یا حبیب
متن سخنرانی حقیقت این است، قسمت 3
سید محمد انجوینژاد
تاریخ: 1401/05/09 | مصادف با شب سوم محرم1401
عناوین سخنرانی:
- »منشأ تمام دردهای جهان عدم کنترل نفس است
- »در آخرالزمان مردم برای اینکه بیشتر دیده شوند مبارزه میکنند
- »منیت، انسانمداری و عزت تو را از بین میبرد
امشب در بحث «حقیقت این است» خدمتتان یک مقدمه کوتاه عرض میکنم، شاید این مقدمه در همه شبهای دیگر هم باید در گوشه ذهنتان باشد و مقدمه تکراری هم است که ما در تشیع و برخی دیگر از ادیان و حتی برخی دیگر از قسمتهای دین اسلام قائل به یک قاعده بهنام حُسن و قُبح عقلی هستیم.
این خیلی تکراری است همه در مدارس و دانشگاهها این را میخوانند که ما معتقدیم اگر خدا میگوید چیزی خوب است، خوب است که خدا میگوید خوب است و اگر میگوید بد است، بد است. اینطوری نیست که یک چیز خوبی در عالم خلق شده باشد بعد خدا بگوید میدانم خوب است؛ اما تو مقاومت کن، انجام نده، روز قیامت بهترش را بهت میدهم. اصلاً همچین چیزی از نظر تشیع و خیلی دیگر از قسمتهای ادیان وجود ندارد و بد هم همینطور، مثلاً یک کار بد، من بگویم این کار بد است؛ ولی کار من را راه میاندازد، اگر آخرت هم اذیت بشوم دنیایم را راه میاندازد. خدا میگوید نه، حسن و قبح عقلی؛ یعنی این کار اگر بد است برای دنیای تو هم بد است. این مقدمه کوتاه و تکراری.
حالا امشب میخواهیم به کدام قسمت از حقیقت بپردازیم؟ دیشب بحث تعریف انسانیت بود و بحث اومانیسم و آن برداشتی که ما داریم، امشب میآییم کمی جزئیتر نگاه میکنیم که انسان دو قسمت دارد. آنهایی که راجعبه اومانیسم بود و بحثهای حاشیهایاش، موافقین و مخالفینش به وجود ظاهری انسان بر میگردند. این چیزی که امشب میخواهیم بگوییم که در آیات و روایات ما خیلی راجعبه آن بد گفتهاند به قسمت داخلی انسان یعنی نفس بر میگردد که ما در فارسی این نفس را به من ترجمه کردهایم. من، منیت، انانیت، این اصطلاحهایی که شما در کتابهای اخلاقی و عرفانی میخوانید.
این باید در اجتماع ما، در سال ۱۴۰۱ یک بررسی بشود، ببینیم که اگر بد است و ما در تشیع قبول داریم که بد است، عقلی هم بد است و اگر عقلی بد است پس برای دنیای ما هم بد است این را بررسی کنیم ببینیم داستانش چیست. این مقدمه. اولا منیت جزء خصوصیات حیوانی است و از بچگی و طفولیت شکل میگیرد و اگر ما والدین را یعنی پدر و مادر را که از نظر ژنتیک بهشدت در روح بچه مؤثر هستند را کنار بگذاریم، چرا کنار بگذاریم؟ چون بچه معمولاً اول والدین را به کلام میآورد، مامان یا بابا، معمولاً این است، ربطی به زبان فارسی ندارد، همه جا. اگر هم به کلام نیاورد؛ یعنی نگوید مامان بابا، بچه لفظی را اختراع میکند که بر والدینش دلالت دارد.
دومین کلمهای که بچه از طریق روح شروع به گفتن میکند «من» است. من! یعنی منیت چیزی نیست که بگوییم در اثر بیاخلاقی ایجاد میشود، منیت یک چیز ذاتی است مثل بقیه خصوصیات ذاتی انسان. من مثل بقیه خصوصیات شکل میگیرد و وقتی این من شکل میگیرد یواشیواش ملزومات من هم شکل میگیرد. بچه یواشیواش شروع به جنگیدن برای من میکند، یواشیواش شروع به مالکیت میکند، مال من است، این مال من است، آن مال من است، یواشیواش شروع به مرزکشی میکند، جای من است، خانه من است؛ یعنی لوازم منیت هم شروع به شکلگرفتن میکند. خب اگر این نباشد حتماً خلقت مشکل دارد چون بچه که بیاخلاق و شیطان نیست. اگر تا حدی این منیت نباشد؛ یعنی من یکسری مبارزهها و تلاشها برای خود خودم بکنم.
من خواهشم این است آن علامت سؤالی که راجعبه رفع من و نفسانیت در سنین بالای عرفانی است را ول کن، ما داریم یک بحث خیلی اجتماعی میکنیم. ممکن است عرفا و بزرگان داستان دیگری داشته باشند، اصلاً به آن کاری نداریم. ما سراغ این میآییم که اگر من بخواهم از آن کانال عرفان به شما بگویم که آقا منیت و انانیت را کنار بگذارید،. فلان کنید، به خدا وصل شوید و … نه من خودم این مدلی هستم، نه اصلاً الان اجتماع ما به این مدل صحبت نیاز دارد، آنهایی که واقعاً دنبال کنترل نفسشان و رسیدن به خدا هستند که منتظر نمیمانند دهه محرم بنشینند منبر گوش بدهند تا الان صدتا کتاب خواندهاند، رفتهاند گشتهاند، شب عید نوروز هم شده کسی را پیدا کردهاند از او درس گرفتهاند.
وقتی که ما منتظریم منبری بشود کسی به ما حرفی بزند؛ یعنی عموم مردم هستیم. بله ممکن است بعضی از شما از اولیای خدا باشید تبرکا آمده باشید قدمتان بر چشم، وظیفه من این است که عموم مردم و خودم را ببینم که جزء همین العوام کالانعام هستم. این العوام کالانعام اصلاً حرف بدی نیست؛ یعنی خصوصیات حیوانی عوام بیشتر از خصوصیات الهیشان است. ما اینطوری هستیم. پیغمبر(ص) دارد معرفی میکند، توهین نمیکند، دارد خبر میدهد، عموم مردم خصوصیت حیوانیشان را بیشتر میپسندند.
»منشأ تمام دردهای جهان عدم کنترل نفس است
خب، حالا بخواهیم از این منظر عامیانه نگاه کنیم، من باید امشب بتوانم اثبات کنم کجای منیت بد است و چه ضرری برای دنیا دارد. فقط برای دنیا! نمیخواهم اثبات کنم مثلاً منیت در پلکان عرفان کجا تعریف میشود. یک جای جداگانه دارد، استادش هم هست.
۱_ آیا منیت برای دنیا ضرر دارد؟
۲_ این جملهای که امام فرمودند در آخرالزمان یکی از وسوسههای شیطانی، تقویت انانیت و نفسانیت برای بههمریختگی جهان است نه برای مثلاً دوری از عرفان. میگوید آقا منیت، حسن و قبح عقلی، برگردیم عقب، اگر میگوید نفس بد است، آن نفس بد، بد است، برای دنیا بد است نه که خوب است کنترلش کن مثلاً روز قیامت بهت پاداش میدهم. اصلاً!
پس این یک قسمتش ذاتی است که من تقویت بشود تا جایی که عقل بچه میرسد _حرف دیشب یا پریشب_ «ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَيۡبِ» که تمام چیزهای دنیا مادی نیست. افسار یک سری از ارکان دنیا دست غیب است. بچه دیگر به آنجا میرسد، الان دیگر با بچهای که دبستان است نمیتوانی برخورد کنی بگویی تو انانیت نداشته باش، او الان رسماً در حال تبدیلشدن از حالت _هی من میترسم این حیوانی را بگویم یک عده فکر کنند توهین است، نه حیوانی یعنی همان دیگر، چه بگویم، دوره تکاملش است_ در حال کاملشدن از مرحله جسمانی به انسانی است، باید رهایش کنی؛ اما به جایی میرسد، بچه میفهمد که غیر از خور و خواب و خشم و شهوت یک سری عوامل غیبی هم در عالم هست. از اینجا به بعدش این چیزها باید آموزش داده شود. حالا چرا این حرف را میزنیم؟ ببینید ما یک نگاه به جامعه میکنیم. وقتی من میگویم نگاه میکنیم، اشکال بزرگ این است که من به دوروبریهایم نگاه کنم بعد نتیجه بگیرم. حُسنش این است که من بروم آمار جهانی را نگاه کنم نه آمار ایران.
آمار جهانی را نگاه کنم ببینم منشأ دزدیها، اختلافات خانوادگی، اختلافات اجتماعی، اختلافات سیاسی، جنگها، غارتها، تجاوزها، منشأ هر چه فاجعه در عالم انسانی است، چیست؟ آمار آدمهای آماری، نه آمار مثلاً علمای حوزه علمیه قم. نتایج آماری چه میگوید؟ برای گرفتن آمار باید سراغ کسانی بروی که محل رجوع این آسیبها هستند، مثلاً به سازمان ملل بروی، کمیسیونهایی که محل رجوع رسیدگی به آسیبهای اجتماعی هستند، بعد بروی به آنها بگویی آیا شما روانشناسی، جامعهشناسی دارید که غیر از اینکه این آسیبهای اجتماعی را به شما گزارش بدهد منشأاش را هم بگوید؟ میگویند بله.
میگوییم در کدام کتابها نوشته؟ میگوید یک، دو، سه، چهار، پنج، در این کتابها تا ۲۰۱۸ آمار درآمده ، ۲۰۱۸ به بعد هم سالیانه دارد در میآید؛ یعنی شما میتوانید غیر از اینکه آمار الآن را ببینید، نمودارش را هم ببینید که از مثلاً ۲۰۰۱تا ۲۰۲۱تا دوهزارو فلان، این چه شیبی داشته است. آنها که از بالا به جهان اشراف دارند میگویند آسیبهای اجتماعی در جهان شیبش بهسمت بالاست. نه در ایران، نه در شیراز، نه در حاشیه شهر شیراز، نه در بالاشهر شیراز. آنها آسیبهای اجتماعی را اینطوری لیست میکنند، آنها که بدحجابی را آسیب اجتماعی نمیدانند. آنها میگویند برهمخوردگی بنیان خانواده، نسل غافل، غافل به چه معنا؟ به این معنا که این نسل دوست دارد شب تا صبح در کاباره بچرخد، صبح تا شب هم بخوابد، نمیخواهد برای دنیایش کاری بکند، از نظر آنها این خیلی غفلت بزرگی است چون آنها روی این نسل حساب کردهاند که برای مملکتشان کاری بکنند.
تا در ایران میآییم، تا در آمارهای اختلافات بین همکاران میآییم، اختلافات بین زن و شوهرها تا اختلافات بین والدین و بچهها و بالعکس تا اختلافات اجتماعی، تا تشکیل فرقههای مختلف، تا اختلافات سیاسی تا جنگهای لفظی قدرت، جنگهای سرد، تا جنگهای سخت قدرت، چه میگویند؟ در یک کلمه جمع کردهاند. آدمها آموزش نمیبینند که خودشان را کنترل کنند. بعد به صحبت امیرالمؤمنین(ع) بر میگردیم که میگوید منشأ تمام دردهای جهان عدم کنترل نفس است.
آموزش نمیبینند خودشان را کنترل کنند. الان خیلیهایتان تا دکترا رفتهاید، در ذهنت همینطوری برگرد مرور کن. در دبستان، مقطع اول، مقطع دوم، دانشگاه، فوقلیسانس، دکترا، حوزویها هم در ذهنشان مرور کنند، پایه یک، دو، چهار، ده، پانزده، آیا ما اصلاً کلاسی بهصورت سیستماتیک برای کنترل نفس داریم؟! آموزشی نگاه کنیم. اگر آمار غیردینی جهان دارد میگوید همه دردها مال منیت است، آدمها نمیتوانند خودشان را کنترل کنند، آموزش ما کجاست غیر از اینکه حالا محرمی بتوانم بیست دقیقه جایی یک منبری گذری جملهای بهم بگوید. کنترل! الان من به کنترلش هم میرسم چه کار باید بکنیم. بعد به جامعه خودمان نگاه میکنیم. ببینیم در جامعه ما چیست؟ در بازار اقتصاد، سیاست، قدرت، علم، هر بازاری شما فکر کنید چون الان دیگر همهاش بازار شده است، تا بازار دین، میبینیم که این افرادی که دارند در این بازارها نقش بازی میکنند منشان قوی است و اوضاع خیلی به هم میریزد.
اگر ما میخواهیم جایی مثلاً بگوییم آدمی متعهد است، مثلاً پیش من میآیند میگویند آقای فلانی از بچههای شماست، به خواستگاری دختر ما آمده است، نظرت چیست؟ میگویم کارش خوب است. میگوید آقا من کارمند که نمیخواهم بگیرم. شوهر خوبی است یا نه؟ میگویم والا من تا الان زنش نبودهام حالا چه جوری باید بگویم شوهر خوبی است یا نه.
من چه میدانم. برای چه چه میدانم؟ برای اینکه اصلاً راجعبه اینکه این آدم کارش خوب است، نمازش خوب است، زیارتش خوب است، حتی پول خوب در میآورد، شغل هم دارد، من نمیتوانم در بیاورم که منیتش چقدر است و تنها چیزی که بعداً در زندگی اختلاف ایجاد میکند و اگر من واسطه بشوم فحشش را میخورم همین منیت است. این دارد اختلاف ایجاد میکند. بلد نیستند کوتاه بیایند. از اول زندگی، در کار میخواهد برود از اول میخواهد میخ اول را محکم بکوبد. میخواهد ازدواج کند دنبال این است که کجا میخ را محکم بکوبد، میخواهد در دین برود! در بازار دین، اول میخ را میکوبد، در بازار علم! جامعهای که همه دنبال این هستند که میخ اول را محکم بکوبند؛ یعنی من مهم هستم.
بعد ما کف هیئت مینشینیم ایراد میگیریم که سیاستمداران ما دنبال قدرتند نه دنبال خدمت! من چی؟! تو چی؟! الان کی دنبال قدرت نیست. قدرت از ملزومات منیت است. همه دنبال این هستند. سیاستمداران از چپ بیایند بالا یا راست فرقی نمیکند دعوا زرگری است سر قدرت است. من قبول دارم درصدیاش اینطوری است؛ ولی آن درصد به ما میخواند داداش، ما هم همین هستیم. در و تخته با هم جوریم.
کانالهای تلویزیونی را بزن، کانال نمایش میزنی، هنرمندها به جان هم افتادهاند، دعوا، درگیری، شبکه ورزش میزنی ورزشکارها با هم، شبکه ورزش میزنیم چهار نفر بالا و پایین بپرند روحیهمان باز شود، دعوا! میزنی شبکه، مثلاً مال کودک شبکه چیست؟ همه هم پویا را بلدند، پویا میزنی، باز آنجا هم دعوا است، آن یکی قهر میکند، او رفته است، او آمده است. هر جا نگاه میکنی همه جا دعوا است. این چه مملکتیست؟! این چه زندگیست؟! چرا ما اینقدر خشم داریم و صبح تا شب داریم دعوا میکنیم؟! چرا؟ برای اینکه آموزش ندیدیم منیت را کنترل کنیم. آموزش ندیدیم! چرا آموزش ندیدیم؟ برای اینکه اصلاً دنبالش نیستیم.
الان هم شانسی شد، شب سوم به پستمان خورد، من چیزی بگویم تو هم چیزی بشنوی. اگر میدانستی این منیت چقدر دارد زندگیت را به لجن میکشد میرفتی آموزش میدیدی. جامعه را! هر جای جامعه به هر کس میخواهد پیشنهاد بشود، میخواهند منبر را به من پیشنهاد کنند، اولین چیزی که در ذهنم است این است که این منبر را برای خودم چه جوری نگه دارم. آقا بالارفتن آسان است، یک وقت پایین نیایم. هر جای جامعه که به من پیشنهاد میشود که من کاری انجام دهم، در هر کدام از این ابعاد، اولین چیز این است که بررسی میکنم بقیه همبازیها را میبینم، ببینم من در اینها سر هستم یا سر نیستم، میبرم یا میبازم، چه کار کنم ببرم؛ یعنی به جای اینکه من بیایم فکری بکنم این منبر، این جایگاه، این پست، این ورزش، این هنر دردی از خودم دوا کند، آرامشی برای خودم بیاورد، اصلاً پیشنهاد دادهاند تو برو میخواهیم در باغ جنت آب بکشیم، آب جمع شده است، میخواهیم بکشیم در آن مجلس بگیریم.
اول نگاه میکند ببیند جایگاه من چیست، اینجا این آبکشیدن برای من چه دارد. آقا این جامعه همین میشود دیگر. قدمهای اول منیت این است، قدمهای بعدیش جنایت است؛ یعنی اگر آدم عادت کند همیشه خودش را ببیند قطعاً برای دفاع از این جایگاه و اعتبارِ خودش جنایت میکند، دزدی میکند، قتل میکند، غارت میکند، منیت چیز شوخیای نیست.
»در آخرالزمان مردم برای اینکه بیشتر دیده شوند مبارزه میکنند
فرمود در آخرالزمان شیطان این را وسط میآورد. چه جوری وسط میآورد؟ عین جملاتی که آن زمان امامصادق(ع) برای آخرالزمان پیشبینی کرد این است که در آخرالزمان مردم برای اینکه مردم آنها را ببینند مبارزه میکنند. برادران و خواهرانی که بچه کوچک دارید، خانمهایی که بچه کوچک دارید دقت کنید! دارد به بچهاش آموزش میدهد که تو فقط وقتی ارزش داری که دیده بشوی و نمیداند که دارد در حق این بچه چه جنایتی میکند، دارد برایش یک فرهنگ ایجاد میکند، و فردا این بچه بهجای آرامش، لذتبردن از زندگی، طمأنینه، بهجای اینکه یک زندگی سالم سبز آرام داشته باشد، صبح تا شب در جهت این است که منیتش طوری تقویت شود که دیده شود و ابزارهایش هم همین رسانهها میشود.
بعد باورش نمیشود مثلاً میگویم اولیای خدا واقعاً برایشان خیلی مهم نیست دیده بشوند یا نشوند میگوید مگر میشود بعد میگوید جدی اینطوری است، عجب آدمهایی، باریکالله! نمیداند که او راحتتر از تو دارد زندگی میکند بدبخت تو بیشتر داری رنج میبری، باریکالله به تو که اینقدر زندگی پر از رنج و زحمت و مشقتی داری، او خودش خیال خودش را راحت کرده است. اگر شنبه دیده شود، یکشنبه دیده نشود اصلاً عزا نمیگیرد، راحتتر است، تو خیلی اذیت میشوی.
که در پربینندهترین برنامههای تلویزیونی ما سلبریتی هنرمند و ورزشکار را بیاورند نشانش بدهند بگویند خداحافظی چه بود؟ بگوید مرگ اول بود. این از مرگ دوم سختتر است. آقا تو الان تازه چهل سالت است، از این به بعد میخواهی در زندگی چه کار بکنی؟! این چه فرهنگی است که تو بار آمدی و این فرهنگی که بار آمدید را چرا دارید ترویج میکنید؟! آنها الگوی بچههای ما هستند.
دارد با خودش میگوید من هم تا چهل روی بورسم بعدش مرگم دیگر. بعد میآیی گیر میدهی به صداوسیما، اینجا موی این زن بیرون آمده، آنجا شلوار داشته یا نداشته، بابا این یک سیستم صددرصد سکولار است. وقتی اصل بر دنیا باشد سکولار میشوی دیگر چه میخواهی؟! اصلاً همهشان با پوشیه بیایند، موضوع این است که چه دارد میگوید. منیت! بچههای ما، مذهبی و غیرمذهبی، همهاش دارند راجعبه دیدهشدن خودشان، در خانه مبارزه میکنند، آقا من در این خانه کجا هستم، بعد بچه هم یاد میگیرد، پسر دارد با خواهرش مبارزه میکند، خواهر با پسر بعدی، پسر بعدی با خواهر بعدی، او با نوهاش، نسلاندرنسل از خانه داریم مبارزه میکنیم من کجا هستم، چرا من را نمیبینی. کجا بودی؟ مثلاً رفته بودم شیر بخرم. داداش من اینجا پشم بودم تو رفتی شیر بخری، بابا رفته یک شیر بخرد. تو چقدر بدبخت و گیری!
باور کن اگر کل جهان بیایند برای تکتک کارهایشان از تو اجازه بگیرند با این تفکرت تو همان پشمی هستی که میترسی باشی. همانی! چه کار میکنی؟! همه دعواها سر این است. بعد از خانه به کجا کشیده میشود؟ به محله. از محله به … . همه داریم رقابت میکنیم، همه داریم همدیگر را میزنیم، همه نسبت به اینکه بقیه بالاتر یا پایینتر باشند حساسیم، همه اینطوری شدیم. بعد هم میآید میگوید «حُبُّ الدنیا راس کُلِّ خَطیئَهٍ» توی سرشان میزنند، دو ساعت بعدش هم سینه میزنند. داداش الان گریه چه دردی را دوا میکند بنشین کمی فکر کن. به زندگیت گند زدی، دنیایت! من اصلاً به آخرت کاری ندارم. بنده نماینده عزرائیل که نیستم به من چه آخرت میخواهی چه کار کنی. بعد اصلاً اینطوری نیست که شما منیت داشته باشی بگویی من در نماز کنترلش میکنم. نمیتوانی! من در هیئت کنترلش میکنم. نمیتوانی! آقا من در یک مقام بروم، کنترلش میکنم، اصلاً نمیتوانی! اصلاً!
»منیت، انسانمداری و عزت تو را از بین میبرد
گزینه بعدی منیت
سراغ بحث دیشب، اومانیسم بر میگردیم. ارزش انسان با منیت تبدیل میشود به اینکه من هیچ نیستم، صفر صفرم مگر به چیزی آویزان شوم. گفتیم منیت از توطئههای شیطان در آخرالزمان با رسانه است. مثالش را خدا بیامرزد یکی از علمای اصفهان نقل میکرد، درجاتشان متعالی شود. میگفت که، حالا اسم را این جوری میآورم مثلاً شما فرض کنید آمیرزامحمد طلافروش، میگفت یک طلبه سال اولی پیش آمیرزامحمد طلافروش رئیس صنف طلافروشها در اصفهان آمد. سال اول، طلبه هم هست.
_سلامعلیکم
_ علیکمالسلام و رحمهالله و برکاته
_ حاجآقا من تازه حوزه رفتهام، ما تازه صرف میر را شروع کردهایم. هنوز ادبیات میخوانیم
_ بهسلامتی. از من چه کمکی بر میآید؟ شهریه؟
_نه آقا اصلاً این حرفها نیست.
گفت ما آنجا در قواعد صرف و نحو خواندیم که نکره مضاف کسب تعریف میکند. یعنی چه؟ یعنی میگویی نکره مثلاً میشود موبایل، وقتی میگویی موبایل یک موبایل در ذهنت میآید بعد موبایل میآید به آقای انجوی میرسد میشود موبایل انجوی. انجوی را همه میشناسند دیگر موبایل انجوی کسب تعریف میکند، این موبایل نیست میشود موبایل انجوی مثلاً.
گفت خب چه کمکی از ما بر میآید؟ گفت هیچ چیز. ما آمدهایم خواستگاری دختر شما اگر خدا بخواهد داماد آمیرزامحمد طلافروش بشویم. ببینید این یک مدل است. آدمهایی که برای خودشان ارزش قائل نیستند خودشان را به چیزی اضافه میکنند. به بحث قبلی برگردیم، منیت باعث میشود آن انسانمداری و عزت تو هم از بین برود.
کنار بنز عکس میگیرد دست هم روی این میگذارد. این تصویر مفهومی است. مفهوم یعنی چه؟ یعنی من هیچ ارزشی ندارم. آی زن و مرد همه بدانید شما من را بهخاطر بنز نگاه میکنید. من با این ارزش میگیرم.
در همین اصفهان یکی از دوستان خیلی مذهبی و خوب، بالأخره کارش گرفته بود. تجارت میکرد. میگفت من یک _اسم ماشینش چه بود؟! لکسوس داریم؟ نه، یک ماشین عحیبغریبی_ میگفت من این ماشین را دارم مثلاً جایی پشت چراغ قرمز میایستم کسی نگاه میکند، ناخودآگاه شیشه را پایین میکشم، دستم را روی اینجا میگذارم. اشکال شرعی دارد؟ گفتم نه اشکال شرعی ندارد، اشکال شخصیتی دارد، تو داری اینجوری میگویی ببین دست من روی شیشه این ماشین چند میلیاردی است، من را ببین. آقا شما کی هستی؟ من محمدم داداش. نه چه کارهای؟ یعنی شخصیتت بهدرد نخورده. چقدر داری؟ شخصیتت بهدرد نخورده، پستت چیست؟ شخصیتت بهدرد نخورده.
اگر یادتان باشد چند سال پیش خاطرهای از هواپیما برایتان نقل کردم حالا در سیل و باران میآیید، دوسهتا کلمه همین شبهای اول، کلام ملح و نمک داشته باشد اشکالی ندارد. آقا ما اشتباهی میکنیم بعضیوقتها با هواپیما این طرف و آن طرف میرویم این هم برای اینکه نمیشود دیگر، جور نمیشود. فضای هواپیما خیلی من را اذیت میکند.
بابت همین مثلاً کلاسهایی که افراد میگذارند. آقا میخواهی نان بخوری بردار بخور، چرا این انگشت را بالا میگیری. این الان مثلاً چه را نشان میدهد. این انگشت بالاست تو الان چه هستی! بده پایین دیگر! بعد نشسته بودیم شانس کچل ما یک نماینده مجلس بغل دست ما نشست. سه دوره پیش بود هیچ کدامتان در ذهنتان نمیآید. من هم سریع الکی ماسک زدم، سرفه هم کردم که مثلاً من مریضم، خوابیدم. چون اگر میشناخت دیگر تا تهران میخواست برای من منبر اخلاقی برود. مال استان فارس بود.
آقا رسیدیم، اول اینکه دائم به این مهماندار میگفت قهوه ندارین؟ ما هم حالا نشستهایم این بغل، خدایا! طلبه، آخوند، معمم! نگاه به این طرف و آن طرف، واسه من لبتاب باز میکرد، این را میبست، آن را میبست، فلان میکرد، تا به فرودگاه تهران رسیدیم. سریع زنگ زد، الو، با همین صدا، من نشستم، پاویون ماشین را بیاورید، با همین تهلهجه دهاتی، من دیگر عصبانی شدم، همه هم دارند نگاهش میکنند، در ذهنم گفتم حاجآقا همه فهمیدند چه چیزی هستی بلند شو برو. چیزش را الان نگفتم چیست. زشت است برادر! تو مگر شخصیت نداری میخواهی بگویی من چون نماینده مجلسم آدم محترمی هستم. و میدانستم اگر کار به دعوا برسد ماسکم را پایین میآورم میشناسد خودش میرود.
ولی واقعاً من نمیفهمم چقدر جامعه امروز بیشخصیت شده است. بعد همینجوری داریم بچهها را هم بار میآوریم. شما بچهحزبالهیها! آقا به بچهات شخصیت بده. آدم باید خودش از خودش خوشش بیاید. آدم باید وقتی در آینه نگاه میکند لذت ببرد. نه اینکه چیزی پیدا کند به آن آویزان بشود بگوید تو رو قرآن مردم من را ببینید. توروخدا من را نگاه کنید. من اینکارهام! من آنجوریام!
خدا درجات همه علما و درگذشتگان را متعالی کند. آنهایی که الان هستند خدا حفظشان کند. حضرت آقای حائری محرم کانون میآمد ما نمیفهمیدیم. مستمعین یک دفعه خبر میآوردند پیرمردی بیرون نشسته است. بعد یارو میخواهد جایی برود، قبلش بیستتا تلفن میزند، آقا من دارم میآیم، کسی میآید، اینجوری میشود، آنجوری میشود، خب این بیشخصیتی است.
از خانه به سیاست، اجتماع، جامعه و … کشیده میشود. برای چه؟ یعنی آقا من برای خودم هیچ ارزشی قائل نیستم، خیلی بیشخصیتم، شما بهخاطر فلان باید من را تحویل بگیرید. برای همین وقتی میگوید خداحافظی چه بود، میگوید مرگ اول و این را فقط یک ورزشکار نمیگوید، آن سیاستمداری که رأی نمیآورد میگوید، او که برکنار میشود میگوید، آن منبری که دیگر نمیتواند حرف بزند هم میگوید، آن مداحی که صدایش میگیرد هم میگوید، همه آنهایی که روی بورس هستند پایین میآیند میگویند مرگ، مردیم آقا.
وقتی امامکاظم(ع) را در سیاهچال میاندازند _ما که امامکاظم(ع) نیستیم، حالا امام معصوم است نباید بگویم چه میشود_ از خوشحالی گریه میکند که من ماندم و خدایم. چقدر خوب است. امامکاظم(ع) چقدر خودش را قبول دارد. من هزارتا اینطوری دیدهام، فکر نکنید این آدمها نایابند بله این هزارتا در جمعیت میلیونی دیده نمیشوند؛ ولی نگویید اینها خیلی رؤیایی است. آدم معمولی! حاجعبدالله که استعفا داد، از بنیاد شهید استعفا داد، مدیرکل بود، گفت میخواهم بروم بجنگم، میخواهم به سوریه بروم، در خاک و خل، نه رسانه همراهش است، نه خبرنگار، نه تلویزیون، نه فیلم، نه هیچ چیز، زمانی که این نسل اولی به سوریه رفتند اصلاً نمیگفتیم ما سوریه میرویم.
از سوریه شهید میآوردند صدایش را در نمیآوردند، شب یواشکی دفن میکردند. آنها در این برهه رفتند، نه در آن برههای که میتوانست در اینستا استوری بگذارد همه دخترها و پسرهای فامیل کف کنند. اینطوری است. حتماً اگر دزفول رفتید غیر از آن بهشت شهدای اصلی، بهشتعلی دزفول هم بروید.
یک بچه شانزده هفده ساله! میروی آنجا بپرسی قبر شهیددرولی کجاست، بهتان آدرس میدهند _آقا من به اینها رسیدهام شعار نمیدهم_ بهت آدرس میدهند، پیدایش میکنی، آنجا سر قبر میروی تکهای گِل است، میگویی قبر شهید چرا اینجوری است؟ میگوید این بغلش یک کاغذ کوچک گذاشتهاند، این هم تازه ما کمی وصیتنامهاش را نقض کردهایم؛ ولی گذاشتهایم برای اینکه مردم خیلی سؤال میکنند، کار مردم راه بیفتد، در آن نوشته است روی قبر چه میبینی میگوید من اینقدر ارزش ندارم که از دنیا یک سنگ قبر برای من بگذارند من که کاری نکردم.
نیاز ندارد اصلاً شهید شده است نیاز ندارد سنگ قبر داشته باشد میگوید من کاری نکردم. پول سنگ قبر را به مستمندان بده. وصیت من این است قبرم همیشه گِلی باشد، هر وقت هم پاک شد دوباره بنویسید، با نوک انگشت رویش بنویسید، اسم هم نزنید، با نوک انگشت بنویسید پر کاهی تقدیم به آستان الهی والسلام.
حاجقاسم میگوید بنویسید سرباز نروید بنویسید سردار شهید فلان، بنویس سرباز قاسم سلیمانی. نیازی ندارد. تو فکر میکنی تواضع، زهد، عرفان و معرفت است نه شخصیت است. در کانال خصوصی بچههای کادرمان زدم. از حضرتامام(ره) نقل موثق با آدرس و سند است در زمان حیات امام گفتند ما برای فلانی میخواهیم نامه بنویسیم برای جلسه خدمت شما دعوت کنیم. اگر بنویسیم آیتالله در حد آیتالله نیست، بنویسیم حجتالاسلام هم ناراحت میشود چه بنویسیم دعوتش کنیم؟ امام فرمود بنویسید مصیبت الاسلام. مصیبت اسلام همین منیتهاست. شخصیت ندارد گیر لقب است. چرا نگفت آیتالله، استاد، دکتر، حاجآقا و …؟! شخصیت نداری! شخصیت داشته باشی گیر نیستی. ارزش خودت را به این چیزها میدانی، ارزش خودت به خودت است. «رحمالله من عرف نفسه» این را دارد میگوید. راه مبارزهاش انشاءالله اگر زنده باشیم برای فرداشب.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید