گوید اتفاقا مهلت می‌دهم در این آیه شرح می‌دهد که مهلتی که خداوند می‌دهد حتی حاضر است آن‌ها را از جهنم به دنیا برگرداند، مهلت هم بدهد؛ ولی خب خدا می‌گوید من می‌دانم همینند. تازه برگردند مثل این زندانی که اولین بار که زندان نرفته کتک نخورده می‌ترسد بعد که رفت و برگشت می‌گوید زندانش را هم دیدیم، آن‌ها هم برگردند پرروتر هم می‌شوند. می‌گویند ما دیگر جهنمش را هم دیده‌ایم می‌خواهید چه کار کنید دیگر. با خدا عناد دارند.

در روایتی دیگر امام‌صادق(ع) می‌فرمایند پیامبر(ص) از جهنم رد می‌شود که عده‌ای را نجات بدهد، بعضی از مخالفین خدا خودشان را از چشم پیغمبر(ص) مخفی می‌کنند بعد فرشته‌های عذاب می‌گویند بابا دیوانه او آمده است دارد می‌گردد یک عده را ببرد نجات بدهد، می‌گویند اگر قرار است او ما را به بهشت ببرد نمی‌خواهیم، همین جهنم را می‌خواهیم. ببینید عناد به کجا رسیده است! این‌ها روایت است، روایت‌هایی که مستدل به دیده‌های پیغمبر(ص) در معراج است که می‌گوید مشرکانی را دیدم که می‌گفتند اگر قرار است او ما را نجات بدهد نمی‌خواهیم؛ یعنی حسادت و عناد این‌قدر قوی است که حاضر است جهنم را تحمل کند؛ اما زیرعلم پیامبر(ص) نباشد. به همین دلیل می‌گوید او که این‌قدر عناد دارد بهش فرصت می‌دهم که بیشتر کند. با خدا دشمنی می‌کنی من هم با تو دشمنی می‌کنم خدا که تعارف ندارد. نکته دومش اینکه برخی از آن‌ها مثل فرعون از امام‌صادق(ع) روایت نقل می‌کنند حالا این روایت‌ها چقدر مستند است خب من خیلی شنیده‌ام سندش را هم دیده‌ام؛ ولی خیلی عقلانی نیست؛ ولی از این بُعد عناد و «لِيَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ» شاید عقلانی است که می‌گوید در خانه فرعون آمدند و گفتند اگر این‌طوری است تو هم باید یک معجزه نشان بدهی، موسی معجزه نشان داده است. می‌گویند فرعون روی پشت‌بام رفت با خدا مناجات کرد گفت من که از تو قیامت نخواستم دنیا را خواستم، الان در دنیا دارد آبرویم می‌رود برای اینکه نمی‌توانم معجزه کنم. می‌گوید خدا به او قدرت معجزه‌ای عنایت کرد.
حالا اگر روایت درست باشد. اصلاً درست نباشد! «لِيَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ» به این معناست که برخی از  مردم قیامت را نمی‌خواهند. همین سی‌چهل سال دنیا را می‌خواهد. همین را می‌خواهد دیگر! خدا هم می‌گوید خب بهش بدهید. اصلاً آمده رُک به خدا گفته است که من قیامت را نمی‌خواهم، خدا می‌گوید این‌قدر عقلش پایین است بگذار در گناهانش ادامه بدهد بعد می‌بینی این آدم فوت می‌کند حتی آبرویش هم نمی‌رود؛ یعنی این‌قدر هم لطمه نمی‌خورد، تا تهش را می‌رود، آبرویش هم نمی‌رود. و در تاریخ ما خیلی از کسانی را داریم که هنوز که هنوز است مردم دارند دعایشان می‌کنند و می‌گویند او چقدر آدم خوبی بود، عاقبت به خیر شد و … در حالیکه طرف اصلاً دشمن رسمی خدا بوده است. دارند می‌گویند او نمازهایش فلان بود و… طرف اصلاً نماز نمی‌خوانده. آن‌ها کی هستند؟ آن‌ها «لِيَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ» هستند. آن قسمت اول در غیرت الهی بود با مکر و کینه الهی، قسمت دوم در رحمت الهی است که بالأخره او دیگر انتخاب کرده است. می‌دانید که یکی از مسیرهایی که آدمیان در جهان شیطان‌پرست می‌شوند همین آیه قرآن است  «إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ» شیطان‌پرست‌ها با همین استدلال مردم را جذب می‌کنند و چون این آیه وجود دارد شما بدانید اگر قوانین شیطان‌پرستی را رعایت کنید، خب من مطمئنم اینجا کسی قرار نیست برود شیطان‌پرستی بشود، گفتن این حرف‌ها که لطمه ندارد.  اگر قوانینش را رعایت کنید یک سری از باب‌های دنیا برایتان باز می‌شود.
بعد از اینکه شما به خدا و کتاب الهی اهانت کردی و … یک سری از نعمت‌های دنیایی و یک سری از پشت پرده‌های دنیایی توسط شیطان که خودش در بحث‌های فیزیک پنهان دنیا دخالت دارد، نه در متافیزیک در فیزیک پنهان دنیا دخالت دارد، این شیطان می‌آید یک سری درها را برایتان باز می‌کند جن است دیگر. نگو این شیطان‌پرست‌ها چرا این‌قدر خل‌و‌چل‌اند. نه خیلی هم این‌طوری نیست. چه آن استادشان چه بقیه‌شان یک سری از کلیدهای فیزیک پنهان خلقت در اختیارشان است. جذابیت دارد. از این آیه  «إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ». بعد شما سؤال می‌کنی که این چه وضعی است؟ می‌گویم خدا که همان اول گفت. شیطان به خدا گفت به خودم و پیروانم تا قیامت مهلت بده که تا قیامت جذب کنم. مهلت یعنی همین دیگر. خدا که مهلت خالی به او نداده است مهلت باامکانات داده است من‌جمله از امکاناتش تسلطی که جن بر فیزیک پنهان خلقت دارد. فیزیک پنهان و متافیزیک فرق دارد. الان وقت شرح‌دادنش نیست قبلاً گفتم. دارد و از آن‌ها استفاده می‌کند.
و خیلی چیزهای دیگر که الان شما می‌بینید؛ یعنی شما فرض می‌کنید که در مکاتیب _اسمش را متافیزیکی می‌گذارم_؛ ولی حقیقتش این است که مکاتیبی که بر پایه فیزیک پنهان است که زیاد هم داریم مثل همین انرژی‌درمانی که شما فکر می‌کنید همه‌اش دروغ است، نه دروغ نیست و خیلی چیزهای دیگر، اصحاب ریاضت، خیلی از فرقه‌ها که در جهان وجود دارد. این‌ها بر پایه تبری‌جستن و برائت رسمی از خدا به یک سری درجات رسیده‌اند. بعد به تو هم نمی‌گویند مثلاً من یک فرقه راه می‌اندازم در آن از فیزیک پنهان استفاده می‌کنم یک سری باب‌ها را برای تو باز می‌کنم یک سری چیزها را از ذهنت می‌خوانم، یک سری پشت پرده‌ها را بهت می‌گویم بعد امام‌جماعتت هم ایستاده‌ام؛ یعنی تو فکر می‌کنی که در بدنه اسلام و ایمان و تشیع داری یک سری کرامات می‌بینی، من پشت پرده با خدا دعوایم را کرده‌ام، فحش‌هایم را داده‌ام، به شیطان و جن کاملاً ابراز تسلیم کرده‌ام و یک سری چیزها را گرفته‌ام بعد اگر با آن چیزها اعلام کنم که من نیروی شیطان هستم که تو نمی‌آیی پشت سر من نماز بخوانی. نمازم را می‌خوانم بعد تو فکر می‌کنی کرامات من که باز هم دارم می‌گویم متافیزیکی نیست مال فیزیک پنهان است، فکر می‌کنی این کرامات از نماز است در حالیکه من از شیطان گرفته‌ام و مقدور است. دستورالعمل‌هایش هم همه جا هست.
اینکه نسبت به خدای مسیحیان باشد یا خدای یهودیان یا به انجیل بی‌احترامی کنی یا قرآن هیچ فرقی نمی‌کند. عَلَم خدا هر چه باشد یک سری دستورالعمل‌ها دارد اجرا می‌کنند. اگر خواستید کامل و با روایت اسلامی این قضیه را پیگیری کنید که بحث ما الان اصلاً این نیست من نزدیک‌ترین مطلبی که راجع‌به این دیدم که البته خواهران این جمله را کلهم اجمعین فراموش کنند؛ ولی برادران اگر خواستند پیگیری کنند سلسله‌فیلم‌های سینمایی «سجین» مال ترکیه، هفت قسمت است. کاملاً نشان می‌دهد که در ادیان مختلف چگونه به شیطان [می‌پردازد] منشأاش هم همین سجین آیه قرآن است دیگر. بالأخره یک مسلمان سناریواش را نوشته است خیلی از فیلم‌های هالیوودی بهتر و مستندتر است. کاملاً نشان می‌دهد که چگونه در ارتباط با شیطان شما می‌توانید جلو بروید. درضمن مال ژانر سینمای وحشت است فکر نکنید سینمای دینی است. کلا خیلی وحشتناک است؛ ولی این را نشان می‌دهد که چگونه می‌شود آدم‌ها در ارتباط با شیطان به فیزیک پنهان خلقت دستیابی پیدا کنند و با آن دکان و دستگاه راه بیندازند حالا یک عده اسمش را الهی می‌گذارند. این از باب «لِيَزْدَادُوا إِثْمًا ۚ» است. پس می‌شود. نگو آقا نمی‌شود! نگو چرا اسرائیل می‌تواند در پاکستان برود یک سری زمین بخرد. در کجای پاکستان؟ در آن قسمتی که خود پاکستانی‌ها به آن زمستان می‌گویند چون همیشه زمستان است، سردستان. برود در آنجا یک سری زمین بخرد. کِی؟ مثلاً پنجاه سال پیش، صد سال پیش زمین بخرد بعد الان بفهمند که این زمین‌ها  آب زلال آینده جهان را تأمین می‌کند. از کجا فهمیدند؟ از اینجا فهمیدند. حالا اسمش این است که من خاخام و توراتم؛ اما آن‌هایی که این‌کاره هستند با این ارتباطات با فیزیک پنهان خلقت ارتباط برقرار می‌کنند.
دقت کن! حرف‌های من الان اصلاً سیاسی و زرد نیست بر مبنای آیات قرآن و فیزیک پنهان، حرف‌های من گذاشتن مصداق روی تفسیر علامه‌طباطبائی است. همه این‌ها که می‌گویم مال تفسیر علامه‌طباطبائی است من دارم مصداق‌هایش را خدمتتان می‌گویم. نه سیاسی است نه هیچ چیز!  خب این‌ها را گفتم بعد نیایی بگویی چرا فلانی گناه کرد خدا بهش نعمت داد. مرد حسابی دارم می‌گویم اگر گناه کند امکانات هم بهش می‌دهد. ما می‌ترسیم این حرف‌ها را بزنیم مردم بروند شیطان‌پرست بشوند، مردم نمی‌روند شیطان‌پرست بشوند. این‌ها را بگو شبهات مردم برطرف بشود. از مصادیق املاء یکی این است. حالا آدمی الان در جلسه یا بعداً بشنود تصمیم بگیرد به‌خاطر اینکه به این امکانات برسد برود با شیطان ببندد این آدم اگر این‌قدر ذاتش داغون است این‌ها را نگویم جای دیگر بهانه پیدا می‌کند با شیطان می‌بندد. کی جرأت دارد برود با شیطان ببندد؟! خیلی خباثت می‌خواهد؛ اما این شبهه هم باید برطرف بشود. چرا اسرائیل فلان؟! چرا فلان؟! یک سری‌اش این است دیگر. چرا هندوستان؟! یک سری‌اش این است. چرا فلان مرتاض؟! این است. چرا فلان آدم مدعی در فرقه های اسلامی؟! چرا انرژی‌درمانی؟! این است، قرآن است. تفسیر علامه طباطبائی است. خودت مصداق‌هایش را رویش بگذار.
 عین جملات! از مصادیق املاء این است که خداوند تبارک و تعالی کسانی را که از خدا اعلام برائت کنند  و با شیطان ببندند به آن‌ها امکاناتی را خواهد داد. نه که خدا خواهد داد، خودشان به امکاناتی می‌رسند.
اندرون از طعام خالی دار
تا در آن نور معرفت بینی
و از این دستورالعمل‌های این مدلی که برای باز‌شدن چشم بصیرت داریم. برای چشم شیطانی هم دستورالعمل داریم. هر کس ذهن تو را خواند الزاماً از مسیر خدا یاد نگرفته است. خواندن برخی از اذهان که خدا ولایتش را برداشته باشد در اختیار فیزیک پنهان خلقت هم هست خیلی سخت هم نیست.
من این جمله را هم پایان این قسمت بحث خدمتتان بگویم که خیالتان راحت باشد. این جمله را هم از یکی از بزرگان، مرحوم آقای حجت که از بزرگان این داستان است و پسرش در مسیر رسیدن به این علوم خیلی زحمت می‌کشید، ایشان می‌گفت که اگر با خدا ببندی، والا دستورالعمل‌ها و ریاضت‌هایش از این مدل با شیطان‌بستن خیلی ساده‌تر است. مثل این زن که آن روز یکی از شبکه‌های بیگانه مصاحبه گذاشته بود من کلیپش را دیدم که با زنی مصاحبه می‌کرد که در خارج از کشور چه جوری است؟ گفت کسی بخواهد خارج از کشور موفق باشد می‌تواند. من اوایل که آمدم دوسال، سه سال این‌جوری، بدبختی، بیچارگی، فلان بعد از هفت صبح تا دوازده شب کار کردم، فلان کردم به این موفقیت رسیدم. بعد من داشتم در ذهنم می‌گفتم اگر نصف این را در ایران کار می‌کرد هم به همین موفقیت می‌رسید. نصف این در ایران کار می‌کرد! حالا آقای حجت همین را می‌گوید. یک خانم موفق در خارج از کشور طفلک هفت صبح تا ده شب کار می‌کند. خب هفت صبح تا سه بعد از ظهر اینجا کار می‌کردی، همین کار را می‌کردی بیشتر از این موفق می‌شدی. آقای حجت می‌گوید آن‌هایی که این‌قدر در هند، پاکستان، بلوچستان، سیستان و خراسان بابت این قضایا ریاضت می‌کشند، این‌ها که گفتم همه پایگاه‌هایشان است. بابت این قضایا که از شیطان امکانات بگیرند اگر نصف این را برای خدا خرج می‌کردند دوبرابر این گیرشان می‌آمد منتها برای خداکشیدن را شیطان می‌گوید نه، وسوسه‌ات می‌کند، نفس هم می‌گوید نه، برای شیطان‌کشیدن هم شیطان همراهی می‌کند هم نفس. ریاضت‌هایی که آن‌ها می‌کشند خیلی سنگین‌تر از این حرف‌هاست. این‌طوری نیست الان بروی یک قرآن پاره کنی، نجس کنی چشمت باز شود. خیلی کار و زحمت می‌برد. همان سجین را ببینید.

» اتفاقاً منابع و استعدادها در جهان در اختیار مؤمنین است
پس نوع اول املاء بود. نوع دوم مکر و تدبیر الهی که حالا در آیه می‌گوید «فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا» مهلت است که فرق این مهلت با املاء این است: ببینید املاء دارد می‌گوید که شما سمت شیطان می‌روی از خدا اعلام برائت می‌کنی. دو مدلید یک مدل آدم‌های مؤمن آنطوری، آدم‌های کافر این‌طوری، مؤمن، گوشش را می‌پیچانیم، به کافر املاء و مهلت می‌دهیم که ادامه بدهد، امکانات هم بهش می‌دهیم. اما سراغ مهلت می‌آید به این معنای «فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ»  به این معناست که مهلت تحت‌عنوان اینکه جایی کسی یاد خدا نمی‌کند، یاد قیامت هم نمی‌کند، با خدا هم مخالفت نمی‌کند ولی دارد برای دنیا زحمت می‌کشد و اینجا  «فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا» با مؤمنینی دارد صحبت می‌کند که مثل بی‌عرضه‌ها نشسته‌اند منتظرند خدا کار دنیایشان را راه بیندازد بعد می‌آیند کافرین را مثال می‌زنند که این چه وضع دنیاست که شما مثلاً اله و بله کردی، غرب از ما دویست سال جلو است، فلان از ما این‌قدر جلو است.

اولاً ما یک جواب فیزیکی جغرافیایی داریم آن هم این است که قسمت‌های پرمعدنِ پرنفتِ پرقیمتِ پرطلایِ پرامکاناتِ جهان اتفاقاً در اختیار مؤمنان است اگر بخواهیم از نظر جغرافیایی تقسیم بکنیم. بعضی از کشورهایی که شما الان در اوج و در رفاه می‌بینید حالا به دلیل اینکه جمعیتشان کم است یا فلان است مثل همین کشورهای اسکاندیناوی که همه دارند می‌گویند این‌ها بدبخت‌ها سیبری‌اند. اصلاً اطلاع دارید؟! بله چهارتا آبشار و فلان و جنگل و گل و بلبل نشان می‌دهد که صدبرابر آن در مالزی، اندونزی، ایران  و خط استوا و همه این‌ها داریم. صد هزار برابرش را! اشکال ندارد؛ ولی این مال آن یک ماه تابستانشان است برف‌ها آب شده آبشارها دارد می‌ریزد. بقیه‌اش هم رفته‌ای؟! از نظر جغرافیایی امکانات در اختیار مؤمنین کره زمین است. حتی در کشوری مثل آمریکا هم از نظر جغرافیایی آن قسمت‌هایی که می‌بینی امکانات دارد از قبلش در اختیار مؤمنین بوده است. مؤمنین که من دارم می‌گویم یعنی باخداها. خداناباورها داریم و باخداها، خب حالا هر چیز! اینجا نشسته‌ای الکی غر می‌زنی. زحمت کشیده است، کار کرده است به اینجا رسیده است تو نشسته‌ای خدا برساند، خدا که رسانده است. مثلاً یکی از چیزهایی که در ایران ما جزء آن اصل کاری‌های شکفته‌شدن اقتصاد ماست معادن ماست. معادن ایران!
 معدن مال ماست، ما زحمت نکشیده‌ایم که کارخانه فناوری‌اش را هم بغل‌دستش بزنیم سود صادرات معادن ما اندازه یک صدم سود آن‌هایی است که از ما می‌گیرند فناوری‌اش می‌کنند. این آمار وزارت خودمان است که فلان کشوری که فلان معدن را می‌گیرد مثلاً از معدن مس فلان جا ما بهش می‌فرستیم، سود فروش ما هر چه هست سود فناوری او صدبرابر سود فروش ماست. معدن را ما داریم سودش را او دارد می‌برد. چرا؟ چون ما بی‌عرضه‌ایم. سراغ پنجاه سال پیش برگردیم. آن مطلب‌هایی که شهید مطهری در علت عقب‌افتادگی جهان اسلام می‌گوید. همه این‌ها را گفته است. تک‌تک همه این‌ها را گفته است، از نظر جغرافیایی این‌طوری است، از نظر هوش مردم این‌طوری است و … . بعد یکی‌اش همین را می‌گوید که اتفاقاً منابع و استعدادها در جهان در اختیار مؤمنین است منتها این مؤمنین به‌دلیل اینکه زیادی روی خدا حساب می‌کنند؛ یعنی آن قسمت‌هایی که جزء وظایف خدا نیست هم در اختیار خدا می‌گذارند. کاسب مغازه‌اش را باز می‌کند می‌گوید بسم‌الله الرحمن الرحیم از تو برکت از ما حرکت؛ اما بعضی از مؤمنین نشسته‌اند منتظر برکت‌اند. خب شهید مطهری همین‌ها را نقل می‌کند.
در قسمت «فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ» یکی این است که اگر کسی کار کند خدا نمی‌آید بگوید چون تو من را دوست نداری کار می‌کنی من بهت نتیجه نمی‌دهم، نتیجه‌اش را به او می‌دهد. اگر کسی تلاش کند نتیجه‌اش را بهش می‌دهد. همیشه ما در ورزش‌ها، المپیک‌های و جام‌ جهانی‌ها همه این‌ها را گفتیم که هر کس بهتر بازی کند خدا به او نتیجه‌اش را می‌دهد. نمی‌آید بگوید نه چون تو آتئیستی من در بدنت کاری می‌کنم که آخرش نفس کم بیاوری. بابا یارو پدر خودش را درآورده، زحمت کشیده، خدا بهش می‌دهد. عدل الهی است. تو تاک‌تیکت، تکنیکت بیشتر است بهت می‌دهیم حالا مراکش اسپانیا را برد من نفهمیدم آخرش چه جوری برد ولی خب بالأخره ربطی به اسلام نداشت. این چیزها ربطی به اسلام ندارد. بابا باور کنید اگر دویست سال پیش هم کسی این حرف را می‌زد از او تست الکل می‌گرفتند. هنوز می‌بینی می‌گویند مسلمان برد. آقا چه ربطی دارد! خب فردا این به کره جنوبی می‌بازد بعد چه می‌خواهی جواب یدهی؟! اصلاً چه ربطی دارد؟! بله ممکن است برکتی باشد. خدا می‌گوید من اصلاً در مباحث این مدلی دخالت نمی‌کنم. اصلاً دخالت نمی‌کنم! من اولین باری که فهمیدم چه خبر است فکر کنم یازده سالم بود که بازی فوتبال داشتیم. خیلی برایم مهم بود، حیثیتی بود دیگر. ساعت شش مسابقه‌مان بود. من دیگر ظهر خانه مادربزرگم رفتم و بعد از نهار در سجاده رفتم. دعا، قرآن، مفاتیح، سریع‌الاجابه، قریب‌الاجابه، بدیع‌الاجابه، نماز حضرت زهرا(س)، موسی بن جعفر، جعفر طیار و … ، یک بچه یازده ساله پنج ساعت در جانماز، ساعت شش رفتیم، شش دو باختیم. همان‌جا فهمیدم. بعد این روبه‌رویی‌ها اصلاً در این وادی‌ها نبودند. من در جانمازم گریه می‌کردم که خدایا امروز ما بازی داریم من را ببین آن جلویی را هم که می‌دانی چه جرثومه فسادی و فلان است. آقا چه ربطی دارد؟! بعد همان جا فهمیدم خدا اصلاً بنا ندارد بیاید در فوتبال دخالت کند. پس این «فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ» داستانش همین است.
 بحث را جمع می‌کنیم عرض کردم که تدبیر الهی که اسمش را مکر می‌گذارند چندتا بُعد دارد. بُعد اول برخورد با مؤمنین است بُعد دوم برخورد با کفار است. در برخورد با مؤمنین انواع دارد: املاء، مهلت و استدراج که اگر زنده باشیم فرداشب می‌گوییم. در بحث املاء گفتیم که املاء باز دو مدل است: املاء اول مهلت‌دادن به مؤمنین است یک دفعه می‌بینی گوشت را بابت گناهی پیچاند که این گناه واقعاً این‌قدر زمین‌خوردن و گوش‌پیچاندن نداشت باید بفهمی که از انکار معصیت به اینجا خوردی نه از بابت خود گناه و در رابطه با کافرین هم می‌گوید موقع مرگ یک دفعه انکارهایشان مشخص می‌شود. قسمت دوم مهلت است که گفتیم مهلت هم فرقش با املاء این است که طرف خدا را انکار نمی‌کند؛ اما به این نتیجه می‌رسد که خدا بهش مهلت می‌دهد و در مورد املاء هم گفتیم که خداوند تبارک و تعالی در مورد کافرین وقتی که از خدا اعلام برائت می‌کنند و با شیطان می‌بندند دست اصحاب شیطان را در استفاده از فیزیک پنهان خلقت و یک سری اعتبارات و نعمت‌ها که در قرآن اسمش نقمت است باز می‌گذارد و این پشت پرده‌هایی که شما دارید می بینید الزاماً همه‌اش معنوی و الهی نیست.
ان‌شاءالله خدا از همه‌مان به احسن وجه قبول بفرماید اگر زنده باشیم فرداشب قسمت سوم بحث که استدراج است را در بحث مکر الهی بررسی خواهیم کرد.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید